محمدی گرگانی از ریشه های فکری جهنم مدرنیسم در غزه می گوید / از نیچه تا فوکو؛ نقدی برغرب و سلطه عقلانیت ابزاری


 فروزان آصف نخعی: این روزها فضای سیاسی، اجازه نمی دهد مسایل مبتلا داخلی و خارجی، ریشه ای مورد بررسی واقع شود. دکتر محمد محمدی گرگانی، استاد حقوق بشر دانشگاه علامه طباطبایی، از آن دسته از اندیشمندانی است که در مباحث خود به ریشه های شناختی مباحث مطرح در سطح افکارعمومی توجه ویژه دارد. او قبل از انقلاب اسلامی از کادرهای ورزیده تئوریک سازمان مجاهدین خلق بود که در سال ۱۳۵۰ دستگیر شد و تا آستانه انقلاب ۵۷ در زندان بود. او به دلیل اختلافات عمیق ایدئولوژیکش، از سازمان در سال ۱۳۵۶ در زندان جدا شد. او در کتابش «خاطرات و تاملات در زندان شاه»، منتشر شده از سوی نشر نی، به ریشه های فکری اختلافاتش با سازمان و مباحث اش در زندان با مسعود رجوی پرداخته است. این رویکرد فکری، استاد حقوق بشر دانشگاه علامه طباطبایی را به ریشه های فکری فاجعه به وجود آمده در غزه با بیش از ۶۰ هزار کشته توسط رژیم جنایت پیشه اسراییل، و حمایت عملی دولت های غربی از آن، هدایت کرده است. او در یک سخنرانی در فضای مجازی از طریق گوگل میت،  این سوال کلیدی را مطرح می کند که «آیا جنایت های انجام شده، در مبانی فکری مدرنیته ریشه دارد»؟

نقل از زیر سخنرانی تنظیم شده دکتر محمد محمدی گرگانی، استاد حقوق بشر، است که با طرح سوالاتی درباره سکوت قدرت‌های جهانی در قبال جنایات علیه مردم غزه و ایران آغاز می‌شود. اقداماتی که خلاف مسلم اصول قانونی نظام بین الملل است. او در ادامه، با استناد به نظریات اندیشمندانی چون مارکس، نیچه، فوکو و هایدگر، استدلال می‌کند که این جنایات و بی‌عدالتی‌ها ریشه در مبانی فکری و تمدنی غرب مدرن دارند.به‌طور خلاصه، دکتر محمدی گرگانی با نقد مبانی مدرنیسم و اومانیسم (انسان‌محوری)، این دیدگاه را مطرح می‌کند که عقلانیت ابزاری و سلطه‌جویانه غرب، که بر پایه سرمایه‌داری و مصرف‌گرایی شکل گرفته، به طور طبیعی منجر به سلطه‌طلبی، بی‌اعتنایی به اخلاق و محیط زیست، و در نهایت، به فجایع انسانی و جهانی می‌شود. او این وضعیت را با دیدگاه‌های تمدن‌های دیگر، مانند تفکر شرقی و نگاه دینی، که بر عدالت، معنویت و ارزش‌های انسانی تأکید دارند، مقایسه می‌کند. این نقل از در زیر از نظرتان می گذرد:

****

محمدی گرگانی از ریشه های جهنم مدرنیسم در غزه می گوید / از نیچه تا فوکو؛ نقدی برتمدن غرب و سلطه عقلانیت ابزاری/ ریشه های بحران غزه در اندیشه های غرب
نسل کشی در غزه با اعمال گرسنگی

طرح چند سوال کلیدی

کشتار بیش از ۷۰ هزار نفر مردم غزه، لبنان، و بیش از هزار نفر از مردم ایران در مدت کودتای دو هفته ای ناتو، آمریکا و اسراییل علیه ایران، سوال های بسیار مهمی را برای اهل اندیشه در حوزه حقوق بشر، فلسفه و فلسفه سیاسی، و حقوق بین الملل ایجاد کرده است.

اول چرا در کشتار غزه توسط اسراییل که برخلاف قوانین بین المللی بود، اروپا و آمریکا موضعی قاطع علیه آن اتخاذ نکردند؟ دوم: چرا در حمله اسراییل به ایران که کاملا خلاف قوانین مسلم بین المللی بود، باز هم قدرت های حاکم جهانی، علیه این تجاوز آشکار، موضع قانونی و حقوقی اتخاذ نکردند؟

«اول چرا در کشتار غزه توسط اسراییل که برخلاف قوانین بین المللی بود، اروپا و آمریکا موضعی قاطع علیه آن اتخاذ نکردند؟ دوم: چرا در حمله اسراییل به ایران که کاملا خلاف قوانین مسلم بین المللی بود، باز هم قدرت های حاکم جهانی، علیه این تجاوز آشکار، موضع قانونی و حقوقی اتخاذ نکردند؟»

این ها دو سوالی بودند که دکتر محمد محمدی گرگانی استاد حقوق بشر دانشگاه علامه طباطبایی در ابتدای سخنرانی خود در گوگل میت برای مخاطبان خود مطرح کرد. او بعد از طرح این دو سوال بلافاصله تاکید کرد که «دیوان بین المللی لاهه را تابع قدرت حاکم نظام جهانی نمی دانم و مدعی هستم با پی گیری های حقوقی، امکان نسبی تحقق حق کشورها از طریق آن وجود دارد. به قول سید جمال الدین اسدآبادی بین تمدن فرهنگی، و دانشمندان با صاحبان قدرت در غرب تفاوت وجود دارد.»

محمدی گرگانی در ادامه سوال اصلی را از زاویه ای دیگر مطرح کرد مبنی بر این که «اما از منظر تمدنی، آیا رفتار غرب دارای بنیان هایی فکری و نظری قابل شناسایی و شناخت است؟»

توصیف زمان؛ عصر فروغ بت ها و ناقدان آن

این استاد حقوق بشر دانشگاه برای پاسخ به سوال کلیدی خود ابتدا به توصیف زمانه فکری غرب پرداخت. او گفت: «همواره این دیدگاه را مطرح کرده ام که عصر حاضر، دوران فروغ بت ها است. همه تمدن هایی که در یک و نیم قرن گذشته، می خواستند با ساختن بهشت، بشریت را نجات بدهند، جهنم درست کردند. در بیان نظری بهشت وجهنم سازی در ۲۰ سال گذشته همواره مباحثی را مطرح کرده ام، و یک بار دیگر، بنیاد نظری بحث خود را به طور خلاصه مطرح می کنم».

محمدی گرگانی سپس به بیان نظریه های ناقدان نظام سرمایه داری پرداخت و افزود: «اول؛ مارکس گفت نتیجه طبیعی سرمایه داری امپریالیزم به معنای توسعه و تجاوز به سایر کشورها است. وقتی بازار مصرف سرمایه داری در کشورها اشباع می شود، سرمایه داری باید بازارهای مصرف دیگری را به دست بیاورد و نتیجه چنین رویکردی، امپریالیزم است که خود ناشی از مناسبات مصرف گرایی سرمایه داری، و نه شخص ترامپ است. از نظر مارکس، سرمایه داری، سرانجامش به سلطه با کسب بازارهای جهانی جدید می انجامد زیرا بدون مصرف، سرمایه داری به بن بست می رسد.» 

او در ادامه به نظریات نیچه پرداخت: «دوم: نیچه بیش از یکصد سال پیش اعلام کرد در خردی که مرگ خدا باشد، همه چیز مجاز است. او وضعیت مدرنیسم را اینگونه توصیف کرد که گفت دیوانه ای با کارد خونین وسط میدان شهر رفت و فریاد کشید مردم خدا را کشتم، دیگر همه چیز مجاز است. از نظر نیچه پیشرفت بدون اخلاق، نتیجه طبیعی مرگ خدا و مرگ آخرین انسان است. او از این زاویه نیهلیسم جدید را نقد کرد. هرچند از فلسفه نیچه نیز، نیهلیسم در می آید. اما نیچه به عنوان خدای لا در نقد مدرنیسم بسیار مهارت و خلاقیت دارد. ولی ناتوان از جایگزین کردن است.» 

پست مدرن ها می گویند اومانیسم یا انسان محوری ثمره اش بی اعتنایی انسان به دیگر انسان ها و همچنین بی اعتنایی انسان به طبیعت است. آنان معتقدند که نتیجه طبیعی عقل و خرد مدرنیسم، سلطه و نتیجه طبیعی دیگر آن تخریب محیط زیست است. مارشال برمن در کتاب خود به نام «بحران مدرنیته» تاکید کرد تا نظام جهانی آخرین بقایای محیط زیست را نابود نکند، دست برنمی دارد. هایدگر و پست مدرن ها از جمله فوکو و لیوتار، همگی ادعا کردند سلطه و سلطه طلبی جزو واقعیت وجودی مدرنیسم است

این استاد دانشگاه به سومین نقد رفتار غرب از نگاه اندیشمندان پست مدرن پرداخت: «سوم: پست مدرن ها می گویند اومانیسم یا انسان محوری ثمره اش بی اعتنایی انسان به دیگر انسان ها و همچنین بی اعتنایی انسان به طبیعت است. آنان معتقدند که نتیجه طبیعی عقل و خرد مدرنیسم، سلطه و نتیجه طبیعی دیگر آن تخریب محیط زیست است. مارشال برمن در کتاب خود به نام «بحران مدرنیته» تاکید کرد تا نظام جهانی آخرین بقایای محیط زیست را نابود نکند، دست برنمی دارد. هایدگر و پست مدرن ها از جمله فوکو و لیوتار، همگی ادعا کردند سلطه و سلطه طلبی جزو واقعیت وجودی مدرنیسم است.»

محمدی ادامه داد: « فوکو در نقد مدرنیته می گوید، مدرنیته فرآیند به هنجار سازی، و سلطه فزاینده است. وبر هم می گوید ذات مدرنیسم سلطه است. همچنین می گوید نسل های جدید به سلطه فرآیند یکسان سازی تن داده اند. متفکران پست مدرن نیز یک ادعای مهم دارند: عقلانیت، علم، رهایی، آزادی، پیشرفت و ترقی ای که همگی بنیاد مدرنیسم بودند، همگی شکست خورده اند. فوکو می گوید عقل مدرن یک رژیم سلطه گر است. و انسان مدرن خود محصول این نظام گفتمانی است. مدرنیسم با رهایی و آزادی هیچ نسبتی ندارد. آنچه امروز در غرب است، خود موجب یک نظام سلطه جدید است. افرادی مانند هایدگر و پست مدرن هایی مانند لیوتار و فوکو به این خرد می تازند. به قول هابر ماس این خرد، خرد ابزاری است. آقای ترامپ می گوید من عاقل هستم. چرا؟ چون پیروز و موفق هستم. سخن زیبای پاپ چیست؟ آیا قدرت، سلطه و موفقیت معنای حق می دهد؟»

محمدی گرگانی از ریشه های جهنم مدرنیسم در غزه می گوید / از نیچه تا فوکو؛ نقدی برتمدن غرب و سلطه عقلانیت ابزاری/ ریشه های بحران غزه در اندیشه های غرب

  ریشه تمدنی غرب در اندیشه های کانت، هگل، مارکس و پست مدرنیسم

این استاد دانشگاه در ادامه به بحث اول خود در باره شناخت ریشه مدرنیسم گفت : «ذکر این نکته ضروری است که در باره سوال از دینداران که به نام دین در طول تاریخ چگونه رفتاری کرده اند، بارها سخن گفته ام. در این جا، به این سوال می پردازم که آیا سلطه، نتیجه طبیعی مدرنیسم یا ازمنظر مارکس نتیجه طبیعی حاکمیت سرمایه است؟ از نظر فوکو بشریت تا این اندازه اسیر نبوده است. نظریه فوکو آن روی بحث متفکر آمریکایی خانم هانا آرنت است که می گوید مدرنیسم بسیار بیشتر از سنت، ایدئولوژیک برخورد می کند.»

او افزود: «کانت موسس نظریه انسان محوری به عنوان هدف آفرینش است. آیا انسان محوری کانت مبنای نادیده انگاری انسان های دیگر و در نگاه نیچه نتیجه طبیعی آن حاکمیت سلطه نیست؟ هایدگر و هابرماس از دو زاویه به نقد انسان محوری کانت پرداختند. هرچند هابرماس از نظر فلسفه سیاسی با هایدگر متفاوت است، ولی هر دو تاکید کردند نظریه کانت موجب شد، انسان نسبت به انسان های دیگر و همچنین به محیط زیست اش بی اعتنا شود.»

از نظر دالایی لاما انسان خلق شده تا عشق بورزد، کالا تولید شده تا مورد استفاده قرار بگیرد. ریشه بحران امروز بشر در این است که انسان ها همچون کالا مورد استفاده قرار می گیرند و کالاها پرستیده می شوند. گرامشی نیز می گوید سلطه در جهان امروز، دیگر نظامی و یا سلطه مستقیم نیست، به قول هابرماس زنجیر بردگی را به دست ها و پاها نمی بندند، زنجیر بردگی را بر ذهن ها می بندند و انسان ها همان کاری را انجام می دهند که قدرت های حاکم جهانی می خواهند

در نگاه محمدی گرگانی اما اندیشه های لیوتار و دیگر پست مدرن ها، زوایای خطیرتری از فجایع امروزین ناشی از مدرنیته را بازنمایی می کند. او می گوید: «لیوتار دیگر فیلسوف پست مدرن می گوید من به جای محکوم کردن ترورهای استالین، ترورهای ناشی از انقلاب فرانسه، کشتارهای جمعی کامبوج، کانت، هگل و مارکس را محکوم می کنم. به عبارت دیگر در اندیشه پست مدرن، این سه اندیشمند در چارچوب اندیشه مدرنیسم، هر یک ایدئولوژی مطلق گرا، فراگیر و جهانشمول را مطرح کردند. در صفحه نخست کتاب خاطراتم به نام «خاطرات و تاملات زندان»، یک جمله وجود دارد. هر کسی خود را نماینده خدا و خلق بداند، و از باورهای خود، به طور مطلق دفاع بکند، فاجعه می آفریند. پست مدرن ها می گویند تمام آن چه را کانت، هگل و مارکس مطرح کرده اند، توهمی بیش نبود؛ زیرا جامعه بشری را، به یک مطلق گرایی و یک بربریت دیگر انداخت.»

این استاد دانشگاه سپس اندیشه های «دالایی لاما در باره ریشه وضعیت کنونی را مشابه پست مدرن ها می داند» و می گوید: « از نظر دالایی لاما انسان خلق شده تا عشق بورزد، کالا تولید شده تا مورد استفاده قرار بگیرد. ریشه بحران امروز بشر در این است که انسان ها همچون کالا مورد استفاده قرار می گیرند و کالاها پرستیده می شوند. سخن بسیار نغزی است. بیان جبر سلطه “بت کالایی” و “انسان کالایی”، گسترش و تعمیق آن است.  گرامشی نیز می گوید سلطه در جهان امروز، دیگر نظامی و یا سلطه مستقیم نیست، به قول هابرماس زنجیر بردگی را به دست ها و پاها نمی بندند، زنجیر بردگی را بر ذهن ها می بندند و انسان ها همان کاری را انجام می دهند که قدرت های حاکم جهانی می خواهند.»

«تنانگی و اصالت تن»؛ ارزش ها در سه تمدن بزرگ جهانی

این استاد حقوق بشر در ادامه بحث خود به سه تمدن در نگاه نظریه پردازان اشاره می کند: « ۱-تمدنی که برمبنای اومانیسم شکل گرفت.۲- تمدن شرق اعم از چین، هند، ایران، زرتشت، بودا، مسیح (ع)، موسی (ع). ۳- تمدن یونان و شکل گیری تنانگی»

نیچه برای بیان ریشه وجود مجسمه های عریان، به “تنانگی” و اصالت دادن به تن به عنوان بنیاد فلسفه غرب حاضر اشاره می کند. مظهرو اوج بهشت اومانیستی، مصرف بیشتر است، آدمیانی کامروا تلقی می شوند که نصیب بیشتر از دنیا می برند. در برابر این برداشت تمدنی، برداشت تمدنی دیگری وجود دارد که در یک جمله عظمت انسانی را نشان می دهد مولوی می گوید: «کام دنیا مرا ناکام کرد

محمدی گرگانی در ادامه بحث خود تاکید کرد که «از نظر اقبال بنیاد تمدن یونان، با روح قرآن بیگانه است. چرا مجسمه های ملائک در کلیساهای اروپا به صورت دختران نیمه عریان به وسیله میکل آنژ ساخته شده اند؟ و چرا یک نمونه از زنان عریان را در مجسمه ها و حجاری های تمدن تخت جمشید، چین، مصر و کلده مشاهده نمی کنیم؟»

او افزود: « نیچه برای بیان ریشه وجود مجسمه های عریان، به “تنانگی” و اصالت دادن به تن به عنوان بنیاد فلسفه غرب حاضر اشاره می کند. هیچوقت در تاریخ این اندازه بدن مهم نبوده است. آیا این تنانگی که می خواهد از دنیای آدمیان بهشت بسازد، دارای بنیاد فلسفی و جهان شناختی است؟ مظهرو اوج بهشت اومانیستی، مصرف بیشتر است، آدمیانی کامروا تلقی می شوند که نصیب بیشتر از دنیا می برند. در برابر این برداشت تمدنی، برداشت تمدنی دیگری وجود دارد که در یک جمله عظمت انسانی را نشان می دهد مولوی می گوید: «کام دنیا مرا ناکام کرد»

محمدی گرگانی در ادامه گفت: «فاصله این دو تلقی بسیار گسترده و عمیق است. بنابراین با دو نگاه متفاوت به حیات و زندگی و دو تمدن مواجه ایم. خدا رحمت کند مرحوم بازرگان را که می گفت بشر از خودش شروع کرد. دوم به خانواده، سپس به خویشان، بعد به خون، آنگاه به خاک و میهن پرستی  رسید، و در آخر به خدا خواهد رسید. ولی اولیا ، انبیا و عرفای ما در طول تاریخ، از خدا شروع کرده اند و بعد به خود رسیدند.»

محمدی گرگانی از ریشه های جهنم مدرنیسم در غزه می گوید / از نیچه تا فوکو؛ نقدی برتمدن غرب و سلطه عقلانیت ابزاری/ ریشه های بحران غزه در اندیشه های غرب

فاجعه رخ داده در باره حقیقت، قدرت و عدالت

محمدی گرگانی در ادامه به یکی دیگر از پیامدهای ریشه های اندیشگی غرب در بحث اشتراوس در باره سودمندی و حقیقت می پردازد. او می گوید: «اشتراوس میان سودمندی و حقیقت تمایز قائل می شود. از نظر اوهر چیزی که سودمند است لزوما حقیقت نیست. اما امروز گویی هرچه به نفع قدرت است، حقیقت است، پس مبنا قدرت است نه عدالت. بشیریه در کتابش به نام احیای علوم سیاسی می گوید نگاه اش تغییر یافته است. چرا؟ او می گوید تا کنون قرار بود سیاست به نفع بشریت باشد، اما امروز سیاست ابزار حفظ قدرت شده است. قدرت از اخلاق ، امر عمومی و خیرمشترک انسان ها جدا شده و بقاء را اصل کرده است.»

اشتراوس میان سودمندی و حقیقت تمایز قائل می شود. از نظر اوهر چیزی که سودمند است لزوما حقیقت نیست. اما امروز گویی هرچه به نفع قدرت است، حقیقت است، پس مبنا قدرت است نه عدالت. بشیریه در کتابش به نام احیای علوم سیاسی می گوید تا کنون قرار بود سیاست به نفع بشریت باشد، اما امروز سیاست ابزار حفظ قدرت شده است. قدرت از اخلاق ، امر عمومی و خیرمشترک انسان ها جدا شده و بقاء را اصل کرده است

این استاد دانشگاه اخذ چنین تفکری را در اندیشه های سازمان مجاهدین خلق منتهی به اشتباه های بسیار استراتژیک می داند. او می گوید: «بسیار شگفت آور است که، مجاهدین خلق بعد از انقلاب، بقاء را اصل کردند، و به همین دلیل خطاهای بنیادین استراتژیک دچار شدند. و شگفت آورتر آن که چریک های فدایی خلق که اساسا به ظاهر مذهبی نبودند، بقاء خود را اصل نکرده، دچار اشتباهات بنیادین استراتژیک نشدند.»

محمدی گرگانی بحث اش را با گفته «ماکس وبر در کتاب «اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری» که در ابتدای قرن بیستم نوشته است، ادامه می دهد. از نظر او «ماکس وبر به موضوع عجیبی اشاره می کند. او می نویسد «کل نظام اقتصادی مدرن به مثابه قفسی آهنین تبدیل می شود و این نظام انعطاف ناپذیر کاپیتالیستی و بوروکراتیک و قانون گرا، زندگی همه افرادی را که در چارچوب این مکانیسم زاده می شوند با نیرویی مقاومت ناپذیر، تعیین می کند.» وبر می افزاید: «این نظام بنابر ماهیتش، می باید سرنوشت بشر را تا سوختن و تمام شدن آخرین تن سوخت فسیلی تعیین کند.» ، بنابراین اندیشمندان ناقد مدرنیسم چون مارکس، نیچه، توکویل، کی یر که گار تاکید کردند که تکنولوژی و سازماندهی اجتماعی مدرن به سلطه ختم می شود به این تعبیر نگاه کنید: «این متخصصان بی روح، این لذت پرستان بی دل، این موجود بی مقدار، یعنی انسان مدرن، اسیر این توهم است که به سطحی از رشد و توسعه رسیده که نوع بشر هرگز قبلا بدان دست نیافته بود.»

ابطال تقسیم بندی تاریخ توسعه به قبل قرون وسطی و بعد از آن

در یک جمع بندی محمدی تقسیم تاریخ را به دوران تاریک قرون وسطی، و دوران روشنی بعد از قرون وسطی را زیر سوال می برد و می گوید: «درست است که مدرنیسم توسعه و رفاه ایجاد کرده، اما آیا انسانیت، عشق، مسئولیت نسبت به دیگری ایجاد شده است؟ آیا به قول مسیح (ع) فرهنگی که بگوید باید همسایه را دوست بداریم، گسترش یافته است؟ آیا آن فرهنگی که گفت:

دیگران کاشتند و ما خوردیم
ما می کاریم تا دیگران بخورند

آیا چنین فرهنگی هم آمد؟ این ناقدان می گویند خیر.»

آمارتیا سن، در کتاب خود به نام «توسعه به مثابه آزادی»، خطاب به غربی ها می گوید شرق نه مانند شما بردگان را از آفریقا آورد که بخشی از آنان در کشتی ها مردند، و نه کشوری را استعمار کرد. اوکتاویوپاز برنده جایزه نوبل ادبیات، به ویژگی سلطه گری مدرنیسم در مقاله ای به عنوان«امپراتوری در سراشیب سقوط» می پردازد و می نویسد: «بن تعارض آمریکا این است، که می خواهد هم امپراتور باشد، و هم دموکرات، و این دو با یکدیگر نمی خواند

محمدی در ادامه به دیدگاه های آمارتیا سن، و اوکتاویوپاز در این باره می پردازد و می گوید: «آمارتیا سن، متفکر هندی در کتاب خود به نام «توسعه به مثابه آزادی»، خطاب به غربی ها می گوید شرق نه مانند شما بردگان را از آفریقا آورد که بخشی از آنان در کشتی ها مردند، و نه کشوری را استعمار کرد. اوکتاویوپاز برنده جایزه نوبل ادبیات، به ویژگی سلطه گری مدرنیسم در مقاله ای به عنوان«امپراتوری در سراشیب سقوط» می پردازد و می نویسد: «بن تعارض آمریکا این است، که می خواهد هم امپراتور باشد، و هم دموکرات، و این دو با یکدیگر نمی خواند.» اوکتاویوپاز می گوید «مارکس زوال سرمایه داری و اشپیگل افول فرهنگ و مدنیت مغرب زمین را پیش بینی کرده بودند. اما حالا آیا این بلا همه گیر کل نظام ها را فاسد و هر ۵ قاره را مسموم خواهد کرد؟ آیا ما نه فقط شاهد بحران تمدن در آمریکا بلکه در جهان هستیم که به نابودی نوع بشر می انجامد؟»

 نقد دوره های تاریخی آگوست کنت و سرشکستگی مدرنیسم و حقوق بشر در جنگ جهانی دوم

محمدی گرگانی پس از نقد تاریخی تقسیم خطی توسعه به قبل و بعد از رنسانس، به نقد دوره های تاریخی آگوست کنت پرداخت. ازنظر این استاد حقوق بشر، «آگوست کنت تاریخ بشر را به سه دوره، دوره خدایان، دوره اسطوره ها و چهره ها، و دوره عقلانیت تقسیم می کند. ولی آیا تاریخ لزوما خطی حرکت می کند؟ فردا حتما بهتر از امروز است؟ اگر این تقسیم بندی تاریخی درست بود، چرا با فجایعی مانند غزه و کشتار بیش از ۶۰ هزار، زن و کودک و پیر و جوان دوباره به بربریت رسیدیم؟»

صدر اعظم آلمان می گوید ما جنگ کثیفی داشتیم که اسراییل به نمایندگی از ما آن را انجام می دهد. من به عنوان حقوقدان، البته نه در حوزه بین الملل، تنها اطلاعیه ای که امضا کردم، و یوبیک آنلاین هم منتشر کرده است، نامه استادان حقوق به زبان انگلیسی است که سراسر دنیا آن را پخش و در آن تاکید کرده اند جنگ اسراییل علیه ایران خلاف همه قوانین بین المللی است

او در ادامه افزود: «در جنگ جهانی دوم به عنوان سرشکستگی مدرنیسم، ۵۵ میلیون اروپایی یکدیگر را قتل عام کردند.  حقوق بشر گفت بیاییم قراردادی بگذاریم، و طی آن تاکید کنیم که برابری و کرامت انسان و عدم تبعیض مبنا است. با این همه چرا ۶۰ هزار نفردر فلسطین قتل عام می شوند، و خلاف همه قوانین بین الملل، اسراییل به ایران حمله می کند؟ این نحوه سخن گفتن صدراعظم آلمان برای بنده حقوقدان از منظر حقوقی، مایه شرمندگی است، گویی تمام حقوق بین الملل و سازمان های بین المللی کشک است. صدر اعظم آلمان می گوید ما جنگ کثیفی داشتیم که اسراییل به نمایندگی از ما آن را انجام می دهد. من نمی خواهم وارد این بحث بشوم که جمهوری اسلامی درست عمل کرده و یا درست عمل نکرده است، من به عنوان حقوقدان، البته نه در حوزه بین الملل، تنها اطلاعیه ای که امضا کردم، و یوبیک آنلاین هم منتشر کرده است، نامه استادان حقوق به زبان انگلیسی است که سراسر دنیا آن را پخش و در آن تاکید کرده اند جنگ اسراییل علیه ایران خلاف همه قوانین بین المللی است.»

محمدی گرگانی از ریشه های جهنم مدرنیسم در غزه می گوید / از نیچه تا فوکو؛ نقدی برتمدن غرب و سلطه عقلانیت ابزاری/ ریشه های بحران غزه در اندیشه های غرب

اعلامیه حقوق بشر و نقل از یونسکو در باره یک توافق چهار بندی پاسخی به بحران عقل در مدرنیته

محمدی گرگانی در ادامه سوال مهم دیگر و راه حلی را که یونسکو ارائه داد، مطرح کرد: «بعد از تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۷۸۹، مدرنیسم ادعا کرد اصل برابری و کرامت ذاتی باید مبنای جامعه بشری باشد. ولی سوال این است که چرا شعار اعلامیه جهانی حقوق بشر، در عمل به یک بربریت ختم شده است؟ یونسکو چند سال پیش، برای جلوگیری از نابودی کره زمین، با توجه به نسبی گرایی و پوچی وحشتناک حاصل از مدرنیسم، توافق چهار بندی را تدوین و منتشر کرد:

۱- قرار بگذاریم هرچه به نفع کره زمین و محیط زیست است خوب می دانیم.
۲- قرار بگذاریم هرچه به نفع عدالت است، خوب است.
۳- قرار بگذاریم منافع فرد و منافع جامعه هیچیک قربانی دیگری نشود.
۴-قرار بگذاریم هرچه به نفع بشریت است خوب است.»

او افزود: «ولی اکنون حتی هند گاندی، چین سوسیالیستی، و آمریکا هر یک به قیمت توسعه خود، به محیط زیست و کره زمین لطمه های جبران ناپذیر وارد کرده اند.  آیا این نوع سلطه طلبی پوچی و بربریت، ریشه هایش در مبانی مدرنیسم، و انسانگرایی اش هم وجود دارد؟ آیا به قول هایدگر نادیده گرفتن هستی، و هستی فراموشی، انسان را فعال مایشاء دانستن، یکی از نتایج اش سلطه کنونی نیست؟»

او سپس به شکست