
جنگ ها همیشه با انفجار شروع نمی شوند. قبل از شلیک گلوله اول ، روایتی شکل می گیرد. روایتی که در ذهن قرار می گیرد: دشمن ضعیف ، مختل ، فرو ریخته و با یک ضربه فرو می رود. مارگارت تاچر این ذهنیت و همچنین نگاهی به سال 2 را توصیف کرد. جنگ ها با توهم پیروزی ارزان و آسان آغاز می شود. وی گفت: “جنگ ها با تجمع سلاح ها آغاز نمی شوند ؛ آنها از لحظه ای شروع می شوند که مهاجمان معتقدند که می تواند با هزینه تعمیرات اساسی پیروز شود.” این توهم است که هیتلر به لهستان و اتحاد جماهیر شوروی فرستاده است ، نیکسون را به ویتنام برد ، صدام را به خوزستان کشید و اکنون اسرائیل به حریم خصوصی ایران بود. تاچر بیانیه ای از بیسمارک را نقل می کند که گویی هنوز در کتاب راهنمای جهانی جنگجو جای خوبی دارد: “آیا من جنگ می خواهم؟ البته ، نه! من یک پیروزی می خواهم!” پیروزی سریع ، ارزان ، پرهزینه است.
ماه ها قبل از حمله اسرائیل به ایران ، اندیشکده در واشنگتن و تل آویو و اتاق های خبری رسانه های جهانی به یک پیش فرض عادت کرده بودند: “ایران در ضعیف ترین وضعیت ممکن است.” تحلیلگران ایالات متحده ، سخنگوی کاخ سفید ، نخست وزیر اسرائیل و حتی ژنرال های بازنشسته با لحنی هماهنگ ، پرچم را بالا بردند: ایران کشوری در آستانه فروپاشی است. اقتصاد او فلج شد ، جامعه وی پراکنده ، سیاست و امنیت وی است. قرار بود همه اینها “پیروزی سریع” باشد. هیچ جنگی در کار نخواهد بود. فقط یک حمله برای رسیدن به پیروزی خاص.
اما آنچه اتفاق افتاد همان چیزی نبود که آنها در تحلیل نوشتند. ایران ایستاد. نه تنها نیروهای مسلح ، نه تنها دولت و دولت بلکه همه مردم. منتقدین ، حتی خسته و ناامید ، حتی ظلم ، حتی کسانی که از کشور خارج شده بودند. کسانی که شاید ناراحت بودند ، اما دلهره آور بودند. قلب به خاک ، وطن ، میهن. از همه به بزرگترین: ایران. و اینجا بود که داستان تغییر کرد. روایت فروپاشی باقی مانده است. در اینجا نکته ای برای مکث وجود دارد. چرا جنگ 6 روزه به پایان رسید؟
دلایل زیادی وجود دارد ، اما یکی از مهمترین آنها فروپاشی همان روایتی بود که حمله در آن آغاز شده بود:
روایت پیروزی آسان و فروپاشی درونی.
اکنون ما در آستانه شعار هستیم:
صلح؟ یا دور جدید جنگ؟
کدام یک اتفاق خواهد افتاد؟ من معتقدم که سرنوشت هنوز در دست خودمان است. هنوز انتخاب ، با ما. اگر دشمنان فکر می کنند ایران کشوری است که در نزاع های داخلی ، بدون یک سازمان جنگی ، مردم حاکمیت درگیر است و سیاستمداران مردد ، بی حرمتی هستند ، پس احتمال حمله دوباره فقط یک تهدید نیست. این یک گزینه واقعی خواهد بود. زیرا هزینه آن کم به نظر می رسد. اما اگر آنها ایران را به عنوان یک کشور ببینند – با تمام مشکلات در لحظه خطر ، به یک اراده مشترک می رسد. اگر آنها ببینند که افرادی هستند که خانه های خود را برای حفظ وطن خود می گذرانند و نهادهایی دارند که قدرت سیاست را دارند ، انتقاد می شنوند ، ضعف را می شناسند. تصمیم وی -سازندگان اسیر توهم اعتبار نیستند ، آنها در دام مسیرهای اشتباه نیستند و همه مردم برای دفاع از سرزمین خود در کنار هم ایستاده اند. سپس روایت صلح قدرت است. اگر آنها ایران را با تمام نقاط ضعف خود درک کنند: “این یک رمز و راز ، پیچیده در راز است ، در یک کد” که نه فرهنگ آن و نه فرهنگ آن فتح نشده است ، پس هزینه جنگ غیرقابل تحمل است و صلح شکل می گیرد.
اما ما باید بدانیم: در این جنگ ، دروغ به ما کمک نمی کند. برای دستیابی به صلح ، فرد باید واقعیت ایجاد کند ، نه فقط منعکس کننده آن. ما واقعاً باید آن تصویر قدرتمند ایران را ایجاد کنیم. نه با شعارها و تبلیغات ، بلکه با صداقت ، انسجام ، عقلانیت ، کارآیی و همراهی واقعی بین مردم و حاکمیت. ما باید روایتی بسازیم که دشمن را متقاعد کند:
حتی اگر جنگ شروع شود ، پیروزی امکان پذیر نیست.
در طول راه ، هر دو کسانی که هیچ تغییری ایجاد نمی کنند و هیچ پیام مثبتی و امیدوارکننده ای به مردم نمی خواهند ، و کسانی که می خواهند کاملاً فروپاشی کنند و تغییرات اساسی ، هم – میل و هم ناخواسته – همان تصویر ایران هستند که دشمن را آسان می کند.
سرانجام ، درست همانطور که جنگ ها با روایت آغاز می شوند ، صلح با روایت آغاز می شود. و این روایت ، برای ایران امروز ، باید با صداقت با خود ، مقاومت ملی ، انسجام واقعی و تغییر در نام مردم آغاز شود. همان افرادی که مانند دختر رئیس جمهور ، که مایل است زندگی خود را به پدرش بدهد ، اما حاضر نیست کوتاه بیاید ، برای ایران زندگی کند ، اما از حق زندگی و احترام برخوردار نیست.
منبع: کانال نویسنده
1
منبع: www.khabaronline.ir