گروه فکری: نولیبرالیسم ، یک محبوب ، اما بدون تعریف جامع ، از دهه 1980 به ابزاری اساسی برای درک تغییرات اساسی در اقتصاد سیاسی و سیستم های حقوقی تبدیل شده است. نئولیبرال ها خود را دیدگاه علمی می دانند. اما مقاله حاضر نئولیبرالیسم را به عنوان یک ایدئولوژی بررسی می کند. ایدئولوژی ، که در ابتدا به عنوان “عقب نشینی دولت” تعریف شده است ، اکنون با عقب نشینی از سمتهای قبلی بر نقش اصلی دولت در حاکمیت تأکید می کند ، اگرچه با مدل های برنامه ریزی متفاوت است. ریشه های نئولیبرالیسم در پاسخ به جدید ایالات متحده و گسترش نفوذ شوروی نهفته است ، که با تلاش های متفکران مانند هایک و فریدمن و همچنین استعمار در دهه 1980 به عنوان بازتاب و بازسازی لیبرالیسم معرفی شد. در تجزیه و تحلیل نئولیبرالیسم ، دو رویکرد اصلی وجود دارد: پروژه طبقاتی به عقلانیت دولت. در پروژه کلاس ، رویکرد مارکسیستی (دیوید هاروی) ، که یک پروژه سیاسی-اقتصادی را برای تقویت قدرت طبقات حاکم در نظر می گیرد ، بازتاب دهنده است. او معتقد است که نئولیبرالیسم نابرابری را طبیعی می کند. در مقابل ، رویکرد فوکوی (میشل فوکو) نئولیبرالیسم را به عنوان یک عقلانیت دولتی می داند که اصول بازار و رقابت را برای همه جنبه های زندگی گسترش می دهد. این رویکرد انسان ها را به عنوان “سرمایه انسانی” و “Homo ekonomicus” (مرد اقتصادی منطقی) تعریف می کند که باید با سرمایه گذاری در خود و رقابت موفق شود ، در حالی که همچنین پیامدهای سیاسی و اجتماعی این رویکرد را کاهش می دهد. این مقاله در کانال حلقه مطالعات توسعهE- منتشر شده توسط سید علی بنی لوی؛ ؛ دانشجوی کارشناسی ارشد ، دانشگاه امام صدیق (AS) نوشته شده است. اما قسمت دوم اخبار آنلاین این به داستان اضافه شده است ، که این یک انتقاد از محتوای نویسنده است. در این مقاله آمده است:
مقدمه
نئولیبرالیسم یکی از پرکاربردترین مفاهیمی است که امروزه در توضیحات و داوری ها مورد استفاده قرار می گیرد ، به صورت عادی و توسط نخبگان و جامعه ، این مفهوم برای درک تغییرات اساسی در اقتصاد سیاسی سیستم های حقوقی و حقوقی از دهه ضروری است. با وجود تلاش های بیشمار ، هنوز یک تعریف جامع از نئولیبرالیسم ارائه نشده است ، با این حال ، استفاده از این مفهوم مرز خاصی را در زمینه های نظری و عملی سیاست ، اقتصاد ، فرهنگ و غیره مشخص می کند.
نئولیبرالیسم از زمان آغاز به کار تاکنون تحولات بسیاری را تجربه کرده است. در ادبیات اولیه نولیبرالیسم ، آن به عنوان یک عقب نشینی دولت تعریف شده است ، اما امروز بر نقش اصلی دولت در حاکمیت نئولیبرال تأکید می کند. با این حال ، این نقش تفاوت های اساسی با مفهوم دولت در مدارس برنامه ریزی متمرکز (مقررات یا برنامه ریزی) دارد
ریشه های تشکیل
نئولیبرالیسم ، مهمتر از همه ، به عنوان یک ایدئولوژی است که بر تنظیم رابطه بین بازار و حاکمیت عمومی متمرکز است. در این ایدئولوژی ، اقتصاد بازار ، که یک مقوله منطقی و فردگرایانه محسوب می شود ، مخالف اقتدار عمومی است که از نظر نئولیبرالیسم ناکارآمد و استبداد است. این رویارویی ، یکی از مبانی اصلی نئولیبرالیسم ، عمدتاً در وقایع جنگ جهانی دوم و رکود بزرگ دهه ریشه دارد.
از این منظر ، نولیبرالیسم می تواند به عنوان واکنشی به برنامه های معامله جدید دولت ایالات متحده برای حاوی بحران رکود بزرگ تلقی شود. جامعه مونت پرین ، که توسط متفکرانی مانند فردریش هایک و میلتون فریدمن تأسیس شده است ، همچنین نقش اساسی در توسعه ایده های نئولیبرالیسم داشت. در پاسخ به گسترش نفوذ شوروی و تضعیف لیبرالیسم در جهان ، جامعه نولیبرالیسم را به عنوان بازتاب و بازسازی لیبرالیسم به جوامع مختلف معرفی کرد.
علاوه بر این ، استعمار در دهه 1980 نیز یک عامل مؤثر در ارتقاء نئولیبرالیسم بود. مروج این ایدئولوژی برای محافظت از اقتصاد جهانی در برابر مداخلات دموکراتیک نوظهور که پس از استقلال کشورهای استعماری شکل گرفت
آنها سعی کردند.
دو رویکرد به نئولیبرالیسم
به طور کلی دو رویکرد اصلی به نئولیبرالیسم وجود دارد. رویکرد مارکسیستی با پیشگام افرادی مانند دیوید هاروی و رویکرد فوکو میشل فوکو یکی از برجسته ترین نمایندگان آن است.
رویکرد مارکسیستی نئولیبرالیسم را به عنوان یک پروژه سیاسی و اقتصادی توسط طبقات حاکم طراحی شده برای بازسازی و تقویت قدرت خود در برابر بحران های اقتصادی و اجتماعی دهه 1980 طراحی می کند. این رویکرد معتقد است که نولیبرالیسم ، با ترویج فردگرایی و آزادی اقتصادی ، نابرابری های اجتماعی و اقتصادی را طبیعی می کند.
با این حال ، رویکرد فوکو ، نئولیبرالیسم را یک عقلانیت دولتی می داند که عواقب گسترده ای برای سیستم های اقتصادی و اجتماعی دارد. در این خواندن ، نئولیبرالیسم اصول بازار و رقابت را برای همه زمینه های زندگی ، حتی فراتر از اقتصاد گسترش می دهد. یکی از نتایج این دیدگاه ، تعریف انسانی به عنوان “سرمایه انسانی” است که باید با سرمایه گذاری در خود و رقابت با دیگران موفق شود.
این رویکرد همچنین از مفهوم حاکمیت قانون برای ایجاد یک محیط قابل پیش بینی و ظاهراً بی طرف برای فعالیت در بازار استفاده می کند ، در حالی که پیامدهای سیاسی و اجتماعی آن را ناچیز می کند. مفهوم “Homo ekonomicus” (انسان) یک مفهوم اقتصادی منطقی در این دیدگاه است. این مفهوم انسان را به عنوان فردی قابل پیش بینی معرفی می کند که منافع خود را با منافع دیگران منسجم می کند و ویژگی های منطقی را متبلور می کند. این ایده یکی از اساسی ترین مبانی نئولیبرالیسم است.
بازگشت از نئولیبرالیسم به لیبرالیسم
فرانسیس فوکویاما ، که بیشتر به نظریه “پایان تاریخ” معروف است ، کتاب جدید خود را با عنوان “چالش های جدید لیبرالیسم” برای دفاع از لیبرالیسم کلاسیک و انتقاد از نئولیبرالیسم نوشت.بشر وی پس از نوشتن دو کتاب انتقادی و بحث برانگیز ، “نظم سیاسی” و “هویت” ، به سومین کتاب انتقادی در مورد نئولیبرالیسم ، “چالش های جدید لیبرالیسم” رسیده است. در این کتاب ، Fukuyama با انتقاد صریح از نولیبرالیسم و سیاست های اقتصادی و اجتماعی آن که از دهه 1980 آغاز شد ، می نویسد:الیبورلیسم یک خوانش شدید از لیبرالیسم بود ، و لیبرالیسم برای احیای آن و پذیرش دو اصل سوء استفاده از اعتدال و محدودیت باید به اصول و ریشه های اساسی خود بازگردد.“.”
او معتقد است که در حال حاضر هیچ جایگزینی قابل اعتماد برای لیبرالیسم وجود ندارد ، بنابراین بازسازی و ترمیم تنها گزینه پیش روی ایالات متحده و سایر کشورهای غربی است. “چالش های جدید لیبرالیسم” یک پیله توسط احمد جانیزیز ، حومان مسیح و رضا ریهانی منتشر و منتشر کرده است. Fukuyama در مقدمه کتاب توصیف می کند ، که به “لیبرالیسم” اشاره دارد به آموزه ای که ابتدا در نیمه دوم قرن هفدهم پدیدار شد ، با استفاده از سلاح های قانون مدنی و اساسی ، محدود کردن اقتدار دولتها و با ایجاد نهادهای غیر دولتی برای زندگی حقوق افراد. اشاره وی به لیبرالیسم برچسب نیست که امروز در سیاست میانه در ایالات متحده اجرا می شود. در عوض ، این بدان معناست که ایده هایی با سویه های بحرانی خاص که از لیبرالیسم کلاسیک تقسیم شده اند.
علاوه بر این ، قصد فوکیاما بر لیبرالیسم ، نوع اقتدار نیست که آموزه آن مبتنی بر وضعیت درگیری و ایالات متحده است که به عنوان لیبرالیسم شناخته می شود. او همچنین به معنای اروپایی ، که به مکانی برای احزاب راست در سوسیالیسم تبدیل شده است ، نسبت به مفهوم لیبرال هوشیار است. به گفته فوکویاما ، لیبرالیسم کلاسیک مانند یک سالن عالی است که دارای طیف گسترده ای از دیدگاه های سیاسی است و با وجود تفاوت در دیدگاه ، همه آنها اصول اساسی مانند حقوق فردی ، قانون و آزادی بیان را به اشتراک می گذارند.
“چالش های جدید لیبرالیسم” یک تفریح مفصل از نوشته های قبلی در مورد لیبرالیسم نیست. این کار نه تنها آراء دانشمندان مختلف این مدرسه را ادغام می کند ، بلکه مکمل تکامل آرای خود فوکیاما و آسیب شناسی دقیق نقاط ضعف این روشنفکر و سیستم های ناشی از آن در دوره های مختلف زندگی است. این متن به دنبال ارائه راه حل یا مسیر جدید نیست. زیرا از نظر وی ، لیبرالیسم به اصول خودش و کاملترین نسخه انسانی پیروی می کند. نسخه ای که بشر در طول تاریخ هزینه زیادی داشته است ، و اکنون که نسل جدید به میراث تبدیل شده است ، فراموش شده است ، یا اصول اولیه را فراموش کرده است ، بدون هیچ گونه درک از سختی ها ، فراموش شده یا تحقیر شده است ، که منجر به شکل گیری تصویر غیرواقعی شده است.
216216
منبع: www.khabaronline.ir