
نقل از کردن پایگاه اندیشه و فرهنگ مبلغان،«روزی در نجف اشرف برای تحصیل از منزل بیرون آمدم، نزدیک منزلی که در آن زندگی می کردم، قبر فاضل جواد ملا کتاب که صاحب تفسیر حرم و فرزند جلیل شیخ حسین است، بود. پدر و پسر از علمای بزرگ و فقهای بزرگ و از اساتید عابد و زاهدان نجف بودند و من. بر در مفجره ایستاد.[؟] که رو به خیابان برای فاتحه خواندن و رفتن به کلاس است.
به روایت کانال تلگرامی واریسون، شیخی مقتدر از محله نجف محله ما بود. او فکر کرد که برای خرید آب ایستادم. گفت: مشکل آب داری؟ گفتم: نه، می خواهم فاتحه بخوانم و بروم سر کلاس. گفت: از خواندن این فاتحه اتفاقی دارم. خوب است برای شما بگویم. و او به من پیوست.
ایشان فرمودند: وقتی مرحوم شیخ استاد آیت الله الباری آل شیخ مرتضی الانصاری به همان بیماری که ایشان فوت کردند مریض شدند ایشان را برای تغییر هوا به یکی از باغهای سهله بردند و من. در مسجد کوفه بود. همان میرزا رشتی را که تو درس می خوانی دیدم، در آن زمان به او می گفتند میرزا حبیب الله، جوان و بسیار خوش سیما و خوش تیپ بود، با آقا حسن تهرانی آمد و حاجی میرزا ابوالقاسم (صاحب روایات) وارد شد. مسجد و هر دو رکعت نماز مسجد را خواندند و بیرون رفتند.
فهمیدم که به دیدار شیخ می روند. من هم با ایشان رفتم تا رسیدیم به باغی که مرحوم شیخ آنجا بودند. آقایان ایستادند. ملا رحمت الله که به خدمات شیخ رسیدگی می کرد، به خواستگاری رفت. مرحوم شیخ بستر خود را زیر درخت انجیر اول باغ انداخت [بودند]. [ملّا رحمتالله] با اجازه ورود برگشت. آقایان خدمت شیخ رفتند. چون در ابتدای تحصیل بودم و جزو آنها به حساب نمی آمدم، خود را مشمول اجازه نمی دانستم، در باغ ایستادم. چون در باغ از آن درهایی بود که بین چوب ها فاصله زیادی داشت، شیخ را دیدم که روی تخت نشسته و دراز کشیده و دعای جعفر طیار را می خواند.
آری عادت آن بزرگوار این بود که نماز جعفر طیار و زیارت عاشورا را ترک نمی کرد و در زهد و عبادت بود. حتی آن که می گفت: روزی شیخ کبیر، صاحب جواهر سخن، در بارگاه مطهر نزد همان شیخ استاد (عطارالله مدجعه) آمد و گفت: به این عبادات مردم گوش کن؟ ! کل روز عاشورا روح کار! این بدان معناست که پرداختن به تحصیل برای علما مهمتر از برخی اعمال توصیه شده است. به خصوص اگر نزدیک به دید باشد و بتوان چندین بار در روز از آن بازدید کرد.
خلاصه گفت: شیخ توجهی به کنار در باغ گفت، مرا دیدند آنجا ایستاده ام; به ملا رحمت الله گفتند: فلانی در باغ ایستاده است، بگو داخل شود. من هم وارد شدم. آقا حسن یک طرف شیخ نشسته بود، حاجی میرزا ابوالقاسم در طرف دیگر و حاج میرزا حبیب الله در پای شیخ نشسته بود و شیخ پای مبارکش را در دامان حاج میرزا حبیب الله گذاشت و گفت: پاهایم را بمال. مشاهده کردم، دیدم لحاف شیخ چیت بوم بروجردی است، وصله دارد و تشک او هم بوم است و او هم وصله دارد و تشک شیخ هم بوم چیت بروجردی بود و پرکردن آن برگ خرما بود.
شیخ به طور خلاصه خطاب به مردم گفت: آیا از صلوات اطراف کعبه خلاص شدید؟ و محل تحصیل شیخ در آن زمان همین مسئله بود. آقایان پاسخ دادند. دیدم با اینکه می دانم شاگرد شیخ، فهم و فضل آقا حسن تهرانی بوده، ولی نظر اصلی شیخ حاجی میرزا حبیب الله است!
سپس به آنها گفتند: این راه تربیت نیست; تو را وصیت می کنم که اول با خدا انس پیدا کنی و درس بخوان و درست کار کنی و از کنار قبور علمایی که فاتحه خوانده اند نگذری و برایشان فاتحه بخوان و از روحشان کمک بخواه; برای موفقیت و کسب دانش بسیار مفید است.”
منبع: www.khabaronline.ir