رفتار «تاجیکی» لمپن های سیاسی/ تلاش لمپن های سیاسی برای بالا رفتن از در و دیوار حکومت با طناب آشتی



گروه اندیشه: به نقل از خبرگزاری اخبار آنلایندکتر محمدرضا تاجیک مشاور اصلاحات محمد خاتمی رئیس جمهور در یادداشت زیر که در کانال قرار دارد درس جدید منتشر شده، تحول بنیادینی است که در عرصه سیاسی و قدرت رخ داده است، یعنی نگرش، توانایی و رفتار لمپن های سیاسی را که با طناب اجماع سیاسی وارد عرصه قدرت شده اند، تبیین می کند. این مقاله توجه شما را جلب خواهد کرد:

***

خوزه اورتگای گاست در جایی می گوید: دیگر بازیگر بزرگی نمانده و فقط صدای گروه همخوانان به گوش می رسد. در فضای سیاسی جامعه امروز ما هیچ نشانی از بازیگر و کارگردان بزرگ نیست و فقط سروصدا یا همه لمپن های سیاسی به گوش می رسد. لمپن های سیاسی، همانطور که در این مقاله فهمیده می شود، افرادی هستند که ظاهراً سیاستمدار هستند، اما در واقع فاقد درک و تجربه سیاسی هستند. به عبارت دیگر فاقد اصالت حرفه ای هستند. آنها سعی می کنند خود را نخبه جلوه دهند، اما تکبر از چهره و گفتار و کردارشان می افتد. آنها از جریان علمی و عقلانی سیاست دور هستند، رفتارشان بیشتر شبیه اوباش و فاحشه ها و افراد بی شخصیت و فرهنگ است. آنها محصول استیصال، تعلیق و ورشکستگی سیاسی هستند. آنها بازی سیاسی را بچه بازی نمی دانند. فرصت طلبی، مردمی سازی و توهم از ویژگی های آنهاست. آنها در صورت نیاز به هر جلسه، مدرسه و محل ملاقات می آیند و دوست هرکس و همه می شوند.

لمپن های سیاسی معمولا «کسی» هستند اما «کسی» نیستند. آنها کمتر فکر می کردند، اما هر چه بیشتر فکر می کردند، کمتر هستند. کاری که آنها در تئاتر سیاسی انجام می دهند در واقع فعالیتی است که از شخص دیگری گرفته اند. آنها نقش، زبان، منش و هویتی برای خود و برای خود ندارند. در زندگی سیاسی آنها، موضوع همیشه بر سر لذت بیولوژیکی و سودمندی است. آنها به نوعی بیماری مالیخولیایی مبتلا هستند، بنابراین آرایش سلول های بینی شان به هم ریخته است و افکار، گفتار و رفتارشان از نظم منطقی خارج شده است: بی هدف راست می گویند و بی دلیل چپ می کنند، سیاست پدرپرستی است و پدرسالاری سیاست، و هر دو را حرفه خود می دانند. عشقشان خشم و آتش است، دینشان کفر و بغض است، فرق ابراهیم و آذر را نمی دانند. ترس از قیامت در فرهنگ لغت آنها نیست، این جعلی های بی حساب نمی دانند کتاب چیست. از ظاهرشان نمی توان به وجودشان پی برد. نمی توان منشا طبقاتی آنها را از خانه و ماشین آنها ردیابی کرد. از پست و جایگاهشان نمی توان به تخصص آنها پی برد. از حرف هایشان نمی توان رفتارشان را فهمید. از تحصیلاتشان نمی توان به شخصیت آنها پی برد. از بیان آنها نمی توان به نیت آنها پی برد. از رفتارشان نمی توان به باورهای آنها پی برد. نمی توان خط و اتصال آنها را از چپ و راست ردیابی کرد. از غبارروبی آنها نمی توان به شجاعت آنها پی برد. از قول هایشان نمی توان به تعهد آنها پی برد. نمی توان از انتخاب آنها به شخصیت آنها پی برد. از جهت آنها نمی توان به مواضع آنها پی برد. از آرامش آنها نمی توان به دوستانشان پی برد. از جنگ آنها نمی توان به دشمنان آنها پی برد. از مداحی آنها نمی توان معنای آنها را فهمید. نمی توان از روی ادبیات آنها به کلاس آنها پی برد. از کنش ها و واکنش هایشان نمی توان به انگیزه آنها پی برد. آنها موجودات بسیار عجیبی هستند که استعداد زیادی در هماهنگی با هر جریانی و تطبیق خود با هر گروه و جریانی دارند. شعار آنها این است: از مارماهی بیاموز! و هدف آنها این است: با این و آن، تا بعد از مرگ شما، رادیکال و محافظه کار شما بسوزد.

