دوربین چشم مدرنیته: ما کوریم چون دوربین سینما بحران آب را ندید / گروهی از ما به قانون جنگل بازگشته‌اند / مهربانی آغاز تمدن است


 به نقل از خبرگزاری یوبیک آنلاین به نقل از ایبنا – طاهره مهری،  مردم‌نامه با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی، موسسه اکنون، مدرسه نوروزگان، دفتر معماری آبانگاه و کانون جهان ایرانی دانشگاه تهران در راستای سلسله نشست‌های گفت‌وگو درباره آب، «تاریخ فرهنگی آب در ایران» را شنبه ۱۰ خردادماه ۱۴۰۴ در خانه اندیشمندان علوم انسانی بررسی کرد. در این نشست ژاله آموزگار استاد پیشین فرهنگ و زبان های باستانی دانشگاه تهران، مرتضی فرهادی استاد تمام حوزه مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی، داریوش رحمانیان دانشیار تاریخ دانشگاه تهران، محمد صادق دهقانی کارگردان فیلم تالان و امید شمس دبیر نشست صحبت کردند. آنچه می‌خوانید نقل ازی از این نشست است.

دوربین چشم مدرنیته: ما کوریم چون دوربین سینما بحران آب را ندید / گروهی از ما به قانون جنگل بازگشته‌اند / مهربانی آغاز تمدن است
دکتر ژاله آموزگار استاد پیشین فرهنگ و زبان های باستانی دانشگاه تهران

مهربانی آغاز تمدن است

ژاله آموزگار، استاد بنام رشته فرهنگ و زبان‌های باستانی دانشگاه تهران در این نشست گفت: «با سلام به دوستان عزیزی که حضورشان در این جمع نشانی از توجهی است که به محیط‌زیست‌شان می‌کنند و غم ایران دارند. من نه تبحر و تخصصی در دانش آب دارم و نه دستی در کار و همیشه پرهیز کرده‌ام از این‌که درباره آنچه نمی‌دانم اظهار نظر کنم. پس چرا اینجا هستم؟ برای اینکه با آنچه خوانده‌ام و می‌خوانم، می‌شنوم و می‌بینم به عمق فاجعه بی‌آبی پی برده‌ام. غم این کمبود را با همه وجودم احساس می‌کنم و مانند شما در عجبم از کسانی که به چنین موضوع حیاتی با بی‌تفاوتی می‌نگرند.»

استاد بنام رشته فرهنگ و زبان‌های باستانی دانشگاه تهران بیان کرد: «در برابر چنین بی‌تفاوتی‌ها ناخودآگاه و با پوزش از همه می‌خواهم بگویم که گروهی از ما به قانون جنگل بازگشته‌اند. همان‌طور که می‌دانید در قانون جنگل هر فردی همانند حیوانات فقط به فکر نیازمندی شخصی خود بود، بدون آنکه به هم‌نوع خود توجه کند و به یاری دیگران بشتابد و سود همگانی را در نظر بگیرد.انسان راهی دراز پیموده است تا از قانون جنگل بیرون بیاید و به الفبای تمدن نزدیک شود و مهربانی و همیاری را بیاموزد. من اخیراً بنا به مناسبت‌هایی این جمله مارگریت رید را زیاد تکرار می‌کنم. «مهربانی آغاز تمدن است.» او در تایید گفته‌اش اشاره به استخوان ران شکسته‌ای می‌کند که جوش خورده است و در کاوش‌های باستان‌شناسی دوران کهن به دست آمده است. جوش خوردن این استخوان شکسته در آن دوران حکایت از این دارد که دست مهربانی این موجود ناتوان را همراهی کرده است. یعنی از قانون جنگل پیروی نشده و خودخواهی صرف به همراهی تبدیل شده است.»

