
او به افراد صادق احترام می گذارد زیرا آنها حقیقت را نشان می دهند. و دروغگویان و منافقان و چاپلوسان و مصلحت اندیشان و لذت طلبان و فریبکاران را به خاطر کتمان حقیقت سرزنش و به حاشیه می برد. در مقابل، بی اعتنایی به حقیقت موجب پیدایش «بیهوده» و گسترش آن می شود.
جامعه ای که قدر حقیقت را نمی داند و به زندگی در موقعیت های مبهم عادت کرده است، استعداد زیادی در گوش دادن به حرف های بیهوده خواهد داشت. کلمات بیهوده به معنای کلمات بی ارزشی است که مانند تریاک یا هر ماده مخدر دیگری ممکن است باعث ایجاد سرخوشی و اضطراب لحظه ای شود و اندکی از استرس جامعه بکاهد، اما به دلیل فریب و تقلب نتیجه معناداری ندارد و در نهایت باعث می شود. منجر به فروپاشی جامعه شود. نکته مهم این است که «چرند» با دروغ متفاوت و بدتر است.
جامعه ای که عادت به دروغ گفتن و شنیدن دروغ دارد، همچنان مرز حقیقت و غیرراست را حفظ می کند و کسی که در عین حال دروغ می گوید، می داند که واقعیت چیز دیگری است و آن را پنهان می کند. اما جامعهای که به شنیدن حرفهای بیهوده عادت میکند، این تمایز را نادیده میگیرد و درک خود از واقعیتها را به همان اندازه بیاهمیت نگه میدارد.
کسی که مزخرف میگوید یا حرفهای بیهوده میشنود، واقعیت را آنطور که هست درک نمیکند و فکر میکند حرفهای بیارزشی که میگوید و یا میشنود همان حقیقت است. بر اين اساس، راست گو و دروغگو هر دو از حقيقت درك دارند; با این تفاوت که یکی می گوید و دیگری پنهان می کند; اما احمق درکی از حقیقت ندارد. او حقیقت را به اندازه درک ناچیز خود تقلیل می دهد.
به همین دلیل، دروغ مخرب است; اما مزخرفات بسیار مخرب تر. برای اینکه جامعه ای به شنیدن مزخرفات عادت نکند باید یاد بگیرد و اجازه بدهد چرا؟ چطوری توضیح میدی؟!
منبع: www.khabaronline.ir