لومپنولوژیست ها به ما می گویند که در جامعه دیروز و امروز ایران، لومپن و لومپنیسم همیشه آگاهانه یا ناآگاهانه مخلوق و مصنوع اراده سیاسی حاکم (کلان سیاست) بوده است. بنابراین همواره نوعی ارتباط و تعامل (مثبت و منفی) بین آنها وجود داشته است و در بسیاری از موارد این لمپن ها بوده اند که صاحب حلقه قدرت شده اند.همانطور که مارکس می گوید، تشکیل بناپارتیسم یک اتحاد فرصت طلبانه و پوپولیستی بخشی از بورژوازی و لومپن پرولتاریا است.). برای درک دقیق‌تر این کنش ارتباطی غیر مدنی، می‌توان بر «زمان‌های آستانه» تمرکز کرد: زمان‌هایی که زمان‌های چرخش و گردش در روابط نامتقارن نیروها یا قدرت هستند: همان زمان‌های استیصال که نمی‌دانیم. چه کسانی و چه کسانی می توانند باشند، زمان تصمیم گیری و درایت از دست دادن. در این دوران انتقال قدرت، گفتار و کردار لمپن‌ها از منطق و قاعده «بگو و چنان کن که چپ چشمانت را پاره کند و راست تو را در آغوش گرم خود خشک کند و وسط به آرامی سرت را نوازش می کند و لباست را می پوشاند.” به عنوان مطالعه موردی، می توان به روزهای تأسیس دولت اشاره کرد. ایام، روزهای چیدمان بدنه قدرت است. در این روزها مثل همیشه می بینیم که لمپن های سیاسی مثل قارچ از همه جا برخاسته اند، مثل ملخ به هرکسی که شبهه نفوذ در بدنه قدرت داشته باشد، حمله کرده اند و در پاسخ به عمق و گستردگی نفوذ و نفوذشان. نفوذ، او را کشته اند. آنها حرکات موزون، خم شدن، زور زدن و پیچش را انجام می دهند.

به عبارت دیگر، غلظت و تراکم و تکرار چسبندگی و رقصیدن و چین خوردگی – مانند «درختانی که از باد چین می‌خورند، گاهی راست و گاهی کج می‌شوند – به قول محتشم کاشانی، تابعی از عامل احتمال و احتمال آن است. نفوذ شخص

تجربه تاریخی ما ایرانیان حکایت از کارآمدی فنون و تاکتیک ها یا آرمان ها و مرام لمپانیست دارد. اما همین تجربه تاریخی به ما می گوید که از آنجایی که این نوع لمپن ها بیشتر دچار عقده ادیپ (حسادت صاحبان قدرت) هستند، گاهی اوقات خودشیفتگان آنها صفرا را اضافه می کنند و روغن بادامشان خشک می شود و خواسته های خود را شکست می دهند. علاوه بر این، این نوع خاص از لمپن ها، از آنجایی که درک درستی از جامعه، جامعه و گروه، سیاست و قدرت ندارند، تغییرپذیر بوده و همیشه روز بعد از ورود به عرصه قدرت، به راحتی روش و منش خود را تغییر می دهند. طولی نمی کشد که آنها متوجه این موضوع می شوند. در نظر گرفته می شوند: دیگ شراکت نمی جوشد، نداشتن شریک مطلوب است، با الاغ باید از پل گذشت، بر طبل شکاف کوبید و دعا کرد که «کاش بدی پدید آید و خیر ما در آن باشد. ” این روزها شاهد صعود لمپن های سیاسی از در و دیوار قدرت و حکومت با ریسمان آشتی هستیم. حاکمان کنونی نیز با تأکید بر اراده فرار و پرهیز از تطهیر و انجماد، راه ورود این گونه لمپن ها را – خواسته یا ناخواسته – هموارتر کرده اند. اما این صاحبان قدرت امروز باید تحت فشار قرار بگیرند و از تاریخ کشور خود بیاموزند که کسانی که قبل از ورود به عرصه قدرت تمام عیب های خود را هنر و کمال می دانستند و همه خارش های خود را گل و یاس می دانستند، می توانند تغییر کنند. وضعیت در جهتی عینی پایه های آنها را بیابند و نابود کنند.

216216



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 7215

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *