گروه فکری: دانشگاه استاد دکتر حسن انصاریدر نقد برخی از دیدگاه های مطرح شده توسط پزشک محمد رضا شفیسی کدکسی در مورد نقش اسماعیلی ها در تاریخ فرهنگی و فکری خوراسان ، با ارائه دلایل تاریخی و فلسفی ، او سه نکته اصلی را مطرح می کند: اولی در مورد دین رودکی ، نویسنده با استناد به منابع تاریخی ، این فرضیه را رد می کند که رودکی توسط اسماعیلی کور شده است. انصاری معتقد است که روابط دوران اسماعیلی دائی با فاطمه های مصر مبهم است و عبارت “فاطمیت” در شعر رودکی به خلیفه های فاطیمی اشاره نمی کند. از نظر او ، رودکی احتمالاً زیدی یا امامی بود ، نه اسماعیلی.
در قسمت دوم استاد دانشگاه با تأثیر اسماعیلی سروکار دارد و معتقد است که برخلاف شفیعی ، حضور اسماعیلی در قرن اول خراسان گسترده و عمومی نبود. او می گوید فعالیت آنها بیشتر به نخبگان جامعه متمرکز شده بود و در آن زمان ، زیدی و امامی شیعیان بسیار برجسته تر بودند. در بخش سوم ، انصاری با موقعیت فلسفی اسماعیلی سر و کار دارد. نویسنده سهم اسماعیلی در فلسفه نئو پلاتونیک را حاشیه می داند. وی تأکید می کند که جریان های اصلی فلسفه اسلامی توسط سایر مدارس مانند مدرسه کندی ، به ویژه مدرسه فارابی و ابن سینا ، نه اسماعیلی تأسیس شده است. این در روزنامه است اعتماد منتشر شده در زیر:
****
دکتر شفیعی کادکانی ، طبق گفته های معروف روداکی در این بیت معروف
“من شاعران شاعران را شنیدم
Kant World to Maghro Maghro »
گفته می شود که رودکی یک دین اسماعیلی بود و ممکن است کور شود. دکتر شفیعی همچنین اظهار داشت که دین اسماعیلی به همراه دین زیدی نقش بسیار مهمی در زندگی فرهنگی خراسان در قرن اول دارد و در آن دوره ها بسیار فرهنگی و مذهبی تر بود. در این زمینه ، وی به دعوت پدر فاحشه در خراسان اشاره کرد و بدین ترتیب بر سهم مهم فلسفی فاطمه و اسماعیلی دائیس در خراسان و کل تمدن اسلامی و به ویژه سهم آنها در تفکر فلسفه مدرن افلاطون و گسترش آن در جهان اسلام تأکید کرد.
سامانیایی ها و فاطمه ها
من با هیچ یک از اینها موافق نیستم: اول ، در دوره خوراسان رودکی ، درست است که در فاصله محدود دائیس که امروز در اسماعیلی ها می دانیم در دوران نصر بن احمد سامانی فعال بودند ، اما هیچ دلیلی روشنی برای نشان دادن این که دعوت داعش را نشان نمی دهد ، از نظر Cliphs که هنوز از آن استفاده نشده است ، در این زمان اضافه نشده است.
در حقیقت ، رابطه بین دائیس نصر بن احمد (و البته در دوران رودکی) با عبدالله مهدی (بنیانگذار دولت فاطمید) در وضعیت عدم اطمینان است. سه منبع اصلی در مورد فعالیت این مدعیان وجود دارد: یکی ابن نادیم ؛ دوم ، در طالبان و سوم سیاست Khawaja Nizam Al -Molk. واضح ترین سند در بین این سه ، که به ارسال دائی خروسان توسط عبدالله مهدی اشاره دارد ، ابن نادیم است که آن را در سال 6 آه مرتبط می کند. با این حال ، در آن زمان ، دولت فاطیم هنوز در مغرب شکل نگرفته بود.

دکتر حسن انصاری استاد دانشگاه پرینستون آمریکا
به دلایل مختلف ، روایت ابن نادیم مشکوک است. حتی اگر آن را درست بدانیم ، یک نقطه ضعف اصلی دیگر وجود دارد ، و این که دعوت Khorasan da’is تا زمان ابو یاکب ساججستانی (نیمی از قرن) به جای اعتقاد به محمد ابن اس آنبن ، مخالف به رسمیت شناختن امام عبدالله مهدی بود ، و همانطور که می دانیم می دانیم که این موضوع اختلاف نظر را آغاز کرده است.
اگر خراسانیان بعد از سال AH (و طبق گفته ابن نادیم در سال آه) دعوت از عبدالله مهدی دریافت می کردند ، آنها باید از ابتدا به طور رسمی امامات خود را تدوین کنند ، در حالی که می دانیم که ناسافی SO -Called در دین قدیمی بود. این یک مشکل در روایت ابن نادیم است و به نظر من ، روایت دقیق تر است که روشن نمی شود. من باید آن را در جای دیگر بنویسم.
زیدی یا امامی و نه اسماعیلی
اگر فرض کنیم که دائی های دوران رودکی در خراسان خواستار ائمه های دولت فاطمیت شده بودند ، یک اعتراض دیگر وجود دارد که آنها در آن زمان دعوت اسماعیلی را در خوراسان خوانده اند ، و بنابراین ، در روداکی معروف ، “فاطیمید” هیچ اشاره ای به کافی های فاطیمی ندارد. اگر این زیدی نبود ، رودکی احتمالاً یک دین امامی بود.
