آمریکا جهان را سرنگون می کند / حکومت دکتر ماساج به سرپرستی آمریکا



به گفته خبرگزاری اخبار آنلاین نقل قول از سایت دانشکدهالكساندر داونز ، استاد علوم سیاسی و مدیر مؤسسه امنیت و مطالعات درگیری در دانشگاه جورج واشنگتن ، به دنبال یافتن دلایل عدم موفقیت پدیده ای است كه به عنوان “تغییر رژیم تحت تأثیر خارجی” در ادبیات علوم سیاسی پیدا می كند. مرکز شهر استدلال می کند که موفقیت اولیه قدرتهای خارجی برای تغییر رژیم منجر به نتایج فاجعه بار طولانی مدت در کشور مداخله می شود و منجر به جنگ داخلی و آشفتگی سیاسی می شود. وی در کتاب خود ، هر دو نمونه تاریخی تغییر رژیم را از طریق مداخله نظامی خارجی بررسی می کند و تجزیه و تحلیل آماری و مبتنی بر داده ها را ارائه می دهد. تحقیقات 3 مورد از تغییرات رژیم را از طریق مداخله خارجی طی سالهای 1 تا 2 میلادی مشخص کرده است.

مرکز شهر تغییر رژیم های سیاسی را از طریق مداخله خارجی به سه دسته اصلی تقسیم می کند:

اولی تغییراتی که محدود به حذف رهبران و قدرت نخبگان جدید است (تغییر رهبری).
دوم ، تغییراتی که علاوه بر رهبران ، نهادهای جدیدی ایجاد می کند.
و سومتغییراتی که آنها قصد بازگشت به رژیم های قبلی را دارند.

نزدیک به 2 ٪ از تغییرات رژیم از مداخله خارجی اول ، 2 ٪ دوم و حدود 2 ٪ از نوع سوم بود.

جنگ داخلی: محتمل ترین گزینه پس از تغییر رژیم از طریق مداخله خارجی

جهان از فروپاشی دولت بازدارنده ایالات متحده در افغانستان در ماه آگوست شوکه شد. طالبان پس از بیست سال جنگ داخلی ، کابل را دوباره به دست آورد. افغانستان از قرن 5 شش بار شاهد تغییر مداخلات خارجی بوده است. هیچ یک از موارد تغییر رژیم در افغانستان منجر به ثبات در کشور نشده است. با این حال ، بالای جدول کشور کوچک هندوراس است که رژیم را هشت بار از طریق مداخلات خارجی تغییر می دهد و همچنان با بی ثباتی گسترده نرم می شود.

بررسی داده های مربوط به 3 تغییر رژیم از طریق مداخله خارجی طی سالهای 1 تا 2 نشان می دهد که تقریباً یک سوم (2 ٪) از این موارد در کمتر از ده سال جنگ داخلی در کشور به پایان رسید. احتمال جنگ داخلی در حال افزایش است ، به ویژه هنگامی که طبقه بندی بالای تغییرات رژیم از اول به وجود می آید ، به این معنی که فقط رهبران سابق سرنگون می شوند و رهبران جدید به قدرت می رسند. از 5 جنگ داخلی پس از تغییر رژیم ، 5 ٪ اتفاق افتاد كه تغییر رژیم نوع اول (رهبری قدرت) بود. همچنین ، احتمال جنگ داخلی افزایش می یابد ، به ویژه هنگامی که تغییر رژیم به عنوان شکست در جنگ با قدرت مداخله گر خارجی رخ می دهد.

مرکز شهر جنگ داخلی را تعریف می کند: درگیری مسلحانه در کشوری که بین دولت و یک یا چند گروه غیر دولتی سازمان یافته رخ می دهد و حداقل هزار کشته است. دولت شامل هر کسی که مسئول اداره کشور باشد ، چه بومی و چه دولت اشغال خارجی مانند ایالات متحده در عراق سالها 1 و 2 یا آلمان نازی در بسیاری از کشورهای اروپایی در جنگ جهانی دوم. قیام های داخلی علیه هر یک از این نوع دولتها جنگ داخلی است. اما چرا رژیم از طریق مداخله خارجی می تواند منجر به بی ثباتی ، جنگ داخلی یا کودتای نظامی شود؟ به گفته داون ، در اینجا دو روند وجود دارد: یکی فروپاشی نیروی نظامی کشور و دیگری مشکل درگیری اولویت دار است.

فروپاشی نیروهای نظامی پس از تغییر رژیم ، یعنی کنترل یک جانبه بر نیروهای مسلح کشور دیگر حاکم نیست و این نیروها می توانند به گروههای منزجر کننده تبدیل شوند که هر یک از آنها خود را می سازند. این پایه و اساس قیام و جنگ داخلی را فراهم می کند.

بخش هایی از سربازان ممکن است از تغییر رژیم راضی نباشند. آنها از راه دور یا خارج از کشور فرار می کنند و سپس با تکیه بر تجهیزات و مهارت های خود به جنگ چریکی می روند و با رژیم جدید می جنگند. قطعات ممکن است صرفاً از فرصتی برای گرفتن آب گل آلود استفاده کنند و با تکیه بر سلاح های خود ، به دنبال به دست آوردن قلمرو زمینی ، نفوذ سیاسی و امتیازات اقتصادی باشند.

در بسیاری از موارد ، تغییر رژیم ممکن است از نخبگان قدرت زنده بماند و با تکیه بر بخش هایی از ارتش که به آنها وفادار هستند ، به مبارزه ادامه دهند. همانطور که قبلاً ذکر شد ، احتمال جنگ داخلی رخ می دهد ، به ویژه هنگامی که تغییر رژیم از نوع اول رخ می دهد ، یعنی چهره های جدید به جای رهبران سیاسی سابق و نخبگان ، قدرت می گیرند.

مشکل تضاد اولویت ها نیز بلافاصله پس از تغییر رژیم برای رهبران جدید که عروسک های کشور خارجی هستند ، بوجود می آید. رهبران رسیدگی باید از یک طرف به کشور خارجی متعهد شوند و از طرف دیگر ، آنها باید رضایت اتباع و ذینفعان را بدست آورند. این دو می توانند درگیری باشند.

اگر این رهبران عروسکی در ازای منافع بیگانه از خواسته های داخلی نادیده بگیرند ، آنها نمی توانند از نظر دموکراتیک حکومت کنند و به ناچار باید به روشهای اجباری حاکم بر روی بیایند. بی اعتنایی به خواسته های مردم ممکن است باعث آتش سوزی شورش و جنگ داخلی شود و این کار منجر به سرنگونی رهبران عروسکی خواهد شد. اگر رهبران عروسکی به خواسته های خارجی توجه نکنند ، ممکن است کشور خارجی دوباره از بین برود و آنها را از قدرت خارج کند.

رهبران داخلی کوتاه و ناپایدار پس از مداخله خارجی و تغییر رژیم

تحقیقات توسط داون نشان می دهد که رهبرانی که از طریق تغییر رژیم به قدرت می رسند ، معمولاً زندگی سیاسی کوتاه تری دارند و به احتمال زیاد در معرض اخراج های خشونت آمیز قرار می گیرند.بشر یک مطالعه دیگر نشان می دهد که تنها دو درصد از دولت های عروسکی این فرصت را داشتند که با هرگونه چالش سیاسی داخلی روبرو شوند.

در بیشتر موارد ، حذف رهبران عروسکی از سه مسیر رخ می دهد:

اولی عزل مستقیم توسط مداخله گر هنگامی که رهبر نتواند منافع قدرت مداخله گر را تأمین کند.
دوم ، تسهیل یا تشویق عزل توسط نیروهای داخلی ، با چراغ های سبز سبز.
و سوم ، سرنگونی بازیگران عصبانی داخلی از مداخله خارجی ، که تهدیدی برای حاکمیت ملی است.

انتظار می رود با تغییر رژیم یک کشور ، سیاست های جدیدی پیگیری شود که مطابق با منافع مداخله گر کشور باشد یا حداقل روابط را بهبود بخشد. اما آیا این اتفاق می افتد؟

تحقیقات مرکز شهر نشان می دهد که احتمال رژیم عروسکی به کشور مداخله گر وفادار است. در بسیاری از موارد ، رهبران عروسکی برای اولویت بندی خواسته های ملت خود ، که مغایر با منافع کشور است ، باید قدرت ملت خود را حفظ کنند. در بسیاری از موارد ، روابط بین دو کشور پس از تغییر رژیم ، چه از طریق مداخله نظامی و چه از طریق عملیات مخفی ، بدتر است.

یک مطالعه دیگر نشان می دهد که برخلاف مفهوم عمومی ، حتی روابط تجاری بین دو کشور آسیب دیده است و ارزش معاملات اقتصادی بین کشور مداخله گر و کشور تحت تغییر رژیم به طور متوسط ​​5 ٪ کاهش می یابد.

اگر تغییر رژیم راه حل نیست ، پس جایگزینی چیست؟

داونز می نویسد که واقعیت این است که ابزارهای سیاست خارجی برای تأثیرگذاری بر رفتار سایر دولتها محدود و غالباً ناکارآمد بودند. در میان این گزینه ها ، ابزارهایی مانند دیپلماسی اجباری (یعنی تهدید به زور یا درخواست زور برای اطاعت از کشور هدف) مطرح شده است.

اما شواهد تجربی نشان می دهد که این گزینه ها اغلب بی اثر هستند ، به ویژه علیه دولت های اقتدارگرا یا ایدئولوژیک. به عنوان مثال ، دیپلماسی اجباری ، گرچه از نظر تئوری می تواند راهی برای جلوگیری از جنگ باشد ، اما موفقیت بیشتری در موفقیت انجام نشده است. مطالعات در مورد تحریم ها نشان داده است که در بهترین حالت ، حدود 2 ٪ و در بدترین حالت تنها 5 ٪ موفق شده اند رژیم تحریم ها را برای رعایت خواسته ها انجام دهند. مرکز شهر می نویسد که “تحریم های هوشمند” که بخش های خاصی مانند صنایع نظامی یا نهادهای رهبران را به جای کل اقتصاد هدف قرار می دهند ، میزان موفقیت بسیار کمتری داشته اند (فقط حدود 2 ٪).

آمریکا رهبر تغییر رژیم در جهان است. این کشور رهبران نه کشور – از آلمان و ژاپن تا ایران و مکزیک را طی صد سال گذشته – سرنگون کرده است و افراد جدیدی را به قدرت رسانده است. اما در تحقیقات خود ، مرکز شهر همچنین مداخلات دیگری از ابرقدرت ها ، مانند اتحاد جماهیر شوروی سابق در اروپای شرقی ، را برای حفظ رهبران پس از جنگ جهانی دوم ، مداخلات مبنی بر مداخلات که به اعتقاد وی ملل کشورهای هدف به جز تخریب است ، گذرانده است. مداخلات آلمان نازی در اروپا و بالکان و چندین مداخله فرانسه در کشورهای آفریقایی ، که قبلاً مستعمره بود ، هیچ موفقیتی نداشته است.

در عین حال ، او همچنین با قدرتهای کوچک که به تغییر رژیم پیوسته اند ، دخالت می کند. هفت نفر از هشت رهبر هندوراس ، که توسط بازیگران خارجی سرنگون شده بودند ، توسط کشورهای همسایه مانند گواتمالا ، السالوادور و نیکاراگوئه برکنار شدند. سایر قدرتهای کوچک درگیر در تغییر رژیم شامل برزیل و آرژانتین در پاراگوئه (1) ، شیلی در پرو (1-2) ، تانزانیا در اوگاندا (1) ، ویتنام در کامبوج (1) و رواندا و اوگاندا در کنگو (1).

مرکز شهر نتیجه می گیرد که هرچه تغییر رژیم آسان تر باشد ، موفقیت آن کمتر است. به عنوان مثال ، هنگامی که تنها تغییر رهبری هدف قرار می گیرد ، بدون اصلاحات نهادی یا آمادگی برای ساختار قدرت پس از قدرت ، احتمال شکست بیشتر احتمال دارد. وی با مداخله خارجی به طراحان رژیم هشدار می دهد که تمرکز بر سرنگونی دولت هدف ، بدون برنامه ای برای قاعده بعدی ، یک اشتباه مکرر و پرهزینه است. موفقیت در تغییر رژیم ، اگر این اتفاق بیفتد ، اغلب برای همه طرفین بی ثباتی و پیامدهای ناخواسته دارد.

216216



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 8842

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *