گروه فکری: سایت روزنامه سازنده ، در پستی توسط Alireza Gohari ، شبهای گوته را در اکتبر 2008 مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. این مراسم توسط اکثر متفکران ، روشنفکران و نویسندگان دیگر مانند Houshang Golshiri ، Gholamhossein Saadi ، Bahram Beyzaie ، Taborgram Beyzaie ، Akhavan Saleh ، and Simin Daneshvar برگزار شد. سرپرستی دولت. ماهیت مراسم شب های GOTHER قرار بود یک سریال ادبی ده روزه باشد ، اما در عمل به بزرگترین گردهمایی فکری تاریخ معاصر ایران و نقطه عطف در حافظه انبوه ایران تبدیل شد. البته اشتباه نویسنده این است که علت اعتراضات وجود سعادت اقتصادی و تضاد آن با اقتدار مطلق سیستم امپریالیستی است. این بر اساس سخنرانی شاه است که فیلم در آن است دستگاه تحلیل نویسنده اشتباه است.
شاه می گوید: “در حال حاضر ، قیمت کالاهای ضروری عبارتند از: گندم 2 ٪ ، شکر 2 درصد ، سیمان 2 ٪ ، پشم 2 درصد ، آهن 2 ٪ ، روغن نباتی 2 ٪ ، الیاف مصنوعی 2 ٪ ، پوست و چرم ، 2 درصد.” پیش از این ، هوسانگ نهاوندی ، رئیس دانشگاه تهران ، نقل ازی را تهیه کرده بود که توسط دانشگاه تهران در مورد اقتصاد و تورم تهیه شده بود و اعلام کرد که تورم بیش از 5 ٪ است. اما شاه با عصبانیت از این نقل از ، در عمل ، ناهاوندی را نادیده گرفت. شاه واقعیت بیماری هلندی ایرانی را به دلیل لعنت منابع نفتی و درآمدهای خود ، مانند سرطان وی ، که می دانست قبل از بستری شدن سرطان دارد ، نمی خواست.
دلیل اصلی این که شعار مصطفی علیه مسترشین ، به ویژه در دیوار نوشته ها ، به شعار انقلاب تبدیل شده بود ، همچنین مبتنی بر فقر و غنای بود. و بزرگترین اشتباه در شب گوته این بود که همه داستان را سیاسی می دانستند و اگر شاه دفن می شد ، بدون حل مسائل اقتصادی بی خانمان می شد. بیشتر تجزیه و تحلیل عاملی واحد فراموش می کنند که گلدان انقلاب در آتش اصل ترومن و اصلاحات ارضی سوزانده شده بود ، که منجر به بزرگترین و بی سابقه ترین موج مهاجرت روستایی به شهر در خاورمیانه شده بود. حال ما باید از خود بپرسیم ، پدیده سرمایه داری آن روز آن روز چیست؟ اعتماد به نفس ، فروشنده حرفه ای و غیره ، علی رغم اشتباه بسیار مهم در تجزیه و تحلیل گوهر ، اما به طور کلی تجزیه و تحلیل نویسنده از مراسم شب گوتیک یک ماده ارزشمند است که متفکران ، ادبی و نویسندگان یک پارچه بلافاصله پس از ایجاد فضای باز سیاسی کارتریج اعتراض می شوند.
نویسنده خاطرنشان می کند که علاوه بر سانسور ، سرکوب تخیل توسط بیضئی و گلشیری ، مسئولیت اخلاقی روشنفکر نیز تأکید شد. برای نویسنده ، این ده شب ارتباط محکمی بین “قلم و خیابان” برقرار کرده است. جمعیت در این مراسم نه تنها روشنفکران بودند ، بلکه شامل دانشجویان و افراد عادی نیز می شدند. برای نویسنده ، اگرچه شبهای گوته به طور مستقیم منبع انقلاب نبود ، اما نشانه قدرتمندی از فرسودگی سیستم و وقفه عمیق بین جامعه و دولت بود که روشنفکران زودتر از سیاستمداران می فهمیدند. برای گوهاری ، این مراسم بقای فرهنگی داشته است. از آنجا که پس از گذشت نزدیک به نیم قرن ، این رویداد هنوز در حافظه فرهنگی ایران زنده است و تأمل آن در آثار هنری جدید (مانند سریال ها و استفاده از هوش مصنوعی برای بازسازی صداها) شاهد این لحظه تاریخی است.
****
در 10 اکتبر ، ده شب در باغ انستیتوی تهران تهران ، شاعران و نویسندگان ایرانی برای صحبت از آزادی ، سانسور و مسئولیت فکری در دولت پهلوی جمع شدند. آخرین شب این مجموعه برنامه ها در 5 اکتبر برگزار شد. اکنون ، چهل سال از آن روزها گذشته است. با این حال ، “شب های بدست آمده” هنوز از حافظه فرهنگی ایران خارج نشده است. امسال ، دو سریال سینمای خانگی هر یک از آن ذکر کردند. در تاسیان ، صحنه ای از سخنرانی بهرام بیضئی دوباره بازسازی شد و در سوزیون ، تبلیغات این مجموعه با صدای بازسازی شده سیمین دانشوار و هوش مصنوعی به همان شب به مخاطبان یادآوری می کرد.
این بازگشت ناگهانی به یک رویداد فرهنگی از نیمه قرن قبل نشانه پایداری یک لحظه تاریخی در ذهن انبوه ایران است. لحظه ای که روشنفکران ، در حین ظلم و سانسور دوران پهلوی ، ابتدا توانستند آزادانه صحبت کنند و صحبت کنند. در پاییز ، ایران در وسط دو واقعیت متناقض قرار داشت. رفاه اقتصادی ناشی از درآمدهای نفتی و محدودیت سیاسی ناشی از اقتدار مطلق محمد رضا شاه. سانسور ، حسابرسی و کنترل فرهنگی در تمام سطوح جامعه بود. انجمن نویسندگان ایرانی ، که پس از سالها سرکوب دوباره فعال شده بود ، تصمیم گرفت یک سری سخنرانی ها را برای نویسندگان برگزار کند تا در مورد وضعیت ادبیات و آزادی بیان صحبت کنند. به نظر می رسید که این مکان ، باغ موسسه گوتا ، به دلیل وابستگی به دولت آلمان ، فضایی ایمن تر از نهادهای داخلی آن است. جایی که دولت نمی تواند به راحتی دخالت کند. آنچه قرار بود مجموعه ای از جلسات ادبی باشد ، در عمل بزرگترین گردهمایی فکری تاریخ معاصر ایران بود.
در شب اول ، سیمین دانشوار ، نویسنده سوشون ، روی صحنه رفت و از “زیبایی شناسی در زمانهای زشت” صحبت کرد. وی هشدار داد که هنرمند ایرانی نه تنها زبان او بلکه روح خلاق جامعه را نیز از بین می برد اگر آزادی را از دست بدهد. در همان شب ، رحمات الله مغادامی اظهارات نویسندگان را خواند. بیانیه ای که جسورانه در مورد لغو سانسور و آزادی قلم بود. مهدی آخاوان صالح با صدای خسته و سنگین خود ، شعر “در حیاط پاییز کوچک در زندان” را خواند و فریاد زد: “و در اینجا مردان هنوز از مرگ نمی ترسند.” جمعیت چند هزار نفر افزایش یافت و زدم.
در شب دوم ، مانوچر هزاخانی درباره “آزادی اندیشه و سرپرستی دولت” گفت و سانسور خود را به نام عقلانیت یا مصلحت توجیه می کند. اشعار نعمتهای میرزازاده منعکس کننده طنز تلخ و عصبانیت مردم بود. شب سوم با شمس الحمد و بهرام بیضئی صریح تر شد. بیضئی از یک تئاتر صحبت کرد که “او قبل از تولدش خفه شده است” و سانسور که حتی تخیل جرم را زیر سوال می برد. می توان گفت که سخنرانی وی یکی از درخشان ترین متون فرهنگی آن سالها بود. متنی که هنوز در بین محققان تئاتر ایران خوانده می شود.
در شب چهارم ، Gholamhossein Saadi با عصبانیت رفت. سخنرانی او در مورد “شبه -آرتسان” بود. کسی که با قدرت سازش می کند و هنر را به ابزاری برای مشروعیت تبدیل می کند. صدای او در حال لرزیدن بود ، وقتی گفت ، “ما نیز مسئول هستیم ، اگر به قلم خود دروغ بگوییم.” Houshang Ebtehaj و Hussein در حال خواندن شعر بودند ، و جمعیت ، که دیگر فقط روشنفکران نبود ، بلکه دانشجویان ، کارمندان و مردم عادی نیز با فریادها و کف پاسخ دادند.
در شب پنجم ، Baqir Momeni از سمت چپ و توده از عوارض سانسور گفت. از مرگ که به آرامی روی ذهن می خندد و باعث می شود افراد به خودآسختی عادت کنند. سعید سلتانپور ، شاعر چپ گرا دیگر ، اشعاری را خواند که آشکارا سیاسی بود و فضا را ملتهب می کرد. شب ششم نوبت Houshang Golshiri با سخنرانی معروف خود در مورد “Youngry in Natsian” بود. وی از نویسندگان گفت: “قبل از پخت و پز ، آنها زیر تیغه سانسور خاموش شدند.” در پایان آن شب ، رئیس آلمان از موسسه گاته ، هانس بیکر ، به طور خلاصه در مورد آزادی فرهنگی صحبت کرد و خاطرنشان کرد: درهای نهاد او همیشه برای نویسندگان ایران باز است. جمله ای که در آن اوضاع به خودی خود نوعی همبستگی بود.
شبهای بعد مکالمه مکالمات سریعتر شد. اسلام کاظمیه در مورد حقوق قانونی ملت گفت و داریوش آشوری از آزادی در شکل و اندیشه در “شعر آزادی” دفاع کرد. مصطفی رحیمی در هشتمین شب “فرهنگ بوروکراتیک” گفت. از فرهنگی که خلاقیت را خفه می کند و نویسنده را به یک کارمند دولتی تبدیل می کند. در شب نهم ، Fereydoon Tonekaboni داستانی را خواند که طنز شدید در برابر قدرت و شب دهم بود ، اگرچه اسناد آن کامل نبود ، اما با اشتیاق بی سابقه به پایان رسید. هزاران نفر در باغ انستیتوی گاته “آزادی بیان” را فریاد زدند و خواستار آن شدند. چند روز بعد ، دولت رسما مرکز نویسندگان را تهدید کرد و بسیاری از سخنرانان به ساواک احضار شدند.
شب های گوته منبع مستقیم انقلاب نبود بلکه نشانه ای از اختلاف بین جامعه و دولت بود. روشنفکران ، قبل از سیاستمداران ، متوجه شده بودند که سیستم موجود فرسوده شده است. سخنرانی ها و شعرها بازتابی از عصبانیت مردم بود ، اما آنها بیشتر از سازمان سیاسی به بیان فرهنگی اعتراض اعتراض می کردند. با این حال ، همان تجربه صحبت رایگان در برابر هزاران نفر ، ذهن جمعی جامعه را تغییر داد. دیگر بازگشت به سکوت امکان پذیر نبود.
شب گوته به نقطه عطفی در تاریخ فکری ایران تبدیل شد. این رویداد بین قلم و خیابان و بین شعر و سیاست ارتباط برقرار کرد. روشنفکران آن زمان ، برخلاف پیشینیانشان ، به دنبال پناهندگی به برج عاج نبودند. آنها می خواستند در چارچوب جامعه بایستند. نه تنها در مورد سانسور بلکه سانسور بلکه در مورد مسئولیت اخلاقی آنها در برابر مردم ، و شاید به همین دلیل بود که دولت بیشتر از مخالفان سیاسی می ترسید زیرا آنها یک زبان و مخاطب داشتند.
بعد از گذشت نزدیک به پنج دهه ، آن شبها هنوز زنده هستند. به یاد افرادی که باغ را پر کرده اند ، در صدای ضبط شده Simin Daneshvar و Golshiri ، و اکنون در سری با فناوری های جدید ، آنها آن صحنه ها را ایجاد می کنند. شبهای گتی دیگر فقط بخشی از تاریخ فکری نیستند. این بخشی از حافظه انبوه ایران است. با یادآوری یک لحظه کوتاه ، لحظه ای که کلمه بر سکوت غلبه کرد.
1
منبع: www.khabaronline.ir