استاد بنام رشته فرهنگ و زبان‌های باستانی دانشگاه تهران بیان کرد: «گروهی هم‌اکنون همانطور که گفتم متاسفانه دوباره پیرو قانون جنگل شده‌اند، یعنی فقط من و پول من، من می‌توانم آب بخرم و استخر شخصی‌ام را پر کنم، به من چه که زمین از بی‌آبی قاچ قاچ شده است، به من چه که بچه سیستانی با آب گودال رفع تشنگی می‌کند. ما این نبودیم، ما مردم مهربانی بودیم و هنوز هم هستیم. ما سده‌ها و سده‌ها در کنار هم با مهربانی زندگی کرده‌ایم. همسایه از درد همسایه خبر داشت. اگر بوی غذایمان بلند می‌شد، وظیفه خود می‌دانستیم که همسایه‌مان را هم در آن شریک کنیم. اهل محل را چون اهل خانه خود می‌پنداشتیم، به داد هم می‌رسیدیم. چه شد که ناگهان گروهی از ما چنین شدند که فقط به خود می‌اندیشند، درد دیگران درد آن ها نیست. تشنگی مردم بلوچستان ربطی به آن ها ندارد، دریاچه ارومیه خشک می‌شود؛ بشود، زاینده‌رود آب ندارد، نداشته باشد. آب دریای خزر پایین می‌رود، برود. او که می‌تواند هنوز برای استخرش آب بخرد.»

ژاله آموزگار این شعر حافظ را خواند «یاری اندرکس نمی‌بینم یاران را چه شد / دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟» و گفت: چه شد که چنین شد، بنا بر اصل شناخته‌شده‌ای در جامعه‌شناسی که من البته تخصصی در آن ندارم ولی اینجا و آنجا خوانده‌ام که مسائل ناگوار و رفتارهای خلاف آئین که در جامعه پیش می‌آید همه مدلول دلیل‌هایی است. در حد آن نیستم که این دلایل را کامل بشمارم و تحلیل کنم. نابرابری‌ها، ثروت‌های ناگهانی و بادآورده و بی حدومرز و بسیاری دلایل دیگر که شما بهتر از من می‌دانید بر این بی‌اخلاقی‌ها و خودخواهی‌ها دامن زده است. آیا ما هم باید به بی‌تفاوت‌ها بپیوندیم یا باید تکانی به خود بدهیم و به هر صورت که می‌توانیم به داد این طبیعت، این زمین، این آب، این درختان و گیاهان بشتابیم؟ در طی سده‌ها ما با طبیعت دمساز بودیم، به آن احترام می‌گذاشتیم، دوستش داشتیم چون زندگی ما به طبیعت وابسته بود. در آئین کهن ما آزردن آب، زمین، گیاه و هر پدیده طبیعی گناه به شمار می‌آمد. حتی سفارش شده است که فلز را نیز که عنصری طبیعی است، نباید آزرد. باید آن را پاک نگاه داشت، از آن مراقبت کرد. باید به موقع آن را صیقل داد. اگر زنگ می‌زد ما گناهکار بودیم و باید تاوان پس می‌دادیم.

ژاله آموزگار بیان کرد: «چطور شد که الان به جان همه پدیده‌های طبیعت افتاده‌ایم. با حرص و ولع هر چه در زیر زمین و روی زمین است، بلعیده‌ایم. زباله اندوخته‌ایم و بدترین زائده‌های شیمیایی را در دل این زمین زیبا و دوست‌داشتنی مدفون کرده‌ایم و از سپندارمذ امشاسپند مهربان موکل بر زمین شرم نکرده‌ایم. هر چه توانسته‌ایم بی حد و حساب از این زمین بهره‌وری کرده‌ایم. نه خجالت از گذشتگان کشیدیم و نه فکر شرمندگی از آیندگان هستیم که چیزی برای آنها باقی نگذاشته‌ایم. هر چه آب در زیرزمین در طی زمان‌ها انبار شده بود تا از فرونشست زمین جلوگیری کند با بی‌رحمی بیرون کشیدیم، فکر نکردیم این زمین زیرش خالی می‌شود و همه ما را در خود فرو می‌برد. به گیاه و درخت نیندیشیدیم. بدون اینکه توجه کنیم با این کارها آرامش را از خود هم دریغ می‌کنیم.»

وی گفت: «دیو آز چه فعال شده است. باید شرمنده شویم از گذشتگان اخلاق‌مدارمان که رویارویی و رفتار مناسب آن ها با آب و طبیعت حتی بر زبان مورخانی چون هردوت و استرابون نیز جاری شده است. آنها روایت کرده‌اند که ایرانیان رودها و آب‌های جاری را هرگز آلوده نمی‌کردند، حتی آب دهان در آن نمی‌انداختند، ادرار در آن گناهی نابخشودنی بود. آب‌های جاری پاک تنها برای نوشیدن بود و آبیاری گیاهان. دریاها مقدس بودند. نسل من خوب به یاد دارد که خانه و جلوی خانه را می‌رُفتند و با آب‌پاش آب‌پاشی می‌کردند و بوی نم مشامشان را حیات می‌بخشید. دلتان به درد می‌آید وقتی می‌بینید با شیلنگ آب برگ‌ها را جارو می‌کنند! من هم مانند شما می‌دانم که چند اصلی در برنامه‌ریزی‌های عالمانه و کارشناسانه است. چقدر آب‌شناسان و کویرشناسان دلسوزانه هشدار دادند. دلسوزان نسل گذشته صدایشان را بلند کردند. راه‌حل نشان دادند و کسی به حرفشان گوش نکرد.»

استاد بنام رشته فرهنگ و زبان‌های باستانی دانشگاه تهران افزود: «می‌دانم که از دست امثال ما بدون پشتیبانی نهادهای دولتی کار چندانی برنمی‌آید. من گاهی خودم را در کسوت آن گنجشکی می‌بینم که چون جنگل آتش گرفته بود با منقار کوچکش جرعه‌جرعه از آب دریا می‌گرفت و به جنگل می‌پاشید، به او گفتند جرعه آب تو در برابر این شعله‌ها چه کارآیی دارد و او گفت که به خودم می‌گویم من هم کاری انجام دادم و من هم دلم را خوش می‌کنم که لااقل بی‌تفاوت نبوده‌ام دوباره می‌خواهم با هم به یاد آوریم و تکرار کنیم که باید پدیده‌های طبیعت را عزیز می‌داشتیم. زنده شدن دوباره طبیعت زیربنای بزرگترین جشن ما بوده است. از سرمای زمین اندوهگین می‌شدیم. از درختان بی برگ و چهارپایانی که زادوولد نمی‌کردند غم بر دلمان می‌نشست. آزارشان نمی‌دادیم در بهبودشان می‌کوشیدیم. می‌دانستیم که زندگی ادامه خواهد داشت و بر این باور بودیم که درخت‌های خشکمان دوباره به بار خواهد نشست. کاش می‌شد این امیدها را همچنان در دلهایمان گرم نگاه داریم.»

دوربین چشم مدرنیته: ما کوریم چون دوربین سینما بحران آب را ندید / گروهی از ما به قانون جنگل بازگشته‌اند / مهربانی آغاز تمدن است
دکتر مرتضی فرهادی استاد تمام حوزه مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی 

از دیرباز فرهنگ مشارکتی در ایران رواج داشت

همچنین مرتضی فرهادی، استاد تمام حوزه مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی در این نشست گفت: «ما نه تنها با نسل‌های جوان‌تر بلکه با نسل‌های خودمان هم قطع نخاع فرهنگی داریم. چیزی که هست دردها شکل‌های گوناگونی دارند در حالیکه از درون به هم سرشته هستند. در اینجا به گفتاری اندک بسنده می‌کنم. با توجه به فیلم تالان که  ابتدای مراسم پخش شد، باید بگویم، این فیلم بسیار غم‌انگیز بود و به همان اندازه هشداردهنده. فکر می‌کردم که چگونه باید از این فضای سخت عبور کنیم، چون می‌خواهم شما را به رویه دیگری از آب در این سرزمین بکشانم که اینقدر هم غم‌انگیز نیست و شاید عجیب باشد که بتوانیم در مورد آب حرف‌های شادی‌بخش بزنیم. قطع نخاع فرهنگی یعنی اینکه ما چندین وزارتخانه و چندین اندیشکده و دانشکده آب داریم، میراث فرهنگی داریم، چه تمدنی از تمدن کاریزی ما مهم‌تر است که جای همه مسئولان امروز در این جلسه خالی است! تاریخ‌شناسان و باستان‌شناسان هستند که می‌توانند به ما بگویند که چگونه ملتی می‌توانند در سرزمینی کویری تمدنی به وجود بیاورند که بشر از انجام چنین کاری عاجز بود.»

وی گفت: «چگونه چنین کاری را در یک سرزمین بیابانی و نیمه‌بیابانی به انجام رسانده‌اند. چگونه نیاکانمان در این سرزمین کم‌باران این کار را انجام داده‌اند؟ بخشی از این سرگردانی ما در برخورد با مسئله محیط‌زیست و زیست‌بوم به دلیل نادانی تاریخی است. کسی که نمی‌داند از کجا آمده است هرگز نمی‌تواند بداند که به کجا می‌خواهد برود. اگر بخواهیم حال و آینده را در مورد هر مسئله‌ای خصوصاً در مورد زیست‌بوم تغییر بدهیم، باید گذشته را فهم کرده باشیم. ما چقدر به گذشته ارج نهاده‌ایم؟ اقبال لاهوری می‌گوید: سر زند از ماضی تو حال تو. آینده ما در گرو این است که حال و گذشته را بفهمیم. برای راه بردن به آینده بایستی گذشته را به خوبی درک کنیم.»

فرهادی افزود: «چه کسی کشاورزی و در نتیجه یکجانشینی را در جهان به وجود آورد؟ اغلب قریب به اتفاق باستان‌شناسان معتقدند که ایرانیان کشاورزی را به وجود آوردند. نیاکان ما کسانی بودند که یکجانشینی را در جهان به وجود آوردند، چرا ما این ها را نمی‌دانیم؟ چرا یافته‌ها را نمی‌خوانیم؟ بدون آگاهی جمعی چگونه می‌توانیم راه آینده را پیدا کنیم؟ عاقلانه آن بود که در اقلیم مدیترانه‌ای کشاورزی به وجود بیاید. پس چگونه ملتی بود که توانسته است چنین کاری را انجام بدهد؟ چگونه توانسته‌ایم با شگفتی آب را از اعماق زمین در سازه‌های خودکار به روی زمین بیاوریم؟ نیاکان ما کی و کاریز به وجود آوردند، ما «کی» به معنی یک سازه آبی را نشنیده‌ایم. مهندس مهدی ناجی در ماهنامه سخن، دوره ۲۲ و شماره ۹ مقاله‌ای خواندنی با عنوان «تمدن کاریزی» به چاپ رسانیده است. یک مقنی بی‌سواد در ۵۰ یا ۶۰ سال پیش گفته بود که قنات آب زمین را می‌دوشد و حال ما می‌گوییم که چاه عمیق خون زمین را می‌مکد. نیاکان ما مهربان بودند. آنها نه تنها به همنوعان خود مهربان بودند، با دد و دام هم مهربان بودند.»

فرهادی گفت: «برای اینکه ملتی را بشناسید باید راه‌های دوری بروید و چیزهایی را در آن ها پیدا کنید که کسی به دنبال آن چیزها نیست. به شعار کشاورزان ایرانی در هنگام درو دقت کنید، در هنگام کاشت گندم، مشت اول را برای پرنده می‌پاشیدند، مشت دوم برای باشنده، مشت سوم برای باهنده و حتی یک مشت برای دزدان می‌پاشیدند! ایرانیان آنچنان مهربان بودند که برای مظلوم‌ترین پرنده جهان یعنی کبوتر، قصری به نام کبوترخانه ساختند. از دیرباز فرهنگ مشارکتی در ایران رواج داشت و امروز هیچ راه برون‌رفتی از مشکلات بدون عبور از فرهنگ مشارکتی شگفت‌آور ایرانیان وجود ندارد.»

