این شخص خانه اش را با برکت اجاره می دهد + عکس


نقل از کردن پایگاه اندیشه و فرهنگ مبلغانیافتن خانه عمو محمدی مثل آب خوردن است. چون بیش از 40 سال از عمرش را اینجا گذرانده و چند نسل از اهالی محله در مغازه کوچکش غذاها و کباب های لذیذ او را چشیده اند.

در بلوار شهید کارگرسامانی بعد از چهارراه معروف به رضوان و در میان آپارتمان های نوساز به منزل سه طبقه حاج آقا محمدی می رسیم. زنگ را می زنیم، صاحبخانه و همسرش جلو می آیند و ما را به داخل دعوت می کنند.

هیچکس پشت در این خانه نمی ماند

همشهری نوشت: از آمادگی خانواده محمدی برای پذیرایی از مهمانان ناخوانده متوجه می شویم که آنها به این رفت و آمدها عادت کرده اند و تعجب نمی کنند که چند خانواده در طول روز به آنها سر بزنند. در داخل اتاق پذیرایی تجهیزات و امکانات ساده ای وجود دارد. کنار پنجره دیوار اتاق یک رادیو قدیمی و یک قاب عکس قدیمی قرار دارد که انگار متعلق به جوانی صاحب خانه است. اکرم رضا بیگی همسر حاج آقا محمدی و نوه اش زهی که تازه از خواب بیدار شده اند روی مبل کنار دیوار می نشینند و شروع به صحبت می کنند. چند دقیقه ای می گذرد که عمو محمدی با سینی چای از آشپزخانه بیرون می آید. در این هنگام مادر خانواده از اخلاق و رفتار همسرش تمجید می کند و می گوید: محمد آقا در کارهای خانه مانند نظافت، خرید و پذیرایی از مهمان کمک زیادی می کند و چون نشسته است و وقت آزاد بیشتری دارد اجازه نمی دهد. سیاه و سفید را لمس می کنم و او خودش ظرف ها را می شست.» از اکرم خانم می پرسم در طول روز چند مهمان دارید؟ لبخندی می زند و می گوید: مهمان حبیب خداست. بنابراین، ما هرگز تعداد آن را نمی شمریم. به دستور حاج آقا در این خانه به روی هر بنده خدایی باز است و تا جایی که بتوانیم پذیرای ایشان هستیم».

این شخص خانه اش را با برکت اجاره می دهد + عکس

آغاز داستان با ساختن خانه

حاج آقا محمدی قاب عکس قدیمی روی طاقچه را برمی دارد و داستانی می گوید: «این عکس مربوط به دوران جوانی من است و زمانی که با اکرم خانم، دختر خاله ام ازدواج کردم، با هم به نازی آباد آمدیم و زندگی مشترکمان از همین محله شروع شد. در آن زمان مقداری پس انداز داشتم که با آن خانه خریدم و بعد یک مغازه کوچک کبابی در طبقه پایین باز کردم که رزق و روزی خانواده ام از آنجا تامین می شد.» همزمان با اوج گرفتن زندگی محمدی و رونق کسب و کارش، اتفاقی افتاد که مسیر زندگی او را تغییر داد. . عمو در این باره می گوید: 25 سال پیش نامه ای از شهرداری دریافت کردم که با آن می توانستم یک طبقه دیگر روی خانه بسازم اما واقعیت این است که خانه دو طبقه برای خانواده ام کافی بود و برای این کار مردد بودم. پس تصمیم گرفتم برای این کار بروم و دعا کنم، از قضا استخاره آمد و من یک طبقه اضافی را در خانه ام ساختم نمیدونستم باهاش ​​چیکار کنم به همین دلیل رفتم پیش «حاج رضا عنبردار» یکی از اهالی محبوب و معتمد محله که حالا که ساختی خانه و پول لازم نیست، آن را به عروس و دامادهایی بدهید که سرپناهی ندارند و این کار، گره ای از مشکلات مردم را باز می کند من و ذهنم قصد داشتیم هر سال با اجاره صلوات این واحد مسکونی را به صورت رایگان در اختیار زوج های جوان فقیر قرار دهیم.

با یک خانه شروع کردم و به 8 واحد رسیدم

درست است که سال ها از این حادثه می گذرد، اما شادی و حس شیرین این روز برای خانواده محمدی مانند آن زمان تازگی دارد. شاید برایتان جالب باشد که آثار و برکات کار خیر و خیرخواهانه حاج آقا محمدی به مرور زمان بیشتر نمایان شده است. وی در این سال ها توانسته است 8 واحد مسکونی دیگر را در نقاط مختلف محله نازی آباد خریداری کند و با نیت قبلی برای ایجاد سرپناهی برای شروع زندگی مشترک برای زوج های جوان آبرومند و نیازمند هزینه کرده است. البته اتفاق دیگری افتاده است زیرا برخی از خیرین تهرانی تعدادی واحد مسکونی به او داده اند که می تواند به زوج های جوان اجاره دهد.

حاج آقا محمدی کنار همسر و نوه اش روی مبل می نشیند و می گوید: فکر نکنید من میلیاردی هستم، نه من همان محمد کبابی هستم با همان موتور قراضه ای که از گمرک اقساطی خریدم و لذت می برم. زندگی در این خانه های فرسوده و قدیمی از برکت این زوج های جوان است و من قصد دارم تا زمانی که در قید حیات هستم به این کار ادامه دهم با تورم و گرانی هوای مستاجران را داشته باشید، به خصوص جوان ها، از هر دستی که می دهیم، چند برابر سود می کنیم.

پلی برای خانه دار شدن

محمدی هیچ شرطی برای اجاره خانه رایگان به زوج های جوان نمی گذارد. همسرش در این باره می گوید: از خدا خواستیم که هر خانواده مستحقی پیش ما بیاید تا در این خانه ها مستقر شوند. برای اینکه زوج های بیشتری بیایند هر واحد را به مدت یک سال به آنها اجاره می دهیم. اکنون احساس می کنم 60 فرزند دیگر دارم. در این سال ها 30 زوج جوان در این خانه ها اسکان یافته اند که مانند فرزندان من هستند و هنوز هم به ما سر می زنند.» محمدی دو دختر دارد، مثل پدر و مادرشان دوست دارند در کارهای خوب شرکت کنند. وقتی می بینند مردم برایشان دعا می کنند، احساس خوبی پیدا می کنند. اکرم رضا بیگی مادر خانواده می گوید: فرزندانم ما را به این کارها تشویق می کنند، وقتی زوج های جوان ازدواج می کنند خیلی خوشحال می شوند، انگار برای یکی از اقوام و خانواده های خودمان اتفاق افتاده است. نگرانی های مالی زوج های جوان در ابتدای زندگی کاهش می یابد و می توانند با آرامش زیر یک سقف بروند و مایه لذت است. از زمانی که حاج آقا محمدی تصمیم گرفت از واحدهای مسکونی خود برای اسکان زوج های نیازمند استفاده کند، رزق و روزی ما زیاد شده و زوج های جوان زیادی مهمان این خانه شده اند».

من اولش خیلی ترسیدم

از او می پرسم آیا همسرت راضی بود و شکایتی نداشت؟ محمدی در پاسخ به شرطی که همسرش در این زمینه به او داده است، می گوید: ابتدا کمی ترسیدم، فکر می کردم شرطی می کند که سخت باشد و نمی توانم انجام دهم، اما همسرم گفت از این کار راضی می شود اگر در اوایل زندگی اش طبقه دوم خانه را به او کمک کند، آنقدر خوشحال شدم که نگو و نپرس اگر بالهایم را از پا درآورده بودم، “زمانی نگذشت که یک زوج دیگر همسایه ما شدند.”



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 7600

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *