
نقل از کردن پایگاه اندیشه و فرهنگ مبلغان،شاید در چند تالار از فرهنگ و هویت صحبت نمی شود و همه سعی می کنند معیاری برای سنجش آن با تعابیر و تعاریف ارائه کنند تا بر اساس آن بفهمیم کجا هستیم، جامعه ما کجاست، راه درست کجاست. و غیره ..
بر اساس روایت حوزه، یکی از مهمترین اهداف فرهنگ هویت است که اگر این فرهنگ به درستی و بر اساس آموزه های دینی نشات گرفته از فطرت انسان تبیین شود، می تواند هویت دینی را برای افراد شکل دهد یا تثبیت کند. وقتی این مهم باشد، دیگر هجمه های فرهنگی بی اثر می شود و انسان و جامعه در آرامش و در مسیر تعالی قرار می گیرند.
رسانه رسمی حوزه به منظور بررسی این موضوع و تشریح اهمیت آن با حجت الاسلام والمسلمین علی محمد باقی، استاد حوزه و دانشگاه و پژوهشگر دینی گفت وگویی داشته است که در اینجا تقدیم می شود:
*تعریف هویت
هویت یعنی آنچه هست و «من کیستم»; در معنای کامل تر، به مجموعه نگرش ها و روحیات فردی و آنچه که فرد را از سایر افراد متمایز می کند، هویت می گویند.
هویت، انسان را از گروه های مختلف ملی و مذهبی جدا می کند و می توان گفت هویت، تعریفی است که فرد از خود و وجود خود دارد; “من چیست؟”، “من چه می خواهم؟” و …، ابعاد شخصیتی فرد را زنده می کند، بین آنها هماهنگی ایجاد می کند و فرد را در آن تعریف می کند.
آنچه هویت می آفریند و فرد را از سایر مردم متمایز می کند فرهنگ است که مجموعه ای از ارکان مختلف است که سه رکن اصلی آن ارزش های فرهنگی، هنجارهای فرهنگی و نمادهای فرهنگی است.
* اصول و عوامل مؤثر بر هویت
ارزش ها باورهای ریشه ای هستند که در یک ملت و گروه وجود دارد. ارزش ها باورهایی هستند که در اصطلاح دینی به آنها «موجودات» و «غیر هستی» می گویند. ارزشها اصول دین است، مفاهیم کلی چیستی و چیستی در آن تعریف شده است. البته ممکن است این اصول در ادیان دیگر متفاوت باشد. این ارزش ها عمیقاً در یک ملت ریشه دارند و تغییر آن ها آسان نیست.
اگر با یک جوان فرهیخته سر و کار داشته باشید، فرهنگ او با سنش یکی نیست، اما شاید بیش از هزار سال قدمت داشته باشد و ارزش ها در باورهایش رخنه کرده باشد و هویتش را این گونه شکل داده باشد.
یکی دیگر از ارکان فرهنگ، هنجارهای فرهنگی است. هنجارها رفتارهای قابل قبولی در یک فرهنگ هستند و این رفتارها گاهی رفتارهای ملی و گاهی مذهبی هستند که به آن فروع دین می گوییم.
جوانان مسلمان ما این رفتارها را در نهادهای خود دارند و البته اینها ارزشی نیست، رفتار قابل قبولی است، اما ریشه و عمق مانند ارزش ها ندارد.
رکن سوم فرهنگ، چیزهایی است که در فرهنگ قابل لمس است که به آنها نمادهای فرهنگی می گویند که در فرهنگ دینی، مناسکی است که با حواس پنج گانه قابل درک است.
این نمادها در زمینه هویت سازی نقش قوی و مؤثری دارند، مثلاً اگر دشمن بخواهد به فرهنگ ما حمله کند، این هجمه فرهنگی را با ارزش ها شروع نمی کند، زیرا ارزش یک باور عمیق و ریشه دار و عمیق است که نمی تواند به راحتی مورد حمله قرار می گیرد و نمی توان به آن حمله کرد. او انسان را از ارزش بیگانه کرد.
*دشمن با لایه های مختلف می جنگد تا به فرهنگ لطمه بزند
اگر دشمن بخواهد کاری بکند اول به سراغ نمادها می رود و روز اول به جوان نمی گوید خدا و امام حسین علیه السلام نیست یا قیامت نیست، چون آنها ارزش های دینی است، اگر دشمن بخواهد کار کند به سمت هنجارها نمی رود، چون هنجارهای رفتاری قابل قبول است و نمی تواند بگوید نماز نخوان یا زیارت نرو و…
حمله دشمنان به نمادها برای تضعیف پشتوانه فرهنگی در جامعه است. اگر نمادهای فرهنگی تحت تأثیر قرار گیرند، هنجارهای فرهنگی از بین می روند و اگر هنجارها از بین بروند، ارزش ها از بین می روند. نمادها جبهه فرهنگ هستند، اگر این قسمت را از بین ببریم می توانیم به فرهنگ هم آسیب بزنیم.
برای شکلگیری هویت باید نمادهای فرهنگی ایجاد شود و اگر این اتفاق بیفتد هنجارها و اگر هنجارها ایجاد شود ارزشها ایجاد میشود.
* طبقه بندی خوبی در مورد فرهنگ گفته شد. در مورد نمادهای فرهنگی که معرف فرهنگ هستند بیشتر توضیح دهید.
اگر بخواهیم برای نمادهای فرهنگی مثال بزنیم باید بگوییم که ظاهر مسجد یک نماد فرهنگی است، خود قرآن یک ارزش است، قرائت قرآن یک هنجار است و صوت قرآن. یک نماد است کعبه نماد است، صفا و مروه نماد است، پرچم هر کشوری نماد است و آن علائمی که شرکت های تجاری برای خود انتخاب می کنند، همه نماد هستند.
زبان فارسی نماد فرهنگ ایرانی است که بسیار مهم است. این نمادهای دینی در قرآن برای حفظ آنها مورد تأکید قرار گرفته است، چنانکه در آیه 32 سوره حج می خوانیم: «وَ مَنْ یَتْزَرُ اللَّهِ فَإِنَّهُ مِنْ تَقُوا الْقُلُوبِ». گفته اند نماز را باید به جماعت خواند، زیرا صورت جماعتی که ظاهر می شود نماد است. از طرفی گفته اند از نمادهای غربی استفاده نکنید، گفته اند شباهت به لباس کفار حرام است. سلام طولانی یک نماد است.
* هویت یک فرمان نیست
هویت ها دستوری نیستند که باید آموزش داده شوند. البته نه به این معنا که نمی گویند خدایی که می خواهد به انسان هویت دینی بدهد، انسان را وارد دنیایی می کند که هرچه نگاه می کند خدا را می بیند، همه ذرات عالم نماد خدا می شوند. .
وقتی به این نمادها نگاه می کنیم و خدا را می بینیم به تدریج رفتارهای دینی را می پذیریم و اگر رفتارهای دینی داشته باشیم ارزش های دینی را می پذیریم. در هویت سازی باید مراقب باشیم که هویت جوانان در این ها حل شود. به همین دلیل است که می گویند پرچم امام حسین (علیه السلام) را برافراشته است.
* انسان باید به هویت طبیعی خود بازگردد
مهم این است که در هویت دینی تعصب نداریم، زیرا هویت دینی در فطرت انسان نهادینه شده است و مردم را به هویت طبیعی خود برمی گردانیم و از بی هویتی نجات می دهیم. امروز می بینیم که غرب به دنبال هویت سازی است که نتیجه آن افزایش خودکشی است، دنبال کار هستند و می خواهند به هویت ملی خود اهمیت دهند، اما هر چه جلوتر می روند اوضاع بدتر می شود، خانواده ها سقوط می کنند. جدا، خودکشی زیاد می شود، افسردگی رایج می شود و…، چون انسان از هویت طبیعی خود فاصله گرفته است.
نمادها باید ترویج شود، به ویژه در خانواده ها و خانه هایی که به این موضوع اهمیت ویژه ای داده می شود و فرزندان ما به مجالس مذهبی رفت و آمد می کنند، صدای قرآن در خانه به گوش می رسد. برای شکل گیری هویت دینی کودکان و رفع بی هویتی باید به آیین ها توجه کرد.
برای ورود به این بحث باید گفت که ارکانی در حوزه تربیت فرهنگی وجود دارد که اگر بخواهیم فرهنگ سازی کنیم و جوانان آن را بپذیرند، باید به این ارکان توجه کنیم; وقتی به این ارکان توجه کنیم، تربیت دینی که یک تربیت هویت ساز است، صورت می گیرد.
* رکن اول، اختیارات معلم
رکن اول در بحث تربیت دینی این است که معلم باید مقتدر باشد و عوامل مرجعیت در معرض دید جوانان باشد. اگر خوب دقت کنیم متوجه می شویم افرادی که در عرصه های ورزشی، نظامی، رزمی و… به عنوان قهرمان شناخته می شوند، برای آنها الگو می شوند و در اینجا یکی از عوامل هویت آفرینی می شود; کسی که قدرتمند است، این شخص توانایی اعتماد و الگوسازی را دارد.
شخصیت های مذهبی و سیاسی از عوامل مهم در این عرصه هستند، دین و رهبری مقتدر و دانشمندان نمونه های قدرتمند هستند، ورزشکاران، هنرمندان و مشاهیر، ثروتمندان همه در این جایگاه هستند و می توانند الگوی جوانان ما باشند.
به همین دلیل است که والدین باید در خانواده مقتدر باشند تا کودکان و نوجوانان آنها را تکیه گاه بدانند، البته اقتدار به معنای غرور و فریاد نیست، بلکه قابل اعتماد بودن است. مغرور، عهدشکنی، تنبیه و… بر اقتدار تأثیر می گذارد.
کسانی که احساس ضعف مالی می کنند تحت تاثیر اقتدار خود قرار می گیرند، والدین نباید در خانه از فقر صحبت کنند، فقر معنوی نیز در این زمینه بسیار تاثیرگذار است. والدین باید خود را مقید به عوامل دینی و اعتقادی بدانند و خود را از نظر علمی غنی کنند.
* رکن دوم، کرامت
رکن بعدی در این زمینه کرامت است. کرامت از آن معلم است; همانطور که در آیه 70 سوره اسراء آمده است: «ما به شما عزت دادیم، شناخت انسان برای او راست می گوید، انسان دارای هویت انسانی و حیوانی است و آنچه این دو را از هم جدا می کند رابطه او با اوست. حمد و ثنای خداوند به انسان هویت می دهد، اگر جوانی بداند از کجا آمده و به کجا می رود، راه راست را طی می کند. شناخت نفس انسان را بالاترین معرفت می داند، زیرا خودشناسی به شناخت خلق و خدا می انجامد.
قرآن می فرماید ما انسانها را در بهترین زمانها آفریدیم (سوره تین، آیه 4)، «وَ الْإِنْسانَ یَعْلَمُ الْأَسْماء» (بقره، آیه 31)، روحی (سوره س، آیه 72). و غیره همه نشان دهنده کرامت انسان است که انسان با این نگاه کرامت و منزلت خود را حفظ می کند.
والدین باید با عزت و تکریم مقام و شخصیت فرزندان خود تعامل داشته باشند که می تواند نقش اساسی در عرصه تربیت دینی داشته باشد. این که به فرزندان خود اعتماد کنیم و آنها را بزرگ ببینیم و با القاب مناسب به آنها بخوانیم به آنها عزت می بخشد و عدم توهین به شخصیت او که باعث تخریب و تحقیر او می شود در شخصیت دینی نقش بسزایی دارد. و تربیت دینی دارد.
نباید به نوجوانان و جوانان توهین کرد، نباید ظاهر و شخصیت و موقعیت آنها را مسخره کرد. معمولاً اکثر مجرمان افرادی هستند که در زندگی خود به ویژه در خانواده مورد تحقیر قرار گرفته اند. برچسب زدن به افراد و نسبت اشتباه دادن به آنها باعث جهت گیری شخصیتی آنها می شود.
اینکه به نوجوانان و جوانان می گویند نمی توانی، بدی و… نقش زیادی در تخریب تربیت دینی دارد.
* رکن سوم، عشق
رکن بعدی عشق است که پلی است بین والدین و فرزندان و معلمان. پیامبران خدا وقتی می خواستند مردم را تربیت کنند، حتی اگر کارهای نادرست و گناه انجام می دادند، محبت خود را از آنها دریغ نمی کردند و فقط از اعمالشان اعلام برائت می کردند، نه از خودشان.
والدین نباید محبت خود را از فرزندان خود دریغ کنند و آنها را گرامی بدارند. فرزندان ما باید از این موضوع مطمئن باشند و بدانند که مورد محبت والدین خود هستند.
همه ما فرزندانمان را دوست داریم، اما برخی در ابراز این محبت ضعیف هستند و همین باعث می شود که فرزندانمان از آن بی خبر باشند. کودکی که به محبت والدین خود مطمئن است، احساس اقتدار و غرور می کند و از اهمیت خود در میان والدین خوشحال می شود.
* رکن چهارم، شناساندن جایگاه افراد است
موضوع دیگری که در حوزه تربیت دینی و هویت دینی به کودکان مطرح می شود، معرفی کودکان و جایگاه آنها به خود است. قرآن می گوید به سراغ ظالمان نروید، نابهنجار نباشید، این کارها باعث می شود که انسان از هویت خود دور شود.
* رکن پنجم توجه به نعمت های خداوند است
موضوع دیگر توجه به نعمت های الهی است. اگر صلوات خداوند مرتباً به جوانان گفته و اعلام شود، موجب یادآوری لطف خداوند نسبت به انسان و ایجاد حس آرامش در کودک و نوجوان و تقویت هویت دینی در او می شود.
یکی از عواملی که جوانان ما را به انحراف سوق می دهد این است که آنها از آرامش دور شده اند و با توجه به اینکه این آرامش را در فرهنگ دینی ارائه شده به آنها نیافته اند، به سمت فرهنگ های غلط می روند.
معلمان مدارس و اساتید دانشگاه ما باید مرتباً از نعمت های خدا صحبت کنند تا معلمانشان احساس آرامش کنند.
ارتباط با خدا در قالب دعا باید مورد تأکید قرار گیرد; مهمترین عامل در شناسایی فروع دین ما نماز است که غفلت را از انسان دور می کند و بی هویتی را می زداید. افرادی که از بی هویتی رنج می برند، مبدأ و معاد را فراموش می کنند، از این رو در پوچی گرفتار می شوند، نماز مبدأ را به قیامت متصل می کند و ناخودآگاه انسان را به حقیقت می رساند.
منبع: www.khabaronline.ir