در مواجهه با “ذهنیت بحث برانگیز”



وضعیتی که اکنون در آن قرار داریم محصول علل و عواملی است که طی چندین دهه شکل گرفته است. بخشی از این دلایل عوامل اساسی و پنهان است و دلایل “معرفتی و معرفتی” است که متعلق به نگرش و دیدگاه اربابان قدرت است. نگرشی که اکنون از آن به عنوان “ذهنیت بحث برانگیز” یاد می شود.

وضعیت فعلی عمدتاً نتیجه “ذهنیت خطرناک” حاکمان ، تصمیم گیرندگان و سیاستگذاران است. بنابراین ، این مهم است که ، برای درک وضع موجود ، علاوه بر سایر عوامل ، از ذهنیت و نگرش حاکمان نیز برای روشن شدن رابطه “ذهنیت حاکمان” با “عینیت وضع موجود” استفاده شود. ناگفته نماند که افکار عمومی و نگرش مشترک در بین بازیگران اجتماعی (به ویژه) و کل جامعه (به طور کلی) در ایجاد “ذهنیت حاکمان” مؤثر بوده اند. یعنی حداقل در چند دهه گذشته ، جامعه هم مولد بوده است و هم ذهنی که کشور را به بن بست تبدیل کرده است.

بنابراین لازم است که به این سؤال اساسی در مورد آنچه در ذهن حاکمان می گذرد ، تأمل کنیم که زندگی ساکنان این سرزمین را بسیار متحمل شده است. “ذهنیت بحران” ابعاد زیادی دارد. در میان این ابعاد مختلف ، به سه مؤلفه به طور خلاصه گفته می شود:

1. توهم نفوذ

“توهم رکود” به وضعیتی اشاره دارد که سیستم سیاسی یا گروه حاکم معتقدند که آنقدر توانمند است که به “دیگری” احتیاج ندارد. در این نگرش ، احساس خودکفا بودن ، خودکشی مطلق و استقلال به معنای سنتی آن وجود دارد. برای درک صحیح “توهم اغراق” ، لازم است که دو مفهوم کانونی توضیح دهید. مفهوم “استقلال” و مفهوم دیگری “.

الف) “استقلال” ، مانند سایر مفاهیم در دوره های تاریخی ، تغییر معنی داری داشته است. ساکنان هر دوره به معنای خاص “استقلال” هستند. در اینجا دو معنی استقلال وجود دارد:

معنی اول استقلال تحت مفهوم خودکشی ، عزت نفس مطلق و “دیگری” تدوین می شود. در چنین تصور ، استقلال ، وضعیتی که می تواند بدون تکیه بر دیگران بایستد. چنین تفاهم مطابق با زیست توده سنتی دوره های گذشته است. اقتصاد بسته روستایی به یک سیستم اقتصادی محدود و خودکفا اشاره دارد که در آن یک دهکده یا جامعه محلی تقریباً تمام نیازهای خود را بدون وابستگی برآورده می کند. این نوع اقتصاد معمولاً مبتنی بر کشاورزی سنتی ، دام و تولید محلی است.

معنی دوم استقلال تحت مفهوم “ارتباط” سازماندهی می شود. به این معنا ، استقلال به معنای تعامل هوشمندانه با حفظ حاکمیت است. به معنای دوم ، “ارتباطات و تعامل” بسیار مهم است. تعامل حرفه ای و مصلحت بدون وابستگی حیاتی که سعی در تقویت علایق خود از جهان دارد. به طور خلاصه ، توهم بخشش مبتنی بر “استقلال از دیگری” است.

ب) “دیگری” کیست؟

دو نوع دیگر از یکدیگر را می توان از یکدیگر جدا کرد:

نوع اول“دیگری” سیستم بین المللی و سایر کشورها است. به این معنا ، یک سیستم سیاسی خود را از جهان غیر ضروری می داند و می خواهد در مرزهای سیاسی خود به خودکفایی مطلق برسد. مانند “اقتصاد بسته” روستا ، که می تواند با تولید داخلی بدون ارتباط با بازار خارج زنده بماند.

معنی دوم “دیگری” در برابر سیستم سیاسی “مردم” و جامعه ای است که حاکم است. حاکمان که منبع و مشروعیت قدرت و توانایی خود را مستقل از جامعه می دانند ، جامعه را “دیگری” تعریف می کنند. بی اعتنایی به سطح رضایت اجتماعی و اعتماد به نفس و بی تفاوتی نسبت به رنج مردم مهمترین نشانه احساس بخشش یک سیستم سیاسی مردم است.

به نظر می رسد که در ارزیابی کلی از روند فعلی در چند دهه گذشته ، حکومت ایران از ابتدای پیروزی انقلاب ، احساس استقلال و نیاز به سیستم جهانی دارد ، اما نیاز به حمایت مردم را احساس می کرد. تا آنجا که بود ، “مردم در خط مقدم هستند”. اما به تدریج همان بخشش جهان در ایده تبدیل شدن به ایده برخی از افراد یا گروه ها گسترش یافت. در نتیجه ، “مردم” مهم شدند و پروژه “توهم اغراق” به پایان رسید.

راه حل چیست؟

به طور خلاصه ، راه حل برای خارج شدن از بن بست:
اولی بازگشت به مردم
و دومبازگشت به جهان (ایده دکتر محمد فازلی) و تعامل با آن.

(آنچه مفهوم بازگشت چیست ، یک حدیث دقیق است) ، اما هرچه هست ، این دو نوع بازگشت مکمل هستند. به شکلی که به مردم بازگردد ، بدون بازگشت به جهان ، “ناکارآمدی” و بازگشت به جهان ، بدون بازگشت به مردم ، “پذیرش سلطه” اجتناب ناپذیر است.

216216



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 7877

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *