زنان در نظر افلاطون هیچ انتقادی مستقل از زندگی / فمینیستی از مفهوم عدالت در فلسفه افلاطون ندارند



گروه فکر: محسن محمودی استادیار دانشگاه ، در کانال خود ، انتقاد فمینیستی از مفهوم عدالت در اندیشه افلاطون را بر اساس آثار وی ، به ویژه کتاب جمهوریخواه توصیف می کند. مهمترین محورهای این انتقاد شامل تعریف عدالت مبتنی بر “طبیعت” ، نگاه زنان به عنوان یک مرد ناقص ، کنترل بدن زنان و کاهش نقش مادر ، عدم حضور زنان فیلسوف واقعی ، برابری ، برابری به معنای خصومت است. به طور کلی ، نویسنده ، در انتقاد فمینیستی زیر ، استدلال می کند که مفهوم عدالت در فلسفه افلاطون ، با وجود برخی رویکردهای پیشرو ، هنوز در یک چارچوب مردسالاری تعریف شده است و حاوی پیش فرض های اساسی ، کاستی ها و تناقضات است که نیاز به تجدید نظر در عدالت واقعی و واقع گرایانه دارند.

****

انتقاد فمینیستی از عدالت در اندیشه افلاطون عمدتاً مبتنی بر نظرات وی در مورد جمهوریخواه و سایر آثار است. با این حال ، افلاطون در بعضی موارد رویکرد مترقی به زمان خود دارد – از جمله برنامه برابری بین زن و مرد در طبقه گاردین – اما از منظر فمینیسم معاصر ، نظریه وی هنوز هم حاوی نواقص ، فرضیات مردسالاری و تناقضات اساسی است. در اینجا برخی از مهمترین محورهای این انتقاد آورده شده است:

1. عدالت در رابطه با “طبیعت” و تولید مثل سلسله مراتب جنسیتی

افلاطون عدالت را در جمهوری تعریف می کند (کتاب 4): “انجام کاری متناسب با ماهیت همه.” از دیدگاه فمینیستی ، این تعریف پایه و اساس ادغام نقشهای جنسیتی است ، زیرا “طبیعت” مردان و زنان را به عهده می گیرد و تقسیم کار و وضعیت اجتماعی را توجیه می کند. در نتیجه ، حتی با ادعای برابری ، زنان محدود به نقش های خاص مانند پرورش کودکان یا خدمت در سیستم نگهبان هستند – مکانی که در نهایت با دیدگاه مردانه تعریف می شود.

2. یک زن به عنوان یک مرد ناقص

در تیموس ، افلاطون اظهار می دارد که مردانی که در زندگی خود اشتباه کرده اند ، در تناسخ بعدی زن می شوند. این دیدگاه زن را یک موجود مستقل بلکه یک نسخه یارانه ای از مرد می بیند. فمینیست ها این دیدگاه را نمونه ای از عدالت سلسله مراتبی می دانند که وضعیت زنان را در زیر مردان تعریف می کند ، نه در کنار آنها.

1. کنترل بدن زن و کاهش نقش مادر

پیشنهاد افلاطون در مورد اشتراک زنان و کودکان در کلاس گاردین ، ​​اگرچه ظاهراً برای شکستن ساختارهای مالکیت خانواده طراحی شده است ، ابزاری برای کنترل بدن زنان و نادیده گرفتن روابط مادر و فرزند است. در این زمینه ، زنان به جای موضوعات حق و اقتدار ، به ابزاری برای تولید مثل نظم سیاسی تبدیل می شوند.

1. عدم وجود واقعی زنان از فلسفه افلاطون

اگرچه افلاطون از توانایی های منطقی زنان دفاع می کند ، اما در گفتگوهای خود هیچ فیلسوف به عنوان یک موضوع فعال از فکر وجود ندارد. دیوتیما فقط به شکل یک زن خیالی در سقراط روایت می شود. این حذف ساختاری ، در بسیاری از فمینیست ها ، بازتابی از عدالت است که مشارکت واقعی زنان در زمینه تفکر و قدرت را تشخیص نمی دهد.

1. برابری به معنای الزام زنان است

نظریه برابری افلاطون ، از نظر برخی فمینیست ها ، مانند لوئیس ایریگاری ، به معنای شبیه سازی زن به مرد است. در سیستم پلاتو ، یک زن باید برای شرکت در سیاست و فلسفه با “خصوصیات زنانه” سازگار شود و با استانداردهای مردانه سازگار شود. این رویکرد نه تنها اختلافات جنسیتی را انکار می کند ، بلکه عدالت را نیز در مورد از بین بردن هویت زنانه مشروط می کند.

پایان

از دیدگاه فمینیستی ، عدالت در فلسفه افلاطون ، گرچه به ظاهر ابتکاری است ، اما هنوز هم در زمینه مردسالاری تعریف شده است. این انتقادات یادآوری می شود که اگر هدف ما دستیابی به عدالت واقعی و واقعی باشد ، مفاهیمی مانند طبیعت ، برابری و قدرت نیاز به تجدید نظر در خود دارند.

*دکتر. محسن محمودی استادیار فلسفه

216216



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 7438

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *