به گفته خبرگزاری اخبار آنلاینبه نقل از ibna ، کتاب “طرح های فقدان و درک دانشگاه ایران” توسط آراش هایداری و زهر عزبادی یک مطالعه تاریخی در مورد شکل گیری درک دانشگاه در ایران است ، که نویسندگان آن را “درک” می نامند. آنها بر این باورند که سوال “آنچه ما نیستیم” مسئله اصلی در درک پدیده های تاریخی در ایران معاصر و ترتیب دانش علوم انسانی در ایران معاصر ، در جریان غالب و اصلی آن است. هر زمان که او می خواهد اوضاع را درک کند ، به نوعی گیج کننده تبدیل می شود و لیستی از وضعیت فاقد وضعیت را تولید می کند. مدرن نیستند ؛ ما علم جدید را درک نکرده ایم. ما هنوز به تمدن نرسیده ایم. ما هیچ عقلانی نداریم و …
نویسندگان بر این باورند که مشکل این است که علم به دنبال درک وجود چیزی است ، نه هیچ چیز چیز. اما پرکارترین پاسخ به این سؤال که چگونه اوضاع در لحظه ما داده می شود اکنون در مورد این گزاره ها واکنش نشان می دهد. از بحران در حوزه علم صحبت کنید ، پاسخ این است که “ما علم را نفهمیدیم ؛ مفاهیم را به درستی ترجمه نکردیم ؛ و …”. بحران در زمینه هنر تکرار می شود. ما به درک محیط ، سیاست ، اقتصاد و غیره می پردازیم ، همین موضوع تکرار می شود. به نظر می رسد که ما با یک کلیشه ایدئولوژیک روبرو هستیم که شر پاسخ به عزم چیزها در لحظه اکنون از ذهن آن خارج شده و وضع موجود را به عقلانیت تجزیه شده تجزیه شده تبدیل می کند.
آنها بر این باورند که یک منتقد که از رگ او از گردن خود عصبانی شده است و فریاد می زند: “ما نفهمیدیم ، ما آموزش نگرفتیم ، اوضاع یک آشفتگی کامل است ، پیچیده است ، محصول غیر منطقی است و غیره.” در عمل ، این از چیزی انتقاد نمی کند ، زیرا مقررات پدیده و داخلی پدیده چیزها را توضیح نمی دهد. او فقط در حال تکرار کلیشه ای است که ده ها سال است که تکرار می شود. او ، به هر شکلی که هست ، در دانشمند نیست ؛ این دانشمند نمی گوید که آنچه پدید آمده است ناخودآگاه و محصول بی نظمی است ، بلکه سعی می کند پدیده را درک کند ، قابل درک نیست.بشر
کلمه ای که به جای پاسخ دادن به این سؤال که چگونه اوضاع پدیدار شده است ، در بیانیه “ما ایرانیان …” ، “ما نمی فهمیدیم …” ، “ما آموزش ندادیم …” ، “ما طعم …” را ترجمه کردیم … “،” ما تقلید کردیم … “ما هیچ عقلانی نداریم …” “” ما هیچگونه عقلانی نداریم … “درک …”.
به گفته نویسندگان ، کتاب “فقدان طرح” هنگام درک رشته دانشگاه و قلمرو علم در ایران معاصر جدی تر می شود. برداشت مشترک از علم در ایران در تلاش است تا وضعیت علم را در ایران به عنوان یک اختلال ، ناشناخته ، فاقد نظم داخلی و در نهایت ناکارآمد توضیح دهد. به عبارت دیگر ، منطق مشترک در درک علوم و سیستم دانشگاهی لحظه ای را که اکنون یک لحظه تفاهم را می داند ، و نمایانگر دانشگاه ایران به عنوان دانشگاهی است که در سنت سنتی قرار می گیرد.با این باید این مرحله را با منطق توسعه طی کند.
درک دانشگاه ایران باعث شده است که وضعیت فعلی همیشه با وضعیت آشفته ای که در نهایت مربوط به سیستم مدیریت زمین است ، نشان داده شود. الگوهای متداول درک اوضاع همیشه از شکاف بین دانشگاه و دولت صحبت می کند ، به طوری که حاکمیت توجه زیادی به یافته های علمی نمی کند. در سطح بعدی ، با درک سرکوب قدرت ، او نهاد علم را تحت سلطه حاکمیت درک می کند. این نوع نگاه به چندین سطح نمی تواند وضعیت نهاد علوم و تولید موضوع علم را درک کند ، زیرا به لایه های این فرآیند توجه نمی کند:
الف) بخش عمده ای از عوامل مؤسسه حاکمیت نیز بخشی از دانشگاه هستند و از طریق دانشگاه هویت علمی کسب می کنند.
ب) همه مؤسسات حاکمیتی در رشته های مختلف دارای بخش های علمی هستند و بخش بزرگی از عوامل دانشگاهی ، در قالب پروژه ها ، مدیریت علمی و غیره ، در بدن فرمانداری قرار دارند.
ج) سیستم سیاست گذاری همیشه مبتنی بر الگویی از تحقیقات تولید شده توسط عوامل دانشگاهی است.
د) محافظ مؤسسه حاکمیت شامل تحصیل کرده سیستم دانشگاهی است.
با توجه به این موارد و بسیاری موارد دیگر ، به نظر می رسد که درک مشترک از رابطه بین قدرت و دانشگاه نتوانسته است دامنه نظم دانش و الگوی موضوع علم را درک کند ، زیرا رابطه علم و قدرت را فقط بر اساس منطق سلطه ، سلطه و منطق ایدئولوژی می فهمد. از طرف دیگر ، با تأکید بر سردرگمی و ناهنجاری نظم دانش در ایران ، اجازه می دهد نظم داخلی نهاد علوم در ایران باشد.
آنها نتیجه می گیرند که منطق عمل دانشگاهی دانشگاه ، مانند سایر نهادهای اجتماعی ، به شکلی درک می شود که می توان آن را تاریخ غیبت نامید. به عبارت دیگر ، مسئله همیشه همان چیزی است که دانشگاه ایران ندارد و چه باید داشته باشد. سیاست قریب به اتفاق این سیاست ، منطق دانشگاه را همیشه به یک منطق آسیب شناختی و سیاست گذاری تبدیل کرده است ، و زمینه اقدام دانشگاه و تولید دانشگاهی انسان به عنوان یک وجود غدد درون ریز مورد توجه کمتری قرار دارد. بنابراین ، نویسندگان کتاب ، از نظر روش شناسی ، می گویند که بدون اینکه در دانشگاه معاصر ایران شرکت کنند ، چه چیزی خوب یا بد است و چه چیزی باید باشد ، ما باید پاسخ دهیم که دانشگاه ایران و موضوع دانشگاهی در ایران چیست. تجزیه و تحلیل این وجود برای دیدن منطقی و منطقی در دانشگاه های ایران ضروری است که با تجزیه و تحلیل پیامدهای آن قابل دستیابی است. اما برای این کار ، نویسندگان یک قدم جلوتر می روند و در مورد چگونگی مفهوم دانشگاه به عنوان فقدان ، فقدان یک و یک چیز نامرئی و آشفته بحث می کنند.
نویسندگان این کتاب بر مسئله دانش دانشگاه و شیوه های مفهوم سازی تمرکز می کنند تا نشان دهند که چگونه دانش تولید شده در پنج سال گذشته دانشگاه را به عنوان “دانشگاه” مفهوم سازی کرده و آن را صحنه فقدان هر آنچه که دانشگاه قرار داشت ، می داند. بنابراین ، نویسندگان ادعا می کنند که سیستم های مفهومی مختلفی که طی 5 سال گذشته با دانشگاه سر و کار داشته اند ، در سازگاری دانشگاه با آرزوهای خوب شرکت داشته اند و پاسخ نداده اند که دانشگاه چیست.
با این حال ، مسئله اصلی تحقیقات هایداری و آزیزابادی بررسی دقیق شرایط و چگونگی ظهور دانشگاه در مورد دانشگاه در ایران برای باز کردن درب برای درک وجود دانشگاه ایران است. آنها می گویند که “لازم است به این سؤال پاسخ دهیم که چگونه عدم درک دانشگاه ایران ، که اساس اصلی جامعه شناسی ، فلسفه و تاریخ نگاری علم در ایران است ، ممکن شده است و در چه فرایندی به یک نظم معرفتی غالب تبدیل شده است. این سؤال این است که در یک تاریخی ، چه نوع دانش در مورد دانشگاه های ایران ایجاد کرده است و چه چیزی ممکن است از دانشگاه های و چه چیزی را برای امور عبادت ایجاد کند؟ تجزیه و تحلیل را ترک کنید؟ به عبارت دیگر ، مطالعه حاضر قصد دارد تاریخ شکل گیری این غیبت را بنویسد. سؤال این است: ترتیب دانش حاكم بر درک دانشگاه ایران تحت تاریخ فقدان فقدان ، و در چه فرایندی شکل گرفته است؟
این سؤال اصلی در دو سؤال مفصل طراحی شده است و چنین سؤالاتی را محور تحقیقات آنها می داند:
1. چگونه تحقیقات و متونی که از دهه 1980 با موضوع دانشگاه سر و کار داشته اند ، دانشگاه را به مشکل تبدیل کرده است و گفتمان در مورد آنها چیست؟
2. عواقب گفتمان درک دانشگاه در ایران معاصر چیست و عواقب این عمل نظری چیست؟
آنها محورهای کتاب خود را توضیح می دهند که “برای پاسخ به این سؤالات ، در فصل دوم ملاحظات مفهومی و متدیک را پیدا خواهیم کرد. در فصل سوم ، ما لحظه های اولیه ایده ایده” دانشگاه بیگانه خود “را بررسی خواهیم کرد و هسته های اصلی تاریخ فقدان را به ترتیب دانش غالب بررسی خواهیم کرد. منتشر شده در انستیتوی مطالعات فرهنگی و اجتماعی (به عنوان یکی از مهمترین مراکز دانش مبتنی بر دانش در مورد دانشگاه) “در فصل 5 ، ما به پیامدهای اجرایی این نوع خواهیم پرداخت و نتایج نظری دانشگاه را بررسی خواهیم کرد.”
کتاب “عدم طراحی” در دو فصل و 2 صفحه با قیمت 4000 دلار توسط موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم و فناوری منتشر شده است. فصل اول به دید دانشگاه در نظم دانش غالب می پردازد. نویسندگان در فصل دوم ، ملاحظات مفهومی و متدیک خود را توضیح می دهند ، در فصل سوم برای ایده “دانشگاه خارجی” که در اطراف این ایده ترتیب داده شده است ، در فصل چهارم زیر مفهوم اصلی “دانشگاه نادان” توسط دانشگاه به عنوان “دانشگاه” و “دانشگاه” ارزیابی می شود.
1
منبع: www.khabaronline.ir