از طرف دیگر ، شکی نیست که در سلطنت نصر بن احمد دائی در خراسان شک و تردید وجود ندارد ، اما طبق همین سه منبع اصلی فوق ، ناسافی و دوستانش سرانجام موفق شدند و سرانجام پسر نصر ، نوح سامنی ، فعالیت های آشکار خود را پایان داد. در دوره های بعدی سامانی ، ما همچنان فعالیت های آن دانش آموزان در خراسان را می دانیم ، حتی اگر فعالیت های آنها در دوره های غزنو و سلجوک در خراسان و ابتدا اکنون تحت پوشش خلیفه های فاطیمی مصر و سپس با دعوت جدید خواننده ما قرار نگیرد.
با این حال ، حضور اسماعیلی در قرن اول خراسان و حتی عراق حضور گسترده و عمومی نیست. اسماعیلی بر تأثیر نخبگان جامعه تأکید کرد. در نیشابور و سایر شهرهای خوراسان ، شیعیان در آن زمان حضور داشتند ، اما بیشتر آنها در دین زیدی بودند و البته تعداد زیادی از دین امامی نیز وجود داشتند. تعداد نویسندگان و دانشجویان مشهور و غیرقابل توصیف در منابع اسماعیلی و غیرسمیلی از خوراسان از قرن سوم تا ششم بسیار اندک است. برخی از آنها مذهبی و فلسفی هستند.
مدرسه ایرانی اسماعیلی
ما می دانیم که دانشکده ایرانی اسماعیلی خوراسان و ری در آن زمان یک مکتب مذهبی بود که بر روی اشعار فلسفی در کیهان شناسی ، مردم شناسی و انسان شناسی متمرکز بود. دائیس ، مانند نیسافی و فرزندانش ، در این زمینه از فلسفه نئو پلاتونیک استفاده کرد و آموزه الهیات مدرسه را اقتباس کرد. با این حال ، اسماعیلی ها فقط میراث خود را نمایندگی و استفاده می کردند و البته آن را در چارچوب های مذهبی خود تعریف کردند.
فلسفه نئو پلاتونیک نمایندگان اصلی دیگری در تمدن اسلامی داشت که هیچ ارتباطی با سنت اسماعیلی نداشتند. شاگردان سنتی کندی هم در بغداد و هم در خوراسان نئو پلاتونیک بودند اما هیچ ارتباطی با اسماعیلی نداشتند و در مدرسه فلسفی خود با آنها اختلاف نظر داشتند. خود Abolhassan Ameri یکی از همان فیلسوفان مکتب کندی در خوراسان است ، که از قضا ، به طرز عجیبی با اسماعیلی مخالف است.
همین مورد در مورد Neo -Plato Bagedad ، که به یحیی بن ادی آمد. سنت فارابی ، از یک طرف ، به یحیی بن ادی و شاگردانش در بغداد منجر شد و از طرف دیگر ابن سینا ، به طور سنتی نئو پلاتونیک بود ، اما با اسماعیلی یا آخاوان السافا متفاوت بود. یکی از این اختلافات به سنت کتاب کتاب پیامبر (ص) رسید که اسماعیلی ها یکی از روایات خود را داشتند. قبل از او ، ابن سینا و فارابی از این کتاب و سنت آن دور بودند.
مکتب فرابی و تئوری فیض
مکتب فارابی درست است که او در ابتدا نظریه افلاطون جدید را پذیرفت ، اما دیدگاه فارابی و بعداً ابن سینا از تئوری فیض اسماعیلی متمایز بود ، که ریشه در سنت مختلف نئو پلاتونیک داشت ، که در آن عقل عمومی و روح عمومی. فلسفه اسلامی ، مهمتر از همه ، سنت فارابی ، و سپس ابن سینا است ، و فلسفه نئو پلاتونیک و فیثاغوری اسماعیلیس در تاریخ فلسفه اسلامی بسیار حاشیه ای است.
بعداً ، البته ، اسماعیلی ها سعی کردند از برخی از تفکرات سنت فرابی و ابن سینا در فلسفه دینی خود استفاده کنند. همانطور که می دانیم ، فلسفه اسماعیلی از خراسان بعداً در مدرسه یمنی تیری استناد شد و آثار آنها در این سنت حفظ شد. برای اولین بار ، Tayebis Akhavan Al -Safa را از میراث خود در نظر گرفت.
تردید از اسماعیلی اخوان
امروز ، شک های جدی وجود دارد که اخوان المسلمین یک دین اسماعیلی بوده است ، زیرا نه شهر اسماعیلی و نه خواجه توسی. بنابراین ، اگر از فلسفه در جهان اسلامی گفته شود ، باید به سنت های فارابی/ ابن سینا و همچنین کندی/ ابو زید بولکسی/ ابو السن عامری و همچنین یحیی ابن ادی/ ابو سولیمان لیاسن (و مكسو) و بعد از آن ، IBN IBN IBN IBN IBN IBN IBN IBN IBN IBN در این میان ، سهم مفسران ابن سینا در خراسان مهمترین است. کسانی که بعداً Suhrawardi و بعداً Mullah Sadra را دریافت کردند.
* دکتر حسن انصاری ، استاد تاریخ ، دانشگاه پرینستون
1
منبع: www.khabaronline.ir