
گروه اندیشه: مشکل ما کمبود سرمایه نیست، مشکل ما کمبود منابع نیست، مشکل ما در مسائل جهانی نیست، در حالی که در مسائل جهانی مشکلات زیادی داریم، مشکل اساسی و اولیه ما تفکر و دانش ملی ماست. که در نهادسازی ما متجلی است.» این سخنان مرحوم دکتر حسین عظیمی ارانی است. با مرور آثار مشخص می شود که رکن اساسی توسعه از نظر ایشان آموزش است. مرحوم عظیمی نظریه علمی خود را در دفاع از آموزش و پرورش پایه با رویکرد توسعه تدوین کرد. وی در صفحه 178 کتاب مدارهای توسعه نیافتگی عوامل بازدارنده توسعه اقتصادی را شامل 1) انباشت سرمایه، 2) آموزش توسعه مناسب، 3) فرهنگ سازی مناسب، 4) مدیریت و نظام اقتصادی مناسب و 5) حفظ ثبات اقتصادی می داند. سیستم
به نقل از خبرگزاری اخبار آنلاینفریدون کدخدایی ارانی که مطالعات منظم و گسترده ای در مورد آرای مرحوم عظیمی انجام داده است، تأکید می کند که «عظیمی آرانی نمو را درختی سالم می داند که دو عامل اول آن مواد لازم برای رشد آن است، عامل سوم ریشه و عامل چهارم. عوامل و پنجم، به عنوان ساقه، شاخه و برگ درخت عمل می کنند و میوه درخت رفع فقر، دستیابی به استقلال و خوداتکایی و امنیت اقتصادی و اجتماعی برای مردم است در ادامه با تاکید بر اینکه عامل دوم و سوم با تکیه بر جنبه آموزشی آموزش ابتدایی و متوسطه محقق می شود، می گوید: «… اگر واقعاً به دنبال توسعه اقتصادی جامعه هستیم، یکی از جاهایی است که باید به شدت و به طور گسترده ای مدارس ابتدایی در نظر گرفته شده و راهنمایی است. اینجاست که باید پول خرج شود، منابع تخصیص داده شود، نیروی انسانی دلسوز در مدارس به کار گرفته شود، به زندگی معلمان و آموزش و پرورش رسیدگی شود و مدارس به مکان هایی تبدیل شوند که بچه ها با شور و شوق به آنجا سرازیر شوند. (ص 189 همان کتاب)
مدرسه باید احترام به آزادی بیان، احساس انضباط جمعی و احترام به حقوق دیگران را در کودک ایجاد کند و اگر مدرسه نتواند به این مهم دست یابد، توسعه اقتصادی جامعه ما ساماندهی نخواهد شد. (ص 189 همان کتاب).
بر اساس دیدگاه مرحوم عظیمی، اگر در برنامه های توسعه، فرهنگ و آموزش به ویژه آموزش ابتدایی کمرنگ شود، طبیعی است که عدالت و حتی آزادی در خطر زوال است و فقر جایگزین آن می شود. از این منظر هر طرحی که عرصه آموزش و پرورش را از عدالت محوری به کالا محوری سوق دهد به معنای تقویت تمرکزگرایی و تضعیف استان های پیرامونی یعنی محروم خواهد بود. کما اینکه در چهل و پنجمین سال انقلاب اسلامی، بلوغ برنامه ریزی در کشور نیز نمایان شده است. تا جایی که برخی از پژوهشگران توسعه طرح اخیر مرکز پژوهش های مجلس را گامی در جهت گسترش بی عدالتی آموزشی می دانند.
در همین رابطه از محمدرضا نیک نژاد؛ از فعالان کانون معلمان، پژوهشگران و مترجمان عرصه تعلیم و تربیت، نقدی بر «تقویت نظام تعلیم و تربیت» در بیستم آبان 1403 روزنامه شرق منتشر شد. وی در این باره می نویسد: اصل طرح در 15 صفحه ارائه شده و جای تعجب است که در این 15 صفحه راهکارهایی ارائه شده است که اگر نگوییم کل ساختار آموزشی، حداقل عدالت را در گسترده ترین نهاد اجتماعی به چالش بکشد.
وی می نویسد: تهیه کنندگان طرح مدعی هستند که طرح تقویت نظام آموزش و پرورش با استفاده از سند تحول بنیادین آموزش و پرورش تهیه شده و هدف از آن گام برداشتن در راستای اجرای این سند به عنوان یک سند بالادستی است. به این نکته مهم توجه کنید یا نخواهید که سند تحول پس از گذشت بیش از یک دهه از تصویب و ابلاغ به دلیل اختلافات سیاسی جناحی و بسیاری از منتقدان و حتی موافقان هنوز به مرحله اجرا نرسیده است. این سند با توجه به شرایط فعلی کشور، جامعه، نسل های مختلف تازه کار و غیره منتظر به روز رسانی آن است. ؟!
