به گفته خبرگزاری اخبار آنلاین نقل شده ابنا این رمان با کاوش در سفر روانی جذاب امپراتور برای نسل جدیدی از خوانندگان ، زندگی نامه مارکوس اورلیوس (4-5 قبل از میلاد) را زنده می کند. دونالد جی رابرتسون روابط مارکوس را با چهره های کلیدی زندگی خود ، مانند مادرش ، دومینیا لوسیلا و امپراتور هادریانوس و همچنین معلمان استوی وی بررسی می کند. او به طور گسترده ای از بازتاب ها و مکاتبات مارکوس استفاده کرده است و اقدامات امپراتور را با جزئیات در آگوستین و سایر متون باستانی مطالعه می کند.
مارکوس اورلیوس ، فیلسوف استوئیک و امپراتور روم ، مرد بی رحمانه ای نبود. هنگامی که خبر یکی از محبوب ترین معلمان وی درگذشت ، سزار جوان مضطرب شد و اشک بر روی گونه های او جاری شد. شاید غم و اندوه این غم و اندوه ، او روی سینه خود خرد شده و روی بدنش پاره شده است. بندگان این کاخ به او هجوم آوردند و سعی کردند او را آرام کنند و از ترس اینکه شهرت وی با چنین ظاهری عمومی به او آسیب برساند. پدرش ، امپراتور آنتونینوس پیوس ، مردی متفکر و مهربان ، به آنها اشاره کرد تا از آن دور شود. وی گفت: “بگذارید او فقط یک بار مرد باشد.” “زیرا نه فلسفه و نه امپراتوری چنین احساسات طبیعی را خاموش نمی کنند.”
چنین نمایش عاطفی برای مارکوس بی معنی نبود. گفته می شود که در پنجاه سالگی ، به عنوان امپراتور ، هنگامی که یکی از هواداران خود در دفاع ، گفت: “خوشا به حال اشک کسانی که در طاعون مرده اند”!
در پایان عمر ، امپراتور دید که امپراتور خود در حال گریه کردن در نامه ای است که خبر زمین لرزه فاجعه بار در شهر Smarina (اکنون ایزمیر در ترکیه) بود که معادل خاک بود. اشکهای او نامه را روی پوست خیس کرده و گفت: “این شهر بیابان دیگری است که در آن وزش باد غربی می وزد.”
او مردی بود که می توانست غم شدید را بداند. شاید به همین دلیل ، او خود را متعهد به یادگیری فلسفه مادام العمر کرد: مارکوس فهمید که اگرچه رهبری بزرگ ممکن است غم و اندوه یا عصبانیت را تجربه کند ، اما او نمی تواند اجازه دهد احساسات شدید خود را تحریف کند.
مارکوس ، در طول یادداشت های شخصی خود ، امروزه به عنوان بازتاب شناخته می شود ، بارها و بارها به این سؤال اصلی برمی گردد: “چگونه می توانیم از فتح عواطف جلوگیری کنیم؟” وی نتیجه گرفت که اگر لحظه به لحظه از عقل پیروی کنیم ، اگر به آنچه پیش روی ماست تمرکز کنیم ، به هدف زندگی با حقیقت قهرمانانه در کلمات خواهیم رسید.
زندگی باستان با داستان های متفکران ، نویسندگان ، پادشاهان ، ملکه ها ، فاتحان و سیاستمداران از سراسر جهان باستان سروکار دارد. این اثر خوانندگان را با این شخصیت ها با تمام کاستی ها و ضعف های خود به این شخصیت ها معرفی می کند. این همچنین نشان می دهد که موضوعاتی مانند درگیری های سیاسی ، محدودیت های جنسیتی یا نژادی و تنش بین زندگی شخصی و عمومی چالش هایی بوده است که حتی در دوران باستان وجود داشته و در طی هزاران سال تغییر نکرده است.
مارکوس نتیجه گرفت که اگر ما هر لحظه از زندگی بر اساس عقل برویم و با حقیقت صادقانه روبرو شویم ، هدف زندگی محقق می شود. این دیدگاه او را به یک فلسفه عملی سوق داد که صرفاً یک ایده دانشگاهی نبود ، بلکه یک سبک زندگی بود. عشق به حقیقت برای مارکوس اورلیوس مانند یک اعتقاد مذهبی بود. او معتقد بود که ماهیت الهی جهان مترادف با حقیقت یا “آل -اتیا” است. بر این اساس ، کسانی که دروغ می گویند یا خود مخرب علیه طبیعت الهی هستند و در مقابل ، فیلسوف که مطابق با حقیقت زندگی می کند مانند یک کشیش و بنده خدایان است.
مارکوس همچنین سالک حقیقت در مورد طبیعت انسان بود. حتی بررسی زندگی دیگران او را به سمت فعالیت هایی مانند نوشتن زندگی نامه سوق داد. وی در دوران جوانی ، از استاد لفاظی خود برای راهنمایی روشهای تاریخ نگاری خواست. اگرچه او پروژه هایی را در مورد خاطرات شخصی و نوشته های مربوط به اقدامات یونانیان باستان و رومیان آغاز کرد ، اما به پایان نرسید. با این حال ، شخصیت انسانی برای او یک تمرین ذهنی را مورد بررسی قرار داد که در بازتاب وی دیده می شود. او نوشت: “خود را با دقت به سخنان دیگران توجه کنید و تا حد امکان خود را جایگزین کنید.”
تکامل شخصیت مارکوس را می توان از درون آثار او مشاهده کرد. نامه های جوانی وی حول تم های روزمره مانند تعطیلات خانوادگی یا دلخوری دوستانش می چرخد. اما این نوشته ها بعداً با اعلان های عمیق تر و قابل توجه تر به نام این نام جایگزین شدند. همین تحول حتی در مجسمه های ساخته شده از او منعکس شده است. در آثار جوانان ، چهره او تفکر منطقی را نشان می دهد. به نظر می رسد که او مسائل را با دقت بررسی می کند. اما …
درباره نویسنده کتاب
دونالد جی رابرتسون ، متولد آراشایر ، اسکاتلند ، یک روان درمانی و نویسنده شناختی-رفتاری است که به دلیل کار خود در ادغام درمان مدرن شناختی-رفتاری با فلسفه یونان باستان و رومی شناخته شده است. او در مورد روابط استوایی با روشهای درمانی مدرن نوشت ، و کتابهای وی به فلسفه استوایی در روانشناسی معاصر کمک کرده است. نوشته های دیگر وی در مورد استوکیسم معاصر و روانشناسی در فوربس ، وال استریت ژورنال ، بی بی سی و تایمز منتشر شده است.
کتابهای زیر منتشر شده است:
-چقدر مثل سقراط فکر کنیم؟ (چگونه مثل سقراط فکر کنیم) ،
-2 ؛ مارکوس اورلیوس: امپراتور استوئیک ، 1 ؛
-Verissimus: فلسفه استوئیک مارکوس اورلیوس) ، 2 ؛
-چقدر فکر می کنیم مانند امپراتور استوئیک؟ (چگونه مثل یک امپراتور رومی فکر کنیم: فلسفه استوایی مارکوس اورلیوس) ،
-2 ؛ فلسفه درمان شناختی-بیوه ، فلسفه شناختی درمانی) ،
-2 ؛ عمل هیپنوتیزم شناختی-رفتاری (عمل هیپنوتیزم شناختی-بویرال: یک کتابچه راهنمای هیپنوتیزم بالینی مبتنی بر شواهد) ،
-2 ؛ مقاومت خود را اضافه کنید (عزم خود را بسازید ، ۱۰
-Sewing و هنر زندگی شاد: استوئیسم و هنر خوشبختی: راهنمای خود را آموزش دهید).
او همچنین کتابهای زیر را در مجموعه “کلاسیک های دوران باستان” توسط انتشارات Capston نوشت:
-Mirates توسط Marcus Aurelius) Marcus Orlyus ، 2 ؛
-tleters از یک استوک توسط Stoic by Stoic ، 1.
و همچنین شرح:
-کشف هیپنوتیزم: نوشته های کامل جیمز ، پدر هیپنوتیزم ، کشف هیپنوتیزم.
1
منبع: www.khabaronline.ir