وی در پایان فصلنامه علوم اجتماعی را که ویژه‌نامه‌ای با عنوان آب نیز به چاپ رسانیده است، معرفی کرد و به مقاله خود با عنوان «آزار «مَکل مَکل مَکینِگی» «دیوک» چاهی » در این ویژه‌نامه اشاره کرد.

دوربین چشم مدرنیته: ما کوریم چون دوربین سینما بحران آب را ندید / گروهی از ما به قانون جنگل بازگشته‌اند / مهربانی آغاز تمدن است
دکتر داریوش رحمانیان دانشیار تاریخ دانشگاه تهران

 وجهی از «کرآبی» همین بی‌اعتنایی متولیان است

در ادامه داریوش رحمانیان، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران با اشاره به «کر آبی» گفت: «عامدانه می‌کوشیم این اصطلاح تلخ و تیز را به کار ببریم. کرآبی یک بیماری است، ناظر به این است که ما یک بیماری به نام کرآبی داریم. ما در گذشته آب را می‌فهمیدیم و می‌شنیدیم. یک بخش ناظر به این مسئله است، وجه دیگر ناظر بر کرآبی در حوزه علم و معرفت و درایت کردن و گفتن و شنیدن است. شاید بشود گفت ۶۰ تا ۷۰ سال است که شماری از استادان بزرگ علم به ویژه علوم انسانی سخن از آب و بحران آب می‌گویند. گاهی پیش‌بینی‌های شگفت‌انگیزی کردند. باستانی پاریزی در دهه چهل از «ایلغار چاه عمیق» سخن می‌گوید، البته کمی هم غلو می‌کند. در همان زمان هوشنگ ساعدلو از پیشگامان مطالعات روستایی در نامه‌ای از باستانی پاریزی تشکر می‌کند. از آن زمان تا امروز بانک برآوردند، ناله کردند، از این بحران سخن گفتند اما شنیده نشد. امیدوار باشیم، شاید در آینده معجزه‌ای رخ دهد و بحران آب رفع شود، امیدواری عیبی ندارد ولی اگر چنین معجزه‌ای رخ دهد، ما در یک دوره‌ای از تاریخ چنین مشکل ویژه و کشنده‌ای در ایران داشته‌ایم. به یک معنا بحران آب جهانی است.»

رحمانیان بیان کرد: «در مورد «کرآبی» از اهالی تاریخ بپرسید. اهالی تاریخ الان کجا هستند؟ «کرآبی» قرار بود از جاهای مختلف حمایت بگیرد اما نهادهای متولی کوچکترین اعتنایی نکردند و وجهی از کرآبی همین بی‌اعتنایی متولیان است.مورخ مسئله‌اش گذشته نیست، مورخ گذشته را نبش قبر نمی‌کند. مسئله مورخ اکنون است. مورخ برای مسئله و مشکلات اکنون باید وارد میدان شود. سال‌ها دردمندانه از غیبت تاریخ سخن گفتیم. رشته تاریخ قرار نیست همیشه کارآگاه بعد از جرم باشد.»

در بخش آب ما «کورآب» هم هستیم

وی با اشاره به فیلم «تالان» گفت: «دوربین، توان روایت‌گری دارد. معتقدم زمانی که هنرمندی مانند محمدصادق دهقانی بیاید و بتواند خشک شدن پستان زمین را روایت کند، از قلم من موثرتر کار می‌کند. اکنون جهان وارد عصر دیدمانی شده است. اگر دوربین چشم مدرنیته است، پس در بخش آب ما «کورآب» هم هستیم. چند کارگردان تا امروز به موضوع آب پرداخته‌اند؟ هنر سینما و هنر مستندسازی هنوز در عمل کور است و مشکل آب را نمی‌بیند. اصطلاح زمین‌خواری را نیز همگی شنیده‌اید. باید به قصه پرغصه شمال نیز توجه کنیم. قبل از اینکه جاده به شمال کشیده شود، در ۶۰ کیلومتر از خط ساحلی شما دریا را در حال عبور می‌دیدید اما امروز این مناطق پر از ویلاست و فقط در برخی مکان‌ها دریا دیده می‌شود. این فاجعه است که در کشور رخ داده است. فقط زاینده‌رود نیست، فقط ارومیه نیست. این زمین‌خواری فاجعه است. چه کسی باید این فاجعه را روایت کند. از این بدتر تالان، چپاول و غارت و آب‌خواری است که از زمین‌خواری بسیار وحشتناک‌تر است.»

دوربین چشم مدرنیته: ما کوریم چون دوربین سینما بحران آب را ندید / گروهی از ما به قانون جنگل بازگشته‌اند / مهربانی آغاز تمدن است
دکتر امید شمس دبیر نشست

چه شد که جامعه ما در شنیدن فریاد آب ناتوان شد؟

امید شمس، با عنوان دبیر نشست گفت: «این نخستین نشست از سلسله نشست‌های کرآبی است که امیدواریم این نشست اول را به یک سلسله نشست‌های بلند در مورد آب ایران تبدیل کنیم. مسئله‌ای که کمتر کسی در ایران هست که آن را نشنیده یا با آن درگیر نشده باشد. مسئله آب، مسئله‌ای دشوارفهم در ایران است ولی در این نشست‌ها در مورد فقدان خودمان حرف می‌زنیم. این اخبار آب برای ما تازه نیست. دریاچه ارومیه برای ما تازه نیست، یک خبر هولناکی عادی شده است. زاینده‌رود دیگر زنده رود نیست، مرده‌رود است. بر پهنه این سرزمین چاه‌های زیادی حفر شده است. از ۶۲۰ دشت ایران، چیزی در حدود ۴۵۰ تا ۵۰۰ دشت گرفتار اضافه برداشت از آب و فرونشست هستند.»

شمس افزود: «این یعنی ما در زندگی خودمان عملاً می‌بینیم که فرونشست به فاصله دومتری نقش رستم رسیده است. هر یک از اینها به تنهایی خبری هولناک است، چه برسد که با هم یکی شوند. بزرگانی قبلاً در مورد این مسئله گفته‌اند و نوشته‌اند. قوام و دوام تمدنی ما به آب بستگی دارد. ولی ظاهراً گوش شنوایی برای شنیدن این حرف‌ها و چشم بینایی برای دیدن وجود ندارد. هیچ کاری انجام نمی‌گیرد و این عملاً یعنی ما نمی‌شنویم. امروز فریاد و فغان و بانگ آب را نمی‌شنویم. نه فقط در بین مسئولان بلکه در بین نخبگان و دانشمندان هم به درجات فریاد آب شنیده نمی‌شود. با یک نوع بی‌عملی در کل جامعه روبه‌رو هستیم. امیدواریم در سلسله نشست‌های کرآبی این سوال مطرح شود که چه شد که جامعه ما در شنیدن فریاد آب ناتوان شد؟»

دوربین چشم مدرنیته: ما کوریم چون دوربین سینما بحران آب را ندید / گروهی از ما به قانون جنگل بازگشته‌اند / مهربانی آغاز تمدن است
 محمدصادق دهقانی کارگردان فیلم مستند «تالان»

چگونه می‌توان کم‌آبی را به چندین میلیون حاشیه‌نشین ارتباط داد؟

در ابتدای نشست فیلم «تالان» به کارگردانی محمدصادق دهقانی پخش شد، بعد از پخش فیلم کارگردان گفت: «این فیلم از سال ۹۶ تا امروز بارها به نمایش درآمده است. در این سفر هشت ساله این فیلم برای من تبدیل به نقاط امیدی شده است و باعث شد به فیلم‌سازی در محیط‌زیست ادامه بدهم.»

وی در ادامه به بازخوردهایی که از پخش فیلم در حضور افراد مختلف گرفته بود اشاره کرد و بیان کرد: «یکی از سوال‌های تماشاچیان نوجوان این بود که چگونه می‌توان کم‌آبی را به چندین میلیون حاشیه‌نشین ارتباط داد؟»

216216



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 8296

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *