آزادی مثبت ، آزادی منفی ؛ چرا مرزهای آزادی حیاتی است؟ / برلین در گذر تاریخ ؛ از هیولا -to -freedom تا کثرت


گروه فکری: مقاله زیر توسط رضا داستجردی در ابنا به مناسبت سالگرد تولد اشعیا برلین. برای نویسنده ، کتاب “چهار مقاله در مورد آزادی” توسط عیسی برلین ، که توسط محمد علی حرکت کرد ترجمه شده ، عمدتا مفهوم آزادی را بررسی می کند ، و سهم اصلی برلین در تفکر سیاسی در تمایز بین آزادی منفی وت آزادی مثبت او می داند. ISAIAA برلین در این کتاب ، مفهوم آزادی منفی را برای رهایی از موانع خارجی و مداخله تعریف می کند. یعنی هیچ کس یا موسسه ای از کار شما جلوگیری نمی کند. در مقابل ، آزادی مثبت به معنای توانایی و ظرفیت فرد برای تحقق اهداف و خواسته های خود است. برلین به شدت تأکید می کند که تمرکز بیش از حد بر آزادی مثبت می تواند منجر به توجیه استبداد شود. او معتقد است كه دولت ها ممكن است آنها را از آزادی های فردی خود محروم كنند و به بهانه “آزادی واقعی” یا “رهایی” به توتالیتاریسم بپردازند.

یکی دیگر از تمرکز های اصلی اندیشه برلین در این کتاب دفاع از کثرت گرایی ارزش است. او معتقد است که ارزشهای انسانی ذاتاً متنوع و گاه ناسازگار هستند و همه آنها را نمی توان در یک سیستم واحد و منطقی قرار داد. از دیدگاه برلین ، این کثرت گرایی بر ضرورت تحمل و پذیرش اختلافات در جامعه تأکید دارد. این کتاب به بررسی تکامل تاریخی مفهوم آزادی در مبارزات ایدئولوژیک قرن بیستم ، به ویژه ظهور سیستم های کمونیستی و فاشیستی می پردازد. برلین نشان می دهد که چگونه این دو ایدئولوژی ، با وجود تفاوت های ظاهری ، سرانجام به یک نقطه مشترک رسیده اند: کنترل مطلق بر توده ها و محرومیت از آزادی های فردی به بهانه دستیابی به یک نظم مطلوب. او تجزیه و تحلیل می کند که چگونه فاشیسم و ​​کمونیسم هر دو به شستشوی مغزی مردم روی آوردند تا ارزش های دولت را بدون چرای و جلوگیری از سؤال بپذیرند.

برلین همچنین در مورد ضرورت یا نابرابری تاریخ در مقاله دوم کتاب بحث می کند و از دیدگاه هایی که تاریخ را نتیجه اقدامات افراد بزرگ می داند یا آن را به عنوان قوانین طبیعی ثابت می داند ، انتقاد می کند. اگرچه او به دنبال حل مسئله آزادی اراده نیست ، اما وی خاطرنشان می کند که علم قادر به اثبات جبر نیست و طبیعت انسانی آن را نمی پذیرد. این کتاب همچنین در مورد جدایی آزادی از دموکراسی و استقلال بحث می کند که هر یک از آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به طور کلی ، در “چهار مقاله در مورد آزادی” ، برلین به پیچیدگی های مفهوم آزادی ، خطرات ایدئولوژی های توتالیتر و اهمیت کثرت گرایی و تحمل در جامعه می پردازد.

****

“چهار مقاله در مورد آزادی” توسط محمد علی Movahed مجموعه ای از مقالات است که باید ایده آزادی برای جامع یا مشترک تلقی شود. “چهار مقاله در مورد آزادی” توسط عیسی برلین ، یکی از مهمترین آثار این فیلسوف ، مورخ اندیشه و نظریه پرداز فیلسوف بیستم قرن بیستم است که توسط محمد علی Movahed منتشر شده و اولین نسخه آن توسط انتشارات خزارمی است.

مهمترین سهم برلین در اندیشه سیاسی ، تمایز بین دو نوع آزادی است: آزادی منفی و آزادی مثبت. آزادی منفی به معنای عدم وجود موانع خارجی و دخالت در زندگی فردی است ، در حالی که آزادی مثبت به توانایی تحقق اهداف و خواسته های فردی اشاره دارد. برلین هشدار می دهد که بیش از حد بر آزادی مثبت می تواند استبداد را توجیه کند ، زیرا دولت ها ممکن است آنها را از آزادی خود به نام “رهایی واقعی” محروم کنند.

ایده مهم دیگر برلین دفاع وی از کثرت گرایی ارزش است. او معتقد بود كه ارزشهای انسانی متنوع و گاه ناسازگار است و همه آنها را نمی توان در یك سیستم عقلانی واحد حل كرد. از دیدگاه برلین ، این کثرت گرایی به معنای ضرورت تحمل و پذیرش تفاوت در جامعه است. برلین به ویژه در تفسیر روسی ، روشنگری و رمانتیسم تأثیرگذار بود و با یک رویکرد تاریخی و تفسیری به فلسفه ، بر زمینه افکار و جلوگیری از سیستم سازی عمومی تأکید کرد.

“چهار مقاله در مورد آزادی” مجموعه ای از چهار مقاله است که باید ایده آزادی برای جامع یا مشترک در نظر گرفته شود.

مقاله اول نوشته شده در سال 2 ، مفهوم آزادی فردی و تحولات آن در مبارزات ایدئولوژیک نیمه اول قرن حاضر را بررسی می کند. مقاله دوم تحلیلی تحلیلی و علمی از موضوع آزادی فردی و ارتباط آن با آنچه که ضرورت یا نابرابری تاریخ نامیده می شود ، که در سال 6 در دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی لندن ارائه شده و متعاقباً توسط موسسه انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر و منتشر شده است. ا.این مقاله و مقاله سوم که شامل یک بحث بسیار جالب در جدایی دو مفهوم مثبت و منفی آزادی و اهمیت این جدایی از تاریخ ایده ها و عقاید است ، بسیاری از نظرات و گفته های معاصر را از بسیاری از متفکران معاصر به ارمغان آورده است.

نویسنده در سه مورد از این سه مقاله به همراه ماده 4 وی کتابی در مورد جان استوارت میل منتشر کرد و در رساله ای که به عنوان مقدمه ای از کتاب نوشت ، اعتراضات و خرده هایی را که تا آن تاریخ مطرح شده بود ، مورد بررسی قرار داد و به مخالفان و منتقدین آنها پاسخ داد.

مقاله اول ایسا برلین ، تحلیلی هوشمندانه از آنچه در اروپا تا قرن دوم اتفاق افتاده است: ایجاد سیستم های شبه نظامی جدید و فاشیستی و فاشیستی و تکامل نگرش ها و ادراکات نسبت به علت آزادی ناشی از این وقایع است.

به گفته محمد علی ،: “برلین کمونیسم را وارث فرومایه بین المللی لیبرال می نامد و فاشیسم مرحله ورشکستگی ناسیونالیسم عرفانی است. واضح است که تحولات در قرن بیستم نمی تواند به عنوان ادامه طبیعی و تکامل حرکات قرن نوزدهم در نظر گرفته شود.”

Futih به برتری ذاتی نژاد آلمان اعتقاد داشت و او فکر کرد که آلمان مسئول شکل گیری امپراتوری واقعی قانون است. او ضد -آنتی -آنتی -اسمیتیسم داشت ، و این بود که یهودیان باید از حقوق مدنی محروم شوند. متفکرانی مانند اسپانگلر همچنین تصور می کردند که آلمان مسئول دفاع از مرزهای تمدن علیه آسیا و نژادهای رنگین کمان است. آنها گفتند که روند صنعتی شدن ، به همراه روشنفکران روشنفکری بیش از حد ، دموکراسی سیاسی را کاهش داده است. مارکسیسم و ​​دکترین درگیری طبقاتی باید از سوسیالیسم حذف شود و پایه های آن را در زمینه سنتی نظم و انضباط و قدرت تقویت کند. “

  آزادی مثبت ، آزادی منفی ؛ چرا مرزهای آزادی حیاتی است؟ / برلین در گذر تاریخ ؛ از هیولا -to -freedom تا کثرت

اما کمونیسم در آموزه های خود با ناسیونالیسم ناسازگار بود. به گفته مارکس ، کارگران میهن ندارند. کارگران در هر کشوری که باید تلاش کنند تا قلعه را تسخیر کنند ، امور را به دست بگیرند و خودشان را تشکیل دهند.

کمونیست ها معتقد بودند که تنها راه خلاص شدن از این مبارزه ، فریب اصلاح طلبان سیاسی با سوسیالیسم دولتی یا تأخیر در لحظه آزادی است. به گفته مترجم کار: “اما ایجاد یک کمونیسم کامل یک شب امکان پذیر نیست ؛ دوره موقت توسط پرولتاریا لازم است که در طی آن دیکتاتوری خود را اعمال می کند به طوری که پس از تأسیس دستور مورد نظر ، نیرو را می توان برای همیشه از جهان برداشت. کمونیست ها ، همانطور که دیکتاتوری را برای تعیین نظم مورد نظر تجویز می کردند ، استفاده از هر وسیله ای را برای دستیابی به یک هدف قانونی در نظر گرفتند. حفظ انقلاب و پیروزی آن در نگاه رهبران کمونیسم بالاترین قانون بود و از این طریق آنها دموکراسی و آزادی و کمونیسم را قربانی نکردند ، اما آنها در طول انقلاب نگران این چیزها بودند ، دلیل عدم استفاده از کار و ذهن ذهن. و آنها خود را متقاعد كرده بودند كه تا زمان نبرد با دشمنان انقلاب نباید به این كلمات گوش داده شود. “

سرانجام ، کمونیسم و ​​فاشیسم ، که هرکدام از یک نقطه متفاوت و متضاد آمده بودند ، به یک روش آمدند و به یک نوع عمل کردند. در حقیقت ، هر دو توده مردم ، به جز استثناء ، اطاعت مطلق ، و تابعیت و تسلیم رهبران ، معتقد بودند که اگر زنجیرها شکسته شوند ، توده ها ناامید و گیج می شوند. پس چه کاری باید انجام شود؟

Movahed ادامه می دهد که مردم نباید ارزشهای ارائه شده توسط دولت و چرا را بپذیرند. بحث در مورد بحث باید محدود شود و مردم با پرسیدن سؤالات بسیاری و چرا بازداشت می شوند. احساس عزت نفس و اعتماد به نفس بیش از حد آنها به حاکمان خود می تواند نوعی مصونیت از تأثیرات نامطلوب ایجاد کند و ذهن مردم را از توجه به جریان ها و افکار جدید دلسرد کند. چنین افرادی از هرگونه وسواس ، تردید و اضطراب فارغ التحصیل می شوند و در سایر نقاط جهان به تحقیر ، تمسخر و نفرت نگاه می کنند. “

و این بود که فاشیسم و ​​کمونیسم هر دو به سیاست شستشوی مغز روی آوردند. جوشاندن فاشیسم قبل از پایان نیمه اول قرن بیستم در زیر خاکستر بمب اتمی هیروشیما و طوفان آتش و خون که توسط حامیان مالی فاشیسم برانگیخته شده بود تا ادعای ایجاد یک نظم جدید در جهان را داشته باشند. کمونیسم فرصتی برای پر کردن جای خالی حریف را از دست نداد: اروپای شرقی ، به قلب برلین ، یکی پس از دیگری در پای کمونیسم ، و سپس نوبت چین بود و کره ، که دو نفر بود و ویتنام ، پایان کوبا ، گوش سرمایه داری آمریکا. احزاب کمونیست در فرانسه چنان قوی شدند که امنیت غربی را از درون ناتو تهدید کردند.

محمد علی Movahed می نویسد: “به زودی کمونیسم در جاهایی ظاهر شد که باور نمی کردند … اکنون در سه ماهه آخر قرن بیستم ، ما شاهد اشاره کلی کمونیسم در چین و اتحاد جماهیر شوروی هستیم و شاید این تجربه عالی تأیید بر روی دیدگاه اصلی برلین در هر یک از چهار مقاله باشد – به ویژه در مقاله دوم و سوم – که در مورد توسعه های یکسان استفاده نمی شود.

مقاله دوم کتاب ، بحث در مورد آنچه که ضرورت یا نابرابری تاریخ نامیده می شود. در ابتدای بحث ، نویسنده از دو مدرسه مختلف یا دو ذهنیت متفاوت صحبت می کند ، نظریه ای که تاریخ را نتیجه تصمیمات و اقدامات افراد استثنایی و مردان بزرگ می داند و نظریه دیگری که در مورد اقدامات و تصمیمات افراد در طول تاریخ وجود ندارد و این تاریخ به عنوان علوم طبیعی در معرض قوانین و قوانین ثابت است.

در این مقاله ، برلین ادعا نمی کند که مشکل آزادی اراده را حل کند ، بلکه معتقد است که متفکرانی که امروز از جبر حمایت می کنند می ترسند که جبر از حریم خصوصی علم و مخالفت داغ با علم بیرون بیاید ، زیرا در علوم طبیعی و پدیده های طبیعی قوانین ثابت وجود دارد. تصور می شود که صحبت کردن از اقتدار یا شک در مورد جبر ، آنها را در معرض این اتهام قرار می دهد که آنها روشی غیرعلمی را اتخاذ کرده اند و برخلاف مسلمانان علم صحبت کرده اند ، در حالی که علم قادر به اثبات جبر نیست ، و این طبیعت انسانی آن را نمی پذیرد ، و حتی اگر ما جبر باشیم.

ماده دیگری که برلین در این کتاب مطرح کرده است ، هر یک به نوبه خود مهم است. بحث او در مورد دو مفهوم مثبت و منفی آزادی بسیار جالب است. همچنین بحث در مورد عدم آزادی با دموکراسی و مسئله جدایی آزادی از استقلال.

“چهار مقاله در مورد آزادی” بعداً توسط انتشارات خارزمی بازتولید شد.

216216



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 8518

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *