رنانی: از 376 شاخص توسعه، 190 شاخص قرمز شده است/ آب، بنزین و حوادث از بحران به فاجعه تبدیل شده است/ 90 درصد کارآفرینان امیدی به اقتصاد ندارند.



به نقل از خبرگزاری اخبار آنلاینتوسعه ایران مختل شده است و اگر دولت توجه واحدی نداشته باشد، می تواند دولت ورشکسته را به مرحله خطرناکی برساند. از 376 شاخص توسعه، حدود 190 شاخص کشور قرمز شده است. کشور هر گونه مبارزه برای قدرت را باخته است و عده ای می خواهند کشور را چه در حوزه داخلی و چه در حوزه منطقه ای و خارجی به لبه جنگ بکشانند. محسن رنانیپژوهشگر و اقتصاددان در سومین نشستی که با موضوع دولت چهاردهم، چالش ها و افق آینده زیر نظر انجمن اقتصاد ایران در اتاق ایران برگزار شد، شرکت کرد. به نقل از روابط عمومی اتاق ایران، رنانی راه حل اقتصاد کشور با توجه به شرایط حاکم بر ایران را «توافق همگان» خواند. مهمترین نکات سخنان رنانی به شرح زیر است:

***

*مشکل امروز ایران ابعاد سیاسی دارد و نمی توان اقتصاد ایران را سیاسی کرد و نسخه های اقتصادی برای حل بحران امروز شکست خورد. در اقتصادی که سیاست گذار رانت دارد و گروه های تاثیرگذار در سیاست گذاری نفوذ دارند، نمی توان نسخه ای برای درمان آن نوشت. وقتی ساختار بوروکراسی با فساد، رشوه و رانت زنده است، هر توصیه اقتصادی هم که بکنید، کارساز نیست. در این شرایط نسخه نویسی برای حل مشکل اقتصادی فقط ضرر دارد، هزینه برجای می گذارد و هیچ سودی ندارد. سند 20 ساله یکی از این اسناد است که هزینه و تورم را به کشور تحمیل کرد. اما فقط 15 درصد آن محقق شد.

* عقلانیت و صفر بودن هزینه مبادله از اصول علم اقتصاد است. اما در ایران هزینه معامله بین 40 تا 50 درصد است در حالی که علم اقتصاد می گوید هزینه معامله باید صفر باشد. زمانی که چک تولیدکننده قبول نمی شود یا تولید او با قطع برق قطع می شود، هزینه های مبادله افزایش می یابد.

* یکی از اصول اصلی علم اقتصاد عقلانیت است. عقلانیت با عقل و شعور متفاوت است، ممکن است عقل داشته باشیم اما عقلانیت نداشته باشیم، عقلانیت شدت کاربرد عقل و هوش است. برای عقلانیت شرایط لازم است و این شرایط در ایران وجود ندارد. توسعه توانایی یک ملت برای تبدیل عقل و IQ به عقلانیت. آیا در ایران می توان منطقی رفتار کرد؟ ما سطحی از عقلانیت داریم اما مولد سیاسی و اقتصادی ما اجازه نمی دهد. عواملی مانند ارتباط، تعامل، مبادله و گفت‌وگو بستری است که عقل را به عقلانیت تبدیل می‌کند و نظریه‌های اقتصادی در شرایطی پاسخ می‌دهند که ظرفیت عقلانیت عادی و بالا باشد و رفتار عقلانی وجود داشته باشد، این در حالی است که رفتارهای عاطفی یا سنتی، رفتارهای عادتی و شرطی در ایران ما حاکم است. رفتارهای عقلانی کم است و نمی توانیم از آنها استفاده کنیم.

* 5 سطح تغییر در اقتصاد شامل سطح اطمینان، سطح ریسک عادی و معمول، سطح ریسک غیرمعمول، سطح ریسک عدم قطعیت و سطح ریسک عدم اطمینان پیچیده است. زمانی که اقتصاد از سطحی از عدم قطعیت پیچیده رنج می برد، عقلانیت مختل می شود و کارآفرین نمی تواند برای آینده خود تصمیم بگیرد. به همین دلیل نتایج یک نظرسنجی نشان می دهد که 90 درصد کارآفرینان امیدی به اقتصاد ایران ندارند. در اینجا عقل یک ابزار آسیب دیده است و اولین چیزی که عقل باید بیان کند چشم انداز و افق است که اینجا وجود ندارد و علم اقتصاد دیگر جواب نمی دهد. اقتصاد ایران در سطح نااطمینانی پیچیده قرار دارد، اقتصاد ایران از زمان شکست برجام وارد سطح عدم اطمینان پیچیده شد. روند توسعه که از 30 سال پیش در اقتصاد شروع به بهبود کرده بود، در سال 1996 با برجام شروع به کاهش کرد و در دوره آقای روحانی و آقای رئیسی روند نزولی ادامه یافت.

* شاخص های توسعه، اگر 6 سطح را در نظر بگیریم و عدد 6 را بالاترین قرار دهیم، در سطح دوم که سطح هشدار است، در 376 شاخص توسعه که از 3700 شاخص تطهیر شده و همه زمینه ها را در نظر بگیریم، ایران در رتبه 190 قرار دارد. نشانگر در وضعیت قرمز، در 100 در وضعیت سفید و تنها در 60 نشانگر در وضعیت سبز قرار دارد. دو سوم شاخص های توسعه در ایران قرمز است. این قرمزی عقلانیت کارآفرین اقتصادی را به هم می زند.

*با بازگشت به سطوح تغییر اقتصاد و وضعیت این شاخص ها در دولت های مختلف، دوره ریسک در دوره هاشمی رایج بود. در دوره خاتمی به دلیل شروع مناقشات سیاسی، اقتصاد ایران وارد سطح غیرعادی ریسک شد. مهم ترین دستاورد احمدی نژاد وارد کردن بلاتکلیفی به همه عرصه ها بود. اقتصاد در دوره اول دولت روحانی در حد معمول عدم اطمینان بود. اما پس از شکست برجام وارد سطح عدم قطعیت پیچیده شدیم و به همین دلیل عقلانیت سرمایه گذار برای انجام پروژه های پرریسک بلندمدت مختل شده است زیرا نمی داند فردا چه خواهد شد.

* معتقدم اگر توافق به افق نرسد ناتمام است. اجماع زمانی عمل می کند که بالاترین سطوح نظام و جامعه موافق باشند، اما اکنون نشانه ای وجود ندارد که نشان دهد بالاترین سطوح نظام به دنبال اجماع با مردم هستند. باید توافق را به سطح جامعه برسانیم و دست از خودی ها و غیر خودی ها برداریم. وقتی توافق در اقتصاد به افقی روشن با چشم اندازی تبدیل می شود که از بالاترین سطح نظام به جامعه منتقل می شود. او هارمونی را در 3 سطح تحلیل کرد، این سه سطح هماهنگی همه با من، هارمونی همه با یکدیگر و هماهنگی من با همه است، پزشکان باید از سطح یک شعار پایین بیایند و منظورش را مشخص کنند. هماهنگی کیست با چه کسی در شرایطی که اعتماد، ثبات و افق روشنی در کشور وجود ندارد و در شرایط بلاتکلیفی قرار داریم، «توافق همه جانبه» کارساز است.

*انتخابات اخیر شرط لازم برای آشتی بود، اما انتخابات شرط کافی نبود و محقق نشده است، شرط کافی این است که دولت خود را برای جامعه باورپذیر کند نه اینکه مردم بگویند می کنند. وقتی از پل می گذرند ما را فراموش کن و هیچ اعتمادی وجود ندارد.او باید دولتش را باورپذیر کند، نخبگان را فراخواند و در رادیو سخنرانی کند، آشتی ملی را اعلام کند و تکلیف خود را با 7 میلیون و 800 هزار ایرانی که در خارج از کشور هستند و بیش از 2 تریلیون دلار سرمایه دارند، روشن کند. .

* در برخی حوزه ها مانند آب، بنزین و حوادث کار از بحران عبور کرده و وارد فاجعه شده ایم. دولت به تنهایی نمی تواند این بلایا را مدیریت کند و باید مانند زمان وقوع زلزله از مردم کمک بخواهد. البته هنوز مردم کاملاً ناامید نشده اند و ثبات بازار دلار و افزایش 10 درصدی قیمت دلار در بزرگترین بحران پس از انقلاب؛ یعنی حمله رژیم صهیونیستی یک معجزه است. معجزه این است که اعتماد کنیم نباید ناامید شوند. فرصت چندانی نیست، پزشکان باید جامعه را از سمت وحدت به یک افق و چشم انداز ببرند و برای این امر، داستان وحدت لازم است، داستانی با حضور همه بازیگران متعهد به آینده. این داستان باید در حضور مخالفان، منتقدان، روشنفکران، کردها و بلوچ ها و… نوشته شود، حذف همه بازیگران و سازش ممکن نیست. یک داستان باورپذیر چیزی است که مردم درباره آن صحبت می کنند.

* امروز همه ما مقصریم، وقتی در انتخابات به اتحاد پناه بردیم، دولت هم به مردم پناه برد و اجازه داد این بازی صورت بگیرد. حال باید فضای تعامل و گفت وگو هم در بین مردم و هم در دولت شکل بگیرد، چیزی که دو طرف نمی دانند. منابع رانت طبیعی تمام شده و در حال حاضر رانت قانونی باقی مانده است و این نیز تا حدی جواب می دهد و باید با روی آوردن به گفت وگو به دنبال توافق باشیم و از این شرایط عبور کنیم.

* از زمان شکست برجام، اقتصاد ما وارد مرحله عدم اطمینان پیچیده شده است. بیشتر روندهای بهبودی که در 30 سال گذشته آغاز شده است از سال 2016 رو به کاهش بوده است.در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی این نوع ریسک یک ریسک رایج بود و در زمان آقای خاتمی این ریسک به یک ریسک غیرعادی تبدیل شد چون دعواهای سیاسی زیاد شد. مجلس ششم اعتصاب کرد و استعفا داد. همه اینها یک ریسک است. در زمان آقای احمدی نژاد بالاخره بلاتکلیفی داشتیم. مهمترین دستاورد دوران ریاست جمهوری او عدم اطمینان بود. اما مشکل اینجاست که تا پایان برجام، این عدم قطعیت یک عدم قطعیت ساده بود، اما پس از پایان برجام، ناامنی ساده به عدم قطعیت پیچیده تبدیل شد.

* در سال 2019 تصمیم گرفتیم هر سال یک کتاب توسعه بنویسیم. در سال 2019 نقل از صفر و نقل از دو ما در این سال منتشر شد و در این کتاب به مقایسه شاخص های سال جدید پرداختیم. البته این اقدام وظیفه ما نیست بلکه سازمان برنامه و بودجه در بودجه دخیل است و به همین دلیل سازمان های مردم نهاد این کتاب را نوشته اند.

216216



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 7233

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *