فروزان آصف نخعی: یکی از الزامات حکومت قبیله ای و قبیله ای این است که دیگران را تا حد امکان کنار بگذارند. به نقل از خبرگزاری اخبار آنلایناین بازی شاه تپه در سنت بازی های ایرانی است. کسی که تپه را فتح می کند، اجازه نمی دهد دیگران در فتح تپه شریک شوند. به عبارتی خود بازی شاه تپه نماد بازی بزرگسالان و ورود آن به دنیای کودکان است. به این معنا که اگر کودکی در آینده به قدرت رسید، از این پس بداند که حفاظت از تپه شاه تنها با حذف دیگران ممکن و ممکن است. بازی دور از برنامه ریزی و تفکر بلند مدت که در کنار بسیاری از بازی های خوب قرار گرفته و طرفدارانی دارد. روشی غیر انسانی و غیر دموکراتیک که سنت حذف، مبارزه و تسخیر را به عنوان قانون بقا تثبیت می کند. امیرکبیر با تمام نبوغش نمی توانست از این قاعده مستثنی باشد. شاه فرنگ رفت و دنیا را دید، با دو سفر به فرنگ نتوانست بیرحمی حذف را تغییر دهد. بنابراین وقتی «فرمان ناصرالدین شاه قاجار در مورد قتل امیرکبیر (میرزاتقی خان فراهانی)» را مطالعه می کنیم (صدور قتل: پنجشنبه شانزدهم ربیع الاول 1268 هجری قمری و اعدام قتل). دستور: جمعه 17 ربیع الاول 1268 هجری قمری) این سؤال مطرح می شود. تعجب می کنم که اگر شاه نمی دانست امیرکبیر چه خدماتی به ایران و ایرانیان در عرصه آبادانی کشور کرده است که چنین دستوری برای کشتن او صادر می کند؟ اما سوال بعدی این است که چرا مردم نتوانستند بنده واقعی را از بنده غیر واقعی تشخیص دهند و او را نگه دارند؟
شاید او به چنین رویکردی نیاز داشت تا تمام ایران را برای خود بگیرد. از تعداد همسران او و زنان غیرقابل کنترلی که در اختیار او بودند بسیار شنیده ایم، اما شاید او تنها پادشاه تاریخ ایران باشد که یک دینار مال و یک مال نداشت. چون گفت «همه ایران مال منه»! واقعیت هم همین بود. او با این که هیچ گونه مال و اسناد ثبت شده ای نداشت، اما در غارت و چپاول همه شاهزادگان و تیویلداران شرکت داشت و مالیات سالانه حتی در ایام قحطی و گرسنگی همگانی، بدون هیچ کمبودی وارد خزانه دولت می شد. سیسموندی مورخ قرن نوزدهم در شرح نظام سیاسی و اقتصادی دوره ناصری چنین میگوید: «پادشاه ایران خود را ثروتمند میداند زیرا همه ساکنان امپراتوری وسیع او را که برده او هستند، میداند. آنها را به عنوان مال خود مانند اموالش، و هر وقت بخواهد می تواند در اموالشان تصرف کند».
و چه بسا ناکارآمدی نظام اجتماعی و حکومتی و شورش های گسترده ای که خود آلوده و برآیند فرآیندهای فسادآمیز بود نقش تعیین کننده ای در این امر داشت که همه دربار خواستار حذف فیزیکی امیرکبیر بودند. به گفته جان فوران، «در 45 سال اول سلطنت او، یعنی از سال 1227 تا 1267، حدود 169 مورد شورش و ناآرامی در کشور ثبت شد». یعنی هر 8 ماه یکبار با یک بحران معیشتی و امنیتی با شورش نان، نهضت بابیه و نهضت تنباکو مواجه می شد که هر کدام می توانست سرزندگی یک کشور را از بین ببرد، اما ناصرالدین شاه توانست. تا از هوش سیاه خود و قدرت بخشی از ملت در برابر بخشی دیگر از ملت در «همگان را سرکوب کنید و در قدرت بمانید» استفاده کند. اما ناصرالدین شاه از تاریخ خود درس معکوس گرفت و امیرکبیر را در فین کاشان کشت.
ناگفته نماند که روایت تاریخ نیز گاه حاوی طنز تلخی است، به ویژه زمانی که ناصرالدین شاه پس از ترور توسط میرزا رضا کرمانی و امیرکبیر ملقب به شاه شهید و میرزا تقی خان فراهانی شد. با اینکه مردم می دانستند که ناصرالدین شاه دستور کشتن امیرکبیر را داده است. این حکم بدین شرح است: «چاکر آستان ملائک پاسبان، امانت مخصوص دولت عبد مدد، حاج علی خان گارسون خاص، فراشباشی دربار سپهر اقطار است و مأمور می شود که برای تسکین به فین کاشان برود. میرزا تقی خان فراهانی و در انجام این مأموریت در میان همتایان خود سربلند و سپاسگزار بود خسروانی.” عباس امانت در کتاب «قبله علم» با ترجمه حسن کامشاد راز این موضوع را فاش کرد. اینکه بلوغ حکومت حاکم مترادف با درک جایگاه رقبای احتمالی و حذف آنها به بدترین شکل ممکن (نصر بلعرب برای تحکیم قدرت و سلطنت) است، حلقه مفقوده درک حذف در عرصه سیاسی است. تاریخ ایران به ویژه در تاریخ معاصر. این سنت باطل در فرهنگ ایرانی که با سنت سلطه در نظام ایلی و قبیله ای مرتبط است، همچنان سنت سیاسی ایرانیان را با حذف فیزیکی رقیب پیوند زده است. سوال اساسی این است که چرا در تاریخ سیاسی معاصر ایران به خصوص شاهان نمی توانند از رقبای شما برای اداره کشور استفاده کنند؟ آیا این رویکرد منجر به تضعیف کشور و کارآمد شدن آن نشده است؟ توجه به عملکرد تندروهایی که حاضرند ملت را برای قدرت به فقر و فقر بکشانند اما FATF توسط رقیب در دولت دوازدهم حل نشود، نشانه این رویکرد است. این سنت قبیله گرایی در تاریخ سیاسی ایران، بخشی از کتاب قبله عالم عباس امانت است که تاریخچه قتل ها و حذف های سیاسی در دربار پادشاهان ایران را نشان می دهد. او می نویسد:
«کشتن وزیر اول و در این مورد امیرکبیر اتابک تاج بخش در سنت بسیاری از سلسله های کشورهای اسلامی که آن را از دوران بنی عباس به ارث برده بودند امری غیرعادی نبوده است و تعداد وزرای ترور شده به حدی است که می تواند به عنوان یک رسم دیرینه فرهنگ سیاسی ایران، قربانی کردن وزیر اول، هرچند شنیع و ظالمانه برای بسیاری از سلاطین جوان بود مناسک گذر به دنیای بلوغ سیاسی و نشانه تاکید و جشن گرفتن استقلال شاه برای به دست آوردن سهم بیشتری از قدرت، رقابت های جناحی بین دیوانی ها تشدید شد و وزیران بی شماری جان خود را از دست دادند نحوه و شرایط سقوط و انحلال بسیاری از وزرا و زیردستان آنها شباهت های قابل توجهی دارد.
«از مشهورترین آنها خاندان معروف برمکیان (بین سالهای 187 تا 158 هجری قمری) در اوایل عصر بنی عباس است که ابوعلی حسن بن میکل معروف به حسنک وزیر در عصر غزنویان به کمک او به دار آویخته شد. اشرار در سال 422 هجری قمری و جسد او هفت سال در آنجا ماندگار شد سلاجقه ابتدا توسط طغرل به حاشیه رانده شد و ده سال بعد در سال 456 هجری قمری در زمان آلپ ارسلان، معروف به صاحب دیوان، از وزیران و مردان مشهور عصر مغول، خلع شد. نامی حسن در سال 683 هجری قمری کشته شد حمدانی، پزشک، وزیر و مستوفی، مورخ و دولتمرد بزرگ عهد ایلخانی، در سال 718 هجری قمری بر اثر نزاع درباریان، ابتدا پسرش را در مقابل چشمانش سر بریدند و سپس خود پیر خواجه را کشتند در سالهای بعد مرشد قلی ستاجلو از بزرگان معروف قزلباش که وکیل سلطنت شاه عباس بود. صفوی و اداره کل امور کشور، در سال 997 ه. او به دستور آن پادشاه کشته شد. و میرزا محمد تقی استماد الدوله معروف به ساروتقی از وزرا و رجال نامدار عصر صفوی بود با اینکه نخست وزیری به او داده شد ولی ابتدا به دستور شاه عباس اول کشته شد و بعد به دست او کشته شد. به دستور شاه عباس دوم در سال 1055 ه. از جمله وزرایی که شاهزاده-شاگردی را که به آنها سپرده شده بود پرورش دادند و او را به عنوان دست نشانده بر تخت نشاندند و سرانجام قربانی آنها شدند، سرنوشت مرشد قلی خان بود که در آغاز سلطنت شاه عباس اول (996-1038) از بین رفت. ق) آموزنده بود. بعید نیست ناصرالدین با اطلاعاتی که از زندگی شاه عباس صفوی داشت، پس از خسرو نوشیروان (531-579 م)، مشهورترین پادشاه تاریخ ایران، از او الگو گرفته و به حکومت پایان داد. از مرشدش امیرکبیر.
از سوی دیگر، امیرکبیر همواره به ناصرالدین توصیه می کرد که در آغاز سلطنت، مانند شاهان جوان صفوی، با اعتماد به نفس و اعتماد به نفس رفتار کند، احتمالاً علاقه ناصرالدین به تاریخ سلسله های قبلی، او را به تقلید واداشته است. شیوه حکومت داری جسورانه، هرچند ظالمانه، اگر از نمونه های تاریخی گذشته باستان بگذریم، ممکن است ناصرالدین در دوران قاجاریه مد نظر داشته باشد. کشتار چشمگیر وزرا حاجی ابراهیم خان استمادالدوله شیرازی، کلانتر شیراز و بعداً نخست وزیر در زمان آقا محمدخان و نیز اوایل سلطنت فتحعلی شاه، در سال 1215 هجری قمری. نقش اعتمادالدوله در تحکیم سلسله قاجاریه به طرز وحشتناکی کشته شد تسلط کامل او بر حکومت بسیار مهم بود. او نیز مانند امیرکبیر، قربانی حساسیت شاه در امور جانشینی بود. وحشیگری که در کشتن اعتمادالدوله به کار برده شد – ابتدا او را کور کردند، سپس زبانش را بریدند و چند هفته بعد به جلاد سپردند».
بیشتر بخوانید:
این مرد باعث بدبینی ناصرالدین شاه به امیرکبیر شد + عکس
امیرکبیر پیشگام خودکفایی اقتصادی/ شال ایرانی در زمان قاجار چند متر بود؟
ناگفته های اولین وزیر اطلاعات ایران که کشته شد
216216
منبع: www.khabaronline.ir