جنگ 6 روزه با شکستن دو قطبی ایران / همدلی راهی برای عبور از دام دو قطبی به آینده / خرد ایران فرصتی برای پایان دادن به تبعید ذهنی است



گروه فکری: مقاله زیر ، توسط دکتر هادی خانیکینوشته شده ، و در صفحه فکر روزنامه ایران منتشر شده او با تجزیه و تحلیل جنگ 7 روزه اخیر ، توضیح می دهد که چگونه این بحران دوقطبی های کاذب را در جامعه ایران شکست و منجر به وحدت و وحدت ملی بی سابقه ای شد. هادی خانیکی معتقد است که در مواجهه با تهدید بیرونی ، همه بخش های جامعه ، از حاکمیت و منتقد گرفته تا ارتش و هنرمند ، در پشت ایران ایستاده اند. چالش اصلی اکنون این است که آیا این همدلی و “خرد ایرانی” می توانند به “صلح اجتماعی پایدار” تبدیل شوند و با ساختن روایات مدرن و پایان دادن به “تبعید ذهنی” به آینده مشترکی منتقل شوند؟ در این مقاله آمده است:

****

قبل از جنگ تحمیل شده دو روزه ، دو قطبی بودن “اجتماعی” یا “سیاسی” یکی از اصلی ترین نگرانی های محافل فکری و فکری در ایران بود که گاهی اوقات منجر به شکاف بین “حاکمیت” و “جامعه مدنی” می شد ، به عنوان مثال ، اگر یک فعال مدنی یا یک استاد دانشگاه در مردم حضور داشته باشد. به عمران نزدیک شد تا از مسیر بوروکراتیک خود خارج نشوند.

اما پس از جنگ تحمیل شده ، اکنون با شرایط جدیدی روبرو هستیم. شرایطی که منجر به یک جنگ کامل شده می شود. این جنگ فقط یک رویارویی نظامی نبود. در عوض ، این یک حمله جامع به زندگی اجتماعی ، فرهنگی و انسانی ما بود. در مواجهه با این تجاوز ، دیگر مرز بین حاکم و منتقدین ، ​​بین نهاد رسمی و سازمان های مردم نهاد ، بین زندان و زندان ، بین هنرمند و ارتش وجود نداشت. همه در یک خاک ، با تهدید ، با درد روبرو شدند. در چنین شرایطی ، این سؤال به ایران و ایرانیان رسید که “ذهنیت جمعی” ما در آن قرار دارد؟ “افکار عمومی” چگونه این را درک می کند؟ و چگونه “خیر ایران” می تواند این بحران را طی کند؟

هر سهم ایرانی در خاموش کردن آتش جنگ

به نظر می رسد اولین تغییر اساسی تغییر زاویه ما است. به جای هدایت و مدیریت دیگران ، ما سعی کردیم نقش خود را پیدا کنیم ، در این میان ، همه سهم خود را با ایران و ایران به قطره آب برای خاموش کردن آتش سوزی که در زندگی میهن افتاده بود ، می دانند. به این ترتیب ، همه ایرانی ها جسورانه بودند و توانستند از این آتش سوزی خارج شوند. این بحران فرصتی برای تعریف مجدد مفاهیمی مانند میهن ، تجاوز ، دولت و شهروندی فراهم کرد. مشخص شد که در مواجهه با یک تهدید بیرونی ، منتقد و مسئول ، زندان و زندانی ، هنرمند و نظامی ، ایرانیان در داخل و خارج از کشور همه در یک سنگر ایستاده و از میهن دفاع می کردند.

ظرفیت هویت ایرانی

در این مرحله ، لازم بود به ریشه های “خاردی ایرانی” برگردیم. همان حکمی که فردووی در ابتدای شهنام می گوید: “به نام خدا ، زندگی و خرد.” به این معنا ، تاکتیک ، درک موقعیت و درک ظرفیت ها نهفته است. یک روز در یکی از شهرهای ما برای نصب مجسمه فردووی ، یکی از مقامات گفت که اگر فردوی امروز حضور داشته باشد ، انتخاب رد می شد! اما اکنون تصاویر Arash Kamangir ، Kaveh Ahangar و Sattarkhan و سایر نمادها و اسطوره های ایرانی در خیابان های ما دیده می شود. این نشانه تغییر مهمی در جامعه است که باید دیده و به رسمیت شناخته شود.

ضرورت حکایات مدرن

یکی از نقاط ضعف ما عدم توانایی در ساخت روایت است. رسانه های مخالف فارسی مخالف نه تحت تأثیر اطلاعات بلکه با روایت قرار گرفتند. ما همچنین باید روایت خودمان را بسازیم. از مقاومت ، بلوغ ، همدلی برای دولت و مردم و تلاش مشترک نهادهای علمی ، فرهنگی و مدنی برای مقابله با این تجاوز. روایت به این معنی است که تجربه زندگی در جامعه و ضبط آن برای حافظه جمعی و نسل های آینده. بنابراین این فقط آمار و تحلیل نیست ، ما به “حکایات مدرن” نیاز داریم.

ضرورت

در این شرایط ، به گفته دکتر فرهنگ رجائی ، استاد روابط بین الملل در دانشگاه کارلتون ، کانادا ، دانشگاه خرد باید “جمهوری خرد” باشد. نهادهای علمی باید دانش و اقتدار فرهنگی خود را بازیابی کنند. ما باید نشان دهیم که علاوه بر مقاومت نظامی ، مفاهیمی مانند “تحمل” ، “گفتگو” و “بخشش” نیز در فرهنگ ما وجود دارد. اگر آنها نتوانند روایت ملی همه صداها و فقط یک روایت یک راه را بسازند ، رسانه های رسمی شکست خواهند خورد. “انعطاف پذیری ملی” نه یک جناح و نه یک طبقه بلکه همه ساخته شد. همه ایرانیان در این بلوغ اجتماعی و سیاسی و پیشرفت فکری نقش داشتند.

همدی

دشمن ما از دو قطبی سازی استفاده می کند: دو قطبی/ مردم ، نسل قدیمی/ نسل جدید ، جامعه مدنی/ جامعه سیاسی ، اصلاح طلب/ اصولگرا و مدرن/ متفکر مدرن و غیره. همدلی به معنای همه گروه ها و نهادهای دانشگاهیان و مقامات گرفته تا فعالان مدنی و مردم است. همدلی به این معنی است که هیچ کس احساس تبعید نمی کند ، حتی اگر روایت آن با ما متفاوت باشد.

اگر روزی شهر تهران نشانه صلح در نورووز باشد ، امروز در تهران ، ترافیک خیابانی و نانوایی ها نشانه زندگی است. نشانه بازگشت اما اگر این زندگی جدید به رسمیت شناخته نشود و دوباره به انزوا بازگردد ، این امید از بین می رود.

پایان تبعید ذهنی

ما سالهاست که با “تبعید ذهنی” سر و کار داریم. همه با زبان ، تخته و آرم خود به آنها پناه آورده بودند. این تبعید شامل افراد یا حاکمیت نمی شود. نهادهای مدنی همچنین رسانه ها ، دانشگاه ها و حتی روشنفکران را شامل می شدند. در این فضا ، “گفتگو” جایگزین بی اعتمادی و “همدلی” در انزوا شده بود.

این نتیجه سالها دو قطبی سازی در جامعه ما است که با گزاره “یا با ما یا علیه ما” در جامعه ما شکل گرفت. در چنین محیطی ، جامعه مدنی به حاشیه رانده شد و نهادهای رسمی از تعامل خودداری کردند. در نتیجه ، همه به دنیای درونی خود عقب نشینی کردند و به جای گفتگو ، به دنبال اثبات مشروعیت خود بودند.

اما آنچه این پوسته ذهنی را شکست ، جنگ تحمیل شده بود که همه ما را هدف قرار داد. در مواجهه با این تهدید ، مرزهای خود ساخته شده نابود شد ، دوقلوها شکسته شدند ، حاکم و منتقدین ، ​​نهاد رسمی و نهاد عمومی ، گروههای سیاسی مختلف ، جناح های مختلف فکری. همه با یک درد رایج روبرو بودند. در اینجا بود که اولین باری که “تبعید ذهنی” ایرانیان به چالش کشیده شد.

نگران درک نسل جدید نباشید. آنها درک کرده اند و خود را از این تخته ها و کلیشه ها بیرون آورده اند. نگران این کلیشه ها و فرضیات قدیمی است که هنوز در ذهن ما هستند و ما می خواهیم امروز خود را روایت و تحلیل کنیم. اگر متوجه شده ایم که جنگ ، خانه ، دولت و شهروندی مفاهیم متداول هستند ، اکنون باید “تبعید ذهنی” را به پایان برسانیم ، روایت جدیدی بسازیم و از قلب همدلی درباره آینده فکر کنیم.

*دکتر. هادی خانیکی ، استاد علوم ارتباطات ، دانشگاه Allameh Tabatabai

1



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 8820

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *