بوی آتش و خاکستر برای زخمی شدن زخمی ها در زیر آوار / روزهای تولد دیگر. آن موشک تمام شک و تردیدهای من / پیوند ناگسستنی با میهن را حذف کرد

گروه فکری: مقاله زیر مودارهای مهدی حسینی استادیار دانشکده حقوقی دانشگاه شهید بهشی در حقوق عمومی و حقوق اقتصادی به دوست قدیمی خود دکتر سعید حقانیبخش تحقیقات دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتتی است که خانه وی توسط اسرائیل در بمباران تهران نابود شد. این نامه که در کانال دکتر محمد مهدی موژدی منتشر شده است ، تجربه تلخ و تکان دهنده یک بمباران موشکی را که زندگی نویسنده را برکنار کرده است ، روایت می کند. حسینی مودارس با صحنه های دلهره آور جنگ در این بمب گذاری مقابله می کند. از زمزمه زخمی شده تا بوی خاکستر و گوشت سوخته. این تجربه نقطه عطفی در زندگی او است ، زیرا او قبلاً جنگ را از دور لمس کرده بود. این نقطه عطف به او می آموزد که ایران با تمام نعمت هایی که دارد ، بسیار عزیزتر از مهاجرت و ساخت کشورهای اروپایی است. در جنگ شش روزه ، او شاهد خودکشی و فداکاری سربازان دفاع هوایی است که با وجود آگاهی از خطر و احتمال شکست ، برای حمایت از مردم می جنگند. همچنین همبستگی منحصر به فرد همکاران و اربابان دیگر را تجربه می کند که به او کمک می کنند و به او پناه می برند. او از مقاومت قضات ، وکلا ، کارمندان دادگستری ، نانوایی ها و داروسازان در سخت ترین شرایط جنگ می گوید. او راوی تولد دیگری است. این تجربیات سالها شک و تردید نویسنده را از بین می برد و به او آرامش و اعتماد به نفس می بخشد. او می یابد که ماندن در این سرزمین به او این فرصت را می دهد تا دین خود را به کشور و مردم خود اختصاص دهد ، به خصوص به دلیل آموزش و امکانات رایگان ارائه شده توسط منابع عمومی این کشور. نویسنده تأکید می کند که این سرزمین فراتر از تلاش برای تأمین نیازهای اساسی ، معنا و هویت را به او می دهد. معنایی که هیچ کشور دیگری نمی تواند ارائه دهد. او در نهایت با این عقیده قوی استدلال می کند که این سرزمین در خانه است و سعی خواهد کرد تا زمانی که می تواند رنج خود را کاهش دهد. این موارد زیر است.

****

سعید جان

این اولین باری بود که ساعت 9:30 صبح با من تماس می گرفتید و آنچه را که در رویارویی با موج انفجار و حادثه به شما گفتم به یاد نمی آورم. اما صبح جمعه ، 23 ژوئن ، حدود ساعت 6 بعد از ظهر ، موشک مسکونی که به مجتمع مسکونی من رسید ، تغییر در زندگی من ایجاد کرد.

در ابتدا فکر کردم این تغییر شاید به دلیل درک اول ، مستقیم و نزدیک من از جنگ باشد. قبل از امروز صبح ، من هرگز “کمک نمی کنم! من سوخت هستم!” من یک انسان را در زیر آوار نشنیده ام. تا امروز صبح ، من هرگز پرده های سالن اجتماعات را ندیده بودم که از زیبایی اجتماعات لذت می بردیم تا بدن بی جان دختر 5 ساله همسایه خود را بپیچانیم. قبل از امروز صبح ، من هرگز بوی خاکستر و گوشت سوخته را که در هوا پراکنده بود ، بو نکرده بودم. هیچکدام از بینایی ، شنیدن و بوی من تا صبح این تجربه را تجربه نکرده بودند.

بیایید فقط بگوییم سعید جان ، که با یادآوری او توانایی تحمل رنج آن لحظات را ندارد و من دوست ندارم این رنج را با روایت خود تحمل کنم.

گفت جان!

به هر حال ، شما به یاد می آورید که در دو مرحله از زندگی من (سال 2 و 2) مجبور شدم تصمیم سختی برای ماندن در این سرزمین یا پیوستن به بستگان و دوستانمان عظیم خود را که از این سرزمین مهاجرت کرده اند ، بگیرم ، و من هر دو تصمیم گرفتم که بمانم ، گرچه هرگز مطمئن نبودم که کاملاً مطمئن باشم.

هر بار در ایران با مشکلات و مشکلات مادی! برای یک زندگی عادی ، من با یک زندگی عادی روبرو شدم ، در حالی که در سرزمینی که قصد مهاجرت داشتم ، اینها اساساً دشوار بودند! هر وقت من تسهیلات مالی و مادی را که اکنون با امکانات مادی و مالی که احتمالاً خواهم داشت مقایسه کردم ، احتمالاً این سرزمین خواهد بود ، این شک در مورد تصمیم صحیح من گرفته ام.

صبح روز جمعه ، هنگامی که مأمورین اعلام کردند که خانه من در حال حاضر زندگی نمی کند و بهتر است خانه خود را ترک کنم ، آخرین بار به کتابهایم نگاه کردم ، وکیلم ، خانواده ام و تمام کارهایی که سالها سعی کرده ام انجام دهم ، و حتی نمی توانستم مطمئن باشم که دوباره آن را ببینم.

گفت جان!

این سرزمین دیگر احتمالاً با نیازهای بیولوژیکی و امنیتی روبرو شده است ، که سطح اول و دوم در هرم نیازهای مازلو را در سطح بسیار بالاتری برآورده می کند. تا آنجا که من می دانم ، البته ، این زمین این سطح نیازها را حتی برای سایر گونه ها مانند گوزن ، ماهی قزل آلا و خرس های گریزلی فراهم کرده است. انتخاب من باید زندگی من را بیش از یک عمر تلاش برای پاسخگویی به نیازهای سطح اول و دوم هرم ماسلو فراهم کند و به من ثابت کرد که چقدر متفاوت از آهو و خرس گریزلی در آن سرزمین هستم.

علیرغم تمام رنج ها و سختی هایی که موشک به من ضربه زد ، وقایع و بازتاب های بعدی – که من به طور خلاصه در شما توضیح دادم – سالها شک و تردید را در مورد صحت من ایجاد کرد و آرامش و اعتماد به نفس عمیقی در حضور من ایجاد کرد.

2 در این سرزمین ، الگوهای وجود دارد که تمام تلاش خود را برای محافظت از من و خانواده ام انجام داده اند ، حتی اگر آنها می دانستند که اولین هدف دشمن متجاوز است و مطمئناً بهتر از ما می دانستند که سلاح های آنها ممکن است نتواند با سلاح مقابله کند. اما تنها امید مردم ایران همان سلاح است. آنها به “زندگی او در تیراندازی” شک نکردند. در حالی که “بسیاری هنوز عشق به سینه نداشته اند” ، امروز آنها روی شانه های ملت ایران هستند.

2- من در این سرزمین اساتید و همکاران دارم که آنها پس از این حادثه با من همدردی کردند و اولین پیشنهاد تمام آنچه که آنها با من داشتند ؛ از یک اتاق در خانه خود در تهران ، دفتر حقوقی ، گرفته تا ویلای در اطراف تهران یا سایر شهرها. حتی استادانی که موقعیت آنها – در مقایسه با من ، که مطمئناً جوانترین عضو دانشکده دانشکده بود – حتی به یاد نام من مشکوک هستند. بعید است بدانم که در آن سرزمین دیگر ، چنین همکاران را پیدا می کنم.

2. من قضات ، وکلا و وکلا را در این سرزمین می شناسم که در سخت ترین شرایط جنگ بوده اند به طوری که با خصومت مردم هیچ خصومت با زندگی و اقتصاد کشور وجود ندارد. من نانوایی را می شناسم که به پخت ادامه می داد و داروخانه را می شناسم که وی داروخانه خود را ندارد. “نه ، دیگران که برای مرتکب گناه رفتند ، اما آنها نمی توانستند باشند ، اما آنها ماندند.

2. این سرزمین این فرصت را برای من فراهم کرد که دینی را تهیه کنم که به صورت رایگان و بیشتر از نفت تحصیل کند. اما در آن کشور احتمالاً برای افزایش ثروت آنها مجبور به خدمت به بیگانگان می شوم.

گفت جان!

این موشک و وقایع بعدی همه سالها شک و تردید در مورد تصمیمی را که من گرفته ام از بین برد. من باید به “همه کسانی که می توانند مهاجرت کنند ، احترام بگذارم ، اما با تمام مشکلات و انجام این کار امروز دشوار بوده ام ،” من باید در این سرزمین بمانم و به همان اندازه دانش و توانایی “برای کاهش رنج امروز و فردا و این تاریخ” ، و این برای زندگی من معنی ندارد.

گفت جان!

به هر حال ، روزی را به یاد می آورم که به کالج بازگشتیم و بعد از تدریس و کار برای قهوه ای دوره ای با سایر اساتید ، دوباره به اتاقم آمدم. اما این بار با محکم ترین اعتقاد مبنی بر اینکه این سرزمین و کشور در خانه هستند.

«پا در زنجیره دوستان
که با بیگانگان در باغ »

صادقانه – مهدی 1
1 ژوئیه

پاورقی:

1- دکتر سعید حقانی ، معاون مدیر تحقیقات دانشگاه شهید بهشتتی ، دانشکده حقوق. من این پست را به درخواست دوست و همکار عزیزم دکتر سعید حقانی نوشتم تا از بار روانی و شوک این حادثه خارج شوم. با توجه به تاریخ دوستی و صمیمیت که در این نامه داشتیم ، آنها را یک نام کوچک خواندم.

2. هنوز مشخص نشده است که این پرتابه توسط مجتمع مسکونی ما یا بمب افکن خودکشی مورد اصابت قرار گرفته است و شاید هرگز شناخته نشده باشد ، چه همسایه من ، رایان قسممی ، تنها دو ماه پس از تحمل درد سوختگی که برای من بسیار زیاد است ، داشت. 1

2- با این حال ، من در اوج جنگ عراق در ایران متولد شدم و به دلیل اشتغال پدرم به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه آهواز در آن شهر بزرگ شدم. اما من هیچ تجربه فوری از آن جنگ نداشتم.

وقتی با دقت بازنویسی کردم ، حتی هنگام نوشتن ناخودآگاه بیهوش بودم.

2. هشتم سلسله مراتب نیازهای بشر ، که برای اولین بار توسط روانشناس برجسته آمریکایی ابراهیم مازلو معرفی شده است ، یک الگوی نظری برای توضیح سطوح مختلف نیازهای بشر است. این هرم از پنج طبقه اصلی تشکیل شده است که عبارتند از: 1-فیزیولوژیک الزامات (از جمله غذا ، آب ، خواب) 2 مورد نیاز امنیت (مانند سرپناه ، نظم و ثبات) ، نیاز به تعلق و عشق ، 2- نیاز به احترام و در ترتیب نهایی ، 2- یعنی تحقق ظرفیت ها و جستجوی معنی در زندگی.

شعر “Arash Kamangir” سیاواش کاسرا

1- شعر “اسماعیل” رضا باراهینی

1- خادیر ، مهداد ، ما را به یاد می آورد … فردا ما به زندگی عادی برگشتیم که در دسترس است:
asrran.com/5ung

2. قودال برای ذخیره آب باران و استفاده مشترک از انسان و حیوانات حفر شد.

2- در سال 6 ، به دلیل عدم وجود شبکه آبرسانی ، حوا ، یک کودک 5 ساله اهل شهر سارباز ، به هوتگ می رود که منجر به قطع شد.

2- Barhani ، Mohsen ، تجزیه و تحلیل اخلاقی در مورد موضوع مهاجرت ، در دسترس:

یکسان

1- MAKTI ۱۱ از فصل دوم Golestan Saadi

1- مودارس Mehdi Hosseini ، عضو هیئت علمی گروه حقوق اقتصادی ، دانشکده حقوق ، دانشگاه شهید بهشتتی

1