
وقتی کتاب “ایران را در حاشیه تیغه” در بهار منتشر کردم ، امید کمی نداشتم که صدای من – به همراه ده ها صدای دیگر – برای تجدید نظر در سیاست ها و کیفیت حاکمیت ، با حاکمان دلسوز باشد. من امیدوار بودم که عنوان تلخ ، تیز و تیز “ایران در لبه تیغ” به اندازه گوش پشه ها باشد و به شنیدن آن کمک کند. من مفاهیم زیادی را در آن مطرح کرده بودم ، اما چهار مفهوم اساسی وجود داشت که امروز روشن شده اند.
بحران های اتصال
من از این مفهوم در سال 3 استفاده کردم و توضیح دادم که بحران های این کشور برای جمع شدن جمع می شوند. بحران محیط زیست ، آب ، اقتصاد ، اختلال در انرژی ، سیاست خارجی ، جمعیت و سرمایه اجتماعی و غیره. امروز ، همه این بحران ها تحقق یافته است.
فرسایش تمدن
من همچنین در سال 2 از این مفهوم استفاده کردم. هشدار دادم که تخریب محیط زیست و کاهش سرمایه گذاری در زیرساخت های ناشی از بحران و وخامت اقتصادی باعث شد تا کشور ظرفیت تنوع زیستی زمین را کاهش دهد و از زیرساخت هایی برای پاسخ به تقاضای معیشت (آب ، برق ، آموزش و غیره) برخوردار باشد. من نوشتم – مانند ده ها نفر دیگر – به زبان خودم و تحلیل که کشور فرسوده شده است و به دلیل کاهش ظرفیت تنوع زیستی زمین ، این فرسایش تمدن است.
ظرفیت دولت
من در مورد ظرفیت دولت (توانایی جمع آوری صحیح منابع ، تصمیم گیری مناسب ، تعادل تصمیمات ، توازن اقتدار ، ارزیابی اجرای تصمیمات و غیره) می نویسم ، و در دهه 1980 من به طور مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته ام – به همراه بسیاری دیگر که این کار را انجام داده اند – اگر ظرفیت دولت افزایش نیافته باشد ، می توانند پاسخ دهند. منابع انسانی ، منابع مالی ، نواقص و کاهش مشروعیت در حل مسئله ، همه ظرفیت دولت را تحت الشعاع قرار داده است.
ظرفیت قابل تنظیم میانی
من بارها نوشتم – دوباره به همراه بسیاری دیگر که به هزار زبان نوشتند و گفتند – که این کشور به میانبر نیاز دارد. هماهنگی بین فردی ، انسجام نهادی و سازمانی و عدم تناقض در تصمیمات. با این حال ، حاکمیت جزیره ، تجزیه ، متناقض و عمیقاً توسط گروه های ذینفع ، که هرکدام منافع خود را به نفع خود دنبال می کردند ، نتوانستند کار کنند.
وضعیت امروز آب ، برق ، میکروب ها ، رشد اقتصادی ، تورم ، صندوق های بازنشستگی ، بانکداری ، جنگ ، مهاجرت ، پیری جمعیت و بسیاری از حقایق دیگر نشان می دهد که تجزیه و تحلیل ، پیش بینی ، هشدارها ، دلسوزی و گزاره هایی که خونین و گاه اشک آور و اشک آور هستند.ما درست بودیم ، سیاه نمی شدیم ، ایران و ایرانیان را دوست داشتیم ، می خواستیم با افتخار ، عزت نفس و عزت نفس و غرب نباشیم ، میهن پرستانه و متعهد بودیم. ما به میزان روز نان نبودیم.
هیچ کس در تمام آن سالها هیچ کس را ندیده و نشنیده است ، امروز نمی دانم تلفن برای شنیدن وجود دارد یا خیر. من و امثال من ، که به هزار زبان نوشتیم و هشدار دادیم تحلیلی ، نامناسب ، دلسوز ، خردمند ، بدبخت ، بدبخت و غیره ، و در عمل به دنبال اصلاح در بخش های مختلف بودیم. صرف نظر از هرگونه عواقب – و من هنوز امیدوارم که این چیزی جز سلامتی ، امنیت ، خوشبختی ، غرور و عزت برای ایرانیان نباشد – ما سر خود را بالا می بریم ، و صریح می گوییم: درست بودیم ، گزاره های ما درست بود و در واقع “ایران در حاشیه تیغ بود ، اما هیچ کس نشنیده و نمی دید. امروز ممکن است دیده شود و شنیده شود. ممکن است این واقعیت درک شود و مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد ، نه به نظر می رسد که ذینفعان نامشروع ظاهر می شوند ، و آنها دائماً فریاد می زنند.
1
منبع: www.khabaronline.ir