آزاد آرامکی: مبارزه حاکمان حس ایرانی بودن را از شهروندان می گیرد/ در ایران اعتدال همیشه در اکثریت بوده است/ سیاست نباید خودباخته باشد، آرامش به جام برمی گردد.



گروه اندیشه: به نقل از خبرگزاری اخبار آنلایناکثر نیروهای فرهنگی، روزنامه نگاران، اندیشمندان و سیاستمداران جامعه ایران لحظه به لحظه در حال ارزیابی «آشتی» پیشنهادی دولت چهاردهم آقایان هستند و همه رفتارها را ثبت می کنند. جامعه ایرانی خوشبختانه تعلیق شده است و فعالانه منتظر است تا ببیند رای 1403 او به کجا می رسد. از جمله مهدی بیک اوغلی در این باره با دکتر محمدتقی آزاد آرامکی مصاحبه ای انجام داده و در روزنامه اعتماد منتشر شده است. خلاصه ای از این گفتگو را می خوانید:

***

این روزها عامل بیرونی و مخربی وارد معادلات اجتماعی و سیاسی کشور شده است. برخی معتقدند در برابر این عامل باید منفعل عمل کرد و برخی دیگر به کنشگری فعال معتقدند. جامعه در چنین روزهایی چه احساسی دارد و به چه فکر می کند؟

اگر وقایع این روزهای کشور را تحت مفهوم انسجام اجتماعی و وحدت ملی قرار دهیم، باید پیشینه تاریخی آن را جست‌وجو کنیم و به این پرسش پاسخ دهیم که چگونه می‌توان یک ملت را در یک دوره تاریخی تقسیم کرد و حتی اگر عامل خارجی پیدا می شود، نمی تواند انسجام پیدا کند یا در نقطه مقابل، چگونه می توان عوامل و زمینه هایی برای بازگشت به انسجام ایجاد کرد تا ملت از آن بهره مند شود. به نظر من اگر جامعه بر اساس شناختی روشن، حداقلی و روشن از خود شکل بگیرد، همواره قدرت سازماندهی مجدد انسجام و تداوم اجتماعی را خواهد داشت. اساساً برای انسجام و آشتی نیاز به عامل خارجی ندارد، باید جنگ و تهدید باشد تا انسجام شکل بگیرد.

وقتی از ایران صحبت می کنیم، از گذشته ای تاریخی با هزاران چالش صحبت می کنیم. گذشته ای که از نظر فرهنگی و تمدنی توانسته باقی بماند. ایرانیانی که گاه توانسته اند تمدن بسازند و گاه نتوانسته اند… حس ایرانی بودن نقش خود را در یک عصر به شکلی پنهان ایفا می کند. یعنی حتی اگر عامل خارجی تهاجمی باشد، ممکن است گاهی احساس ایرانی بودن ظاهر نشود.

چه اتفاقی می افتد وقتی این احساس ایرانی بودن در مقطعی فعال نمی شود و برای برخی افراد مهم نیست چه اتفاقی قرار است بیفتد؟

به نحوه برخورد با این عنصر برمی گردد. اگر با ایرانیان و احساسات آنها برخورد تند و منفی شود، اعتماد به نفس جامعه از بین می رود، جریحه دار می شود، تفسیرهای نادرستی از این احساس ارائه می شود و مورد هجوم حاکمان قرار می گیرد و…، نمی شود. دیگر در دسترس باشد

دولت چهاردهم از زمان روی کار آمدن گفتمانی را تحت عنوان آشتی ارائه کرده و اقداماتی را برای تحقق آن انجام داده است. مثلاً زندانیان سیاسی آزاد شده اند، اساتید و دانشجویان محروم از تحصیل و تدریس به دانشگاه ها بازگشته اند، نگرش منفی نسبت به زنان کاهش یافته است و… این رفتارها را در کجای این ارزیابی ها می توان قرار داد؟

اینها اقداماتی هستند که به بازگرداندن آن عنصر مرکزی درک که ایرانیان داشتند و به حاشیه رانده شده بودند کمک می کند. آیا می دانید محتوای این فهمی که در تمام آثار تمدنی و ادبی و فکری ایران جاری شده چیست؟ سازگاری است. رعایت حقوق دیگران بخشش، پذیرش تفاوت ها، نادیده گرفتن اشتباهات دیگران، پذیرش تنوع فرهنگی و… مواردی است که امکان همزیستی را برای ایرانیان در طول تاریخ فراهم کرده است. ایران از نظر فرهنگی هضم بزرگی داشته است که توانسته ترک ها، عرب ها، مغول ها، غربی ها و شرقی ها را جذب و هضم کند و از این معجون عنصر خود را بسازد. ایرانیان شرایط بیگانگی زیادی نداشته اند. به همین دلیل ایران همیشه سرزمین غیرخودی هایی است که بالاخره خودی شده اند. این ویژگی های منحصر به فرد در دهه های اخیر از ایرانیان به دست آمده است. دیدگاه های رادیکال و ایدئولوژیک باعث قدرت جاذبه در برابر دافعه، قدرت اتصال در برابر تعارض و قدرت همراهی و تعامل و مدارا در برابر قدرت تطهیر و خودی و غیر خودی شده است. این است که وقتی جامعه تحت ظلم قرار می گیرد، جامعه بی طرف، منفعل و غیر مشارکتی می شود. دوباره وقتی صدای دیگری شنیده می شود که همه باید خودی باشند، اختلافات کنار گذاشته می شود و قرار است بخشش جایگزین نفرت شود، طراوت و مشارکت در جامعه دوباره ظاهر می شود و منشأ تحولات بعدی می شود.

در این سناریویی که ترسیم کردید، برخی رادیکال های خارجی هستند که مانند برخی از افراط گرایان داخلی، به درگیری، نفرت و جنگ دامن می زنند. چگونه می توان اینها را تحلیل کرد؟

در ایران رویکرد اعتدال و اصلاحات همیشه در اکثریت بوده است. تندروهای ایرانی همیشه در اقلیت بوده اند. تا جایی که رادیکال ها در حاشیه هستند، صدای بلندی از فروپاشی یا براندازی ایجاد می کنند. چون سیاست های داخلی در سال های اخیر در جهت انسجام و تعامل نبوده، صدای تندروها بیشتر شنیده می شود. ایرانیان خارج از کشور اما جمعیت زیادی دارند، ثروتمند، ثروتمند با سابقه، با هویت تحصیلکرده. اما یکنواخت نیستند. برخی از تندروهای داخلی برای ایرانیان خارج از کشور شرایط تفرقه افکنی ایجاد می کنند. مثلاً می گویند هر که مهاجرت کند خائن است، ایران را دوست ندارد، برانداز است و… و این ظرفیت را به گروه های رادیکال خارجی می دهند. اما وقتی نگاه دولت تغییر می کند و ایران را بزرگتر از سرزمین و مرزهایش معرفی می کند، شرایط متفاوتی شکل می گیرد. ایران در آسیای مرکزی، ایران در اروپا و آمریکا و همه غرب، ایران در کشورهای خلیج فارس، ایران در هند، پاکستان، افغانستان و… وقتی حکومت این معنا را فریاد بزند، رادیکالیسم فرو می‌پاشد و روند بازگشت به وطن می‌رود. برگزار خواهد شد.

این بازگشت به وطن که از آن صحبت کردید چه ویژگی هایی دارد؟ آیا باید ایرانی ها را به داخل هل داد؟

بازگشت به وطن به این معنا نیست که همه ایرانی ها چمدان های خود را ببندند و فردا صبح به ایران برگردند. بلکه رویکردی فرهنگی است. ایران یک حافظه فرهنگی است که با همه ایرانیان در سراسر جهان آشتی می کند. اتفاقی که باید بیفتد البته دولت هنوز صدای بلندی در این زمینه نشنیده است. ایده های دولت باید معنادار باشد و به دنیا ارسال شود. ایرانیان باید از دام رادیکال های خارجی نجات پیدا کنند. اصلا کی گفته هرکی مهاجرت میکنه اشتباه میکنه؟ کی گفته هجرت خیانت است؟ ایرانیان خارج از کشور ظرفیت ایران هستند. هیچکس حق ندارد در دنیای دیگر به آنها توهین و حمله کند. همه چیز در ایران برای همه ایرانیان است. این رویکرد برخلاف دیدگاهی است که می گوید ایران متعلق به حزب الله است! اموال ایرانیان مهاجر را مصادره می کنند و ترس را در دل ایرانیان خارج از کشور می اندازند. وقتی این صدا بلند شد و جلوه فرهنگی پیدا کرد به جان ایرانیان خارج از کشور می نشیند. اینجاست که تز بازگشت به وطن ابتدا به صورت فرهنگی و سپس به صورت اجتماعی و ثالثاً به صورت اقتصادی و سیاسی رخ می دهد. دولت باید در این بخش هزینه کند. حتی اگر ظرفیت های یک پنجم ایرانیان خارج از کشور به داخل منتقل شود، سرعت توسعه کشور چند برابر می شود.

شما همواره تاکید کرده اید که روند آشتی ملی و اصلاحات در ایران تدریجی است. آیا در ماه های اخیر با روی کار آمدن دولت جدید نشانه هایی از این اصلاح و بهبود دیده اید؟

مهم برنامه ریزی برای اجماع ملی و صحبت در مورد آن است. چرا چون یعنی تا دیروز اجماع ملی نداشتیم. این کلمه بسیار مهمی است که در افکار عمومی تکرار می شود. اینکه دولتی روی کار آمده است که علیرغم وظایف اداری و اداری، قصد دارد در عرصه وحدت ملی عمل کند و به انسجام اجتماعی و آشتی ملی دست یابد. این رویکرد می تواند بستر مناسبی را برای حضور طیف های بیشتری از ایرانیان فراهم کند. اگر سیاست دست از خودآزاری بردارد و اعلام آشتی کند، یعنی صلح در درون خودش اتفاق بیفتد، این آرامش را به جامعه می رساند. این جامعه تا دیروز در خانه، خیابان، مدرسه و… علیه خود اقدام می کرد، این خشونت ها متاثر از ناآرامی ها و درگیری هایی است که عرصه سیاسی و حاکمیتی بر جامعه تحمیل می کند. دولت باید اقدامات بیشتری را انجام دهد. بحث در این کشور به جای سیاسی باید فرهنگی باشد. ما ملتی فرهنگی هستیم که می‌توانیم از ظرفیت‌های فرهنگی خود استفاده کنیم و با دیگران در بیان عقیدتی و سیاسی به تفاهم برسیم. ما یک طبقه متوسط ​​فرهنگی موثر داریم. ما نیروهای فرهنگی متعدد و خبرنگاران متعهد داریم و… اینها باید فعال شوند و گفتمان آشتی را ترویج دهند.

دستاوردهای جامعه با شکل گیری این فضای آشتی چیست؟

در نهایت جامعه ای مبتنی بر تقسیم کار از وحدت ملی شکل می گیرد. نباید دوباره سراغ جذب و تطهیر برویم. در این مرحله باید تفاوت ها و تمایزات را پذیرفت. وقتی تفاوت ها پذیرفته شود، حقوق جامعه اهمیت پیدا می کند. جامعه از منحصر به فرد بودن و تفاوت ها و تنوع آن برخوردار است و حرکت به سمت توسعه سریعتر می شود.

216216



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 7233

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *