به نقل از پایگاه اندیشه و فرهنگ مبلغان در کتاب بحارالانوار جلد 75 صفحه 113 روایتی است که (امام حسن علیه السلام) می فرماید:
عن الصالحات عن ابیه عن جده علیه السلام به حسن بن علی علیه السلام گفت به او گفت چگونه بیدار شدی ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله. خدا؟ گفت: من پروردگار بالا هستم و آتش در پیشگاه من است و مرگ مرا می خواند و حساب بر من ثابت است و من بر اعمال خود مرده هستم. من چیزی را که دوست دارم پیدا نمی کنم و از چیزی که از آن متنفرم دفاع نمی کنم. منی ضعیف
ای فرزند رسول خدا! چگونه شب را به صبح رساندی (حالت چطور است)؟ گفتند: بیدار شده ام در حالی که پروردگارم بالای سرم است و جهنم پیش روی من است و مرگ در جستجوی من است و من بازخواست می شوم و گروگان اعمال خود هستم. من نمی توانم آنچه را دوست دارم پیدا کنم و از آنچه دوست ندارم خلاص شوم و چیزها در دست دیگری است که اگر بخواهد مرا شکنجه می دهد و اگر بخواهد می بخشد. پس کدام فقیر از من فقیرتر است؟
شرح این حدیث بر اساس درس آیت الله آقا مجتبی تهرانی را در ادامه بخوانید:
به خدا پناه می برم از شر شیطان. بسم الله الرحمن الرحیم
از امام حسن علیه السلام پرسیدند ای فرزند رسول خدا چگونه بیدار شدی؟ همانطور که می گوییم صبحت چطور است، این یک سلام است، حال شما چطور است؟ «قَالَکُمْ سَمَحاً وَ لِلَیْهِمْ رَبِّکَ مِنْ عَلَیْهِ»; میدونی حالم چطوره؟ به ما تعلیم می دهند که اینگونه باشیم، شب را در روز آوردم در حالی که پروردگاری دارم که مرا احاطه کرده است «و لله بالا و نور جبهه»; من وضو با آتش در مقابلم است، درباره قیامت است، او معصوم است، نمی گوید من در آتش می روم. «وَ النَّارُ عَلَیْکَمْ» مسلمان است، جهنم، «و مرگ می طلبد»; مرگ مرا می خواهد، من در این دنیا نمی مانم، می روم. «و الحساب محدیق بی»; من پروردگاری دارم که در همه چیز مرا احاطه کرده است. با تمام وجودم راضی هستم که شعبه پایانی او چیست؟ این جهنم است، یک احتمال دیگری است. مرگ هم مسلم است و او این است که اینطور نیست که جلوی خودم را بگیرم، این نیست، مسلم است و از طرف دیگر. «و الحساب محدیق بی»; اکانت هم به من خیره شده، مثل حلقه دور من است، نمی توانم برگردم، اصلاً نمی توانم از آن خارج شوم، باید حساب را پس بدهم. «وَ مَوْتُ بِعْمَلِکَ»; من گروگان اعمالم هستم. “من نمی دانم چه چیزی را دوست دارم و از آنچه متنفرم دفاع نمی کنم”؛ آنقدر ناتوانم که نمی توانم در دنیا به آنچه می خواهم برسم، هر چه می خواهم، هر کاری می کنم جز به نفع خودم نمی توانم جز برای الله تعالی. «و از آنچه من بیزارم دفاع نکن»; من نمی توانم از شر خودم خلاص شوم، آن چیزهایی که دوست ندارم از شر خودم خلاص شوم، شاید به این معنی است که این شخص می خواهد برای همیشه در دنیا بماند و مرگ را از او دور کند که دوست ندارد. می خواهد این را بگوید، الف به این هم اشاره دارد، من نمی توانم در دنیا بمانم، حتی نمی توانم مرگ را از خودم دفع کنم، که دوست ندارم، غیری» همه کار در دست است. شخص دیگری، اینطور نیست دیگر در دستانم «اگر عذاب می شوم و اگر عفو می شوم» عاقبت کار من این است، اراده اوست، اگر اراده اش پذیرفته شود، به خدا پناه می برم، او مرا مجازات می کند. اگر وصیتش پذیرفته شود، مرا نادیده می گیرد و می بخشد: «من فقیرتر از من نیست بخوان، و این است که پدرت که چیزی برای باور کردن تو به این چیزها ندارد، همه چیز در دست خداست، پس تو به غیر از خدا امیدت را می اندازی دنیا چرا بهتر نیست به سوی خدا برویم که توانا است، تنها امیدش و هر چه بگوید چشم است. و همه چیز نیز در آن روایت است، برای ادعای شما پاسخی بود. توجه کنید. همه اینها به هم مرتبط هستند. چیزی می خواهی؟ این آرزوها تو را به این کارهای نادرست دیگر سوق می دهد، آیا غیر از این است؟ آرزوی توست، اینها بیکارند، برو سر هرچیزی، امیدت اوست، هر چه چشم گفت و هر چه گفتی، چشم، دیگر نمی خواهم وارد روایتی که می گوید بنده تو اطاعت کن. من هم مطیعم.» من می روم فاحشه می شوم، واقعاً این را اصلاً نمی دانم، گاهی دیده ام، این تعابیر تعابیر عجیبی است. ای بنده تو اطاعت کن و من هم اطاعتت می کنم نعوض بالله همین معناست کجا می روی بیا پیش من از کی می خواهی همه چیز دست من است چرا عمل اشتباه
منبع: www.khabaronline.ir