در ادامه نیک نژاد به یک دغدغه بسیار مهم توجه می کند و آن فرآیند کالایی شدن آموزش در کشور است. هرکس پول دارد کالای بهتری می خرد. وی می نویسد: تولیدکنندگان طرح مدعی هستند که اجرای آن (طرح) منجر به عدالت آموزشی می شود، با توجه به محتوای این متن از جمله موضوع رتبه بندی مدارس، این ادعا بسیار چشمگیر است. رتبه بندی مدارس در چارچوب های جهانی یکی از روشهای درآمدزایی است، نکته جالب این است که وی طرح رتبهبندی مدارس را مبنای درآمدزایی مدارس میداند و حتی پیشنهاد میکند 10 درصد از درآمد مدارس به عنوان پاداش به مدیران واحدهای آموزشی پرداخت شود. در درآمدزایی موفق هستند، اگرچه سالهاست که مدیران مدارس از سوی مسئولان بالادستی تشویق میشوند تا مشارکت مالی خانوادهها را افزایش دهند، از فضای آموزشی برای درآمدزایی، سوق دادن آموزش و پرورش به سمت ارزیابیهای کمی و باز کردن آزمون و آموزش استفاده کنند. موسسات و کتب درسی به منظور درآمدزایی و غیره، اما این طرح زمینه قانونی شدن همه اینها را فراهم کرده و مقابله با اصل 30 قانون اساسی «آموزش رایگان در کشور آن را جدیتر و خطرناکتر از گذشته میکند».
در بخشی از این طرح آمده است: به منظور ایجاد بستری برای ارزیابی، شفاف سازی و نظارت بر عملکرد مدارس و همچنین توزیع متوازن و عادلانه بودجه، خدمات و امکانات آموزشی و مالی بر اساس واحد عملیاتی مدرسه، وزارت آموزش و پرورش موظف است مدارس را بر اساس شاخص هایی از قبیل فضای آموزشی و پرورشی، نیروی انسانی، تجهیزات آموزشی و آموزشی و ورزشی، وضعیت و ظرفیت های درآمدی خاص و شاخص های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی رتبه بندی کند. وضعیت دانشآموزان و والدین آنها نمایهسازی مدارسی است که دارای درآمد بیشتر، شرایط فیزیکی و مالی بهتر، وضعیت جغرافیایی مناسبتر و دانشآموزان با وضعیت مطلوب آموزشی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هستند چنین برنامهای چرخهای ایجاد میکند که در آن زمینه برای فرسودگی مدارس فراهم میشود که به دلایل جغرافیایی و منطقهای، نیروهای انسانی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خارج از کنترل آنها، توانایی رقابت با مدارس توانمند را دارند. آنها ندارند و محکوم به شکست در این رقابت هستند. اگر این تشویق کننده آپارتاید آموزشی نیست، پس چیست؟!
این نویسنده در آخرین نکته خود خاطرنشان می کند: «نکته آخر این است که اگرچه موضوعات صحیحی مانند استانی شدن آموزش و پرورش و تنظیم تقویم آموزشی نیز در طرح مطرح شده است، اما به گفته نگارنده، محور اصلی این امر است. طرح، رتبه بندی مدارس و در نتیجه کمک به دولت برای پرهیز از آن یکی از وظایف ذاتی آن است که ارائه آموزش رایگان و باکیفیت و در ادامه گسترش پولی سازی و شکاف آموزشی بیشتر در کشور است.
فارغ از آنچه در روزنامه شرق آمده است، سوالات جدی دیگری نیز مطرح می شود. از جمله اینکه در طرح پژوهش سرای مجلس، اگر طرح رتبه بندی مدارس به عنوان کانون پژوهش های مجلس در نظر گرفته شود، حوزه آموزش و پرورش چه نقشی در توسعه کشور خواهد داشت؟ آیا حوزه آموزش و پرورش می تواند به عنوان نهادی اساسی برای توسعه کشور مطرح شود؟ و اگر حوزه تعلیم و تربیت نقش طبقاتی داشته باشد به این معنا که بر اساس طرح رتبه بندی، توانمندسازی نخبگان آموزشی که هم اکنون در حال شکل گیری است و بر اساس این طرح رسمیت می یابد، آیا نظام آموزشی کلاس محور نیست؟ امکان ارتقای مستضعفان در نظام آموزشی منتفی است و آنها از قدرت آموزشی، اقتصادی و در نهایت سیاسی حذف می شوند؟
بیشتر بخوانید:
216216
منبع: www.khabaronline.ir