انقلاب سال 2 ، آینده و دنیای ما



ارسطو ، سنت آگوست ، فارابی ، دکارت و کانت نظرات شخصی خود را در آثار خود ابراز نکرده اند ، اما آنها نحوه از بین رفتن تاریخ را دیده و نقل از داده اند و البته بی توجه هستند.

مردم معمولاً هیچ ارتباطی با فلسفه ندارند ، اما نمی توانند سیاست و تأثیرات آن را نادیده بگیرند. سیاست آنها را متوقف نمی کند. یکی از فیلسوفان سیاست و قانون ، که در نیمه اول قرن بیستم آثار مهمی نوشت ، کارل اشمیت بود. در آن آثار ، او سیاست را به عنوان ذات الریه دشمن و تصمیم گیری در شرایط استثنایی توصیف کرد.

با این دیدگاه سیاست ، دیگر جایی وجود ندارد. دولت باید به جنگ فکر کند و با دشمن مقابله کند ، حتی به فکر نتایج و نابودی جنگ نیست ، و شکست و پیروزی برای آن مهم نیست. سیاست اکنون جنگ است. تا آن زمان ، قبل از آمدن نازیسم در آلمان ، اشمیت نمونه و مثال خاصی نداشت.

ظهور حزب نازی و تبدیل اتحاد جماهیر شوروی به قدرت سیاسی بزرگ و جایگاه آن در برابر قدرت غربی تا حدی درک سیاسی این فیلسوف سیاست را تأیید کرد. اما ایالات متحده و حتی آلمان و اتحاد جماهیر شوروی درس های اشمیت را در سیاست تنظیم نکرده اند و نیازی به تبدیل فلسفه به شعارها ندارد. اگر مارکس در طول زندگی خود پیروان زیادی داشت ، به این دلیل بود که سازمان بین المللی کمونیست بر اساس آراء وی تأسیس شد. پیروان وی همچنین در سالهای 1 و 2 در وقایع فرانسه شرکت داشتند.

کارل اشمیت را نمی توان با مارکس مقایسه کرد. اولین دولتی که شبیه دستور کار و شعار اشمیت بود ، دولت ناشی از انقلاب اسلامی در سال 6 بود که در عمل سیاست را به عنوان یک دشمن می دید و خود را در برابر دشمن پیدا می کرد. واضح است که رهبران سال 6 رأی اشمیت را دنبال نکردند و شاید با آرای وی آشنا نبوده اند.

انقلاب سال 6 تقلید نبود و اشمیت را نمی دید و از یک برنامه سیاسی خاص پیروی نمی کرد. ممکن است گفته شود که این ارتباط با سیاست و سیاست انقلاب و اقدامات انقلابی کمی ارتباط ندارد. انقلاب اسلامی حادثه ای بود که می توانست در زمان همبستگی افق آینده مدرنیته در کشوری با وضعیت ژئوپلیتیکی خاص و شرایط فرهنگی و مذهبی مردم آن اتفاق بیفتد. شایان ذکر است که در آثار کارل اشمیت ، منابع نیز تکمیل و سیاسی شده اند.

سیاست زمان ما زمان ما را راه اندازی می کند ، اما این تکنیک ، و جایی که این فناوری تقلید و ضعیف است ، سیاست نیز مضطرب است. در هیچ کجای جهان ، هیچ سیاست دائمی برای امور در حال اجرا وجود ندارد ، و همانطور که می بینیم و می دانیم این کشور قوی و قدرتمند است که دارای تکنیک دست بالاتر است. فیلسوفان معاصر ، از جمله والتر بنیامین و حنا آرنت ، لئو استاروس و جورجیو آگامبن و غیره ، توجه ویژه ای به اشمیت داشتند و انتقادات آنها همه مهم است. اما به نظر من ، کارل اشمیت پایان سیاست را اعلام کرده و زمان نفرت و جنگ را در نظر می گیرد و از آنچه دید ناراضی نبود.

آیا جهان بشر می تواند بدون سیاست – که آنها را شر خوانده اند – در جهان پر از نفرت ، صلح ، اصلاحات ، امید و امید ایمن باشد و مردم کمتر از آینده نگران هستند. بیشتر تلاش ها نیز شناخته شده و ناآگاهانه است ، صرفاً خصمانه و جنگ است.
در این حالت ، جای تعجب آور نیست که نیازهای اساسی کشورها نیز سلاح هستند. به هر صورت ، هیچ راهی برای سلامتی ، صلح ، صلح و امنیت وجود ندارد. دنیای ما دنیای بیگانگی با دوستی و امید است.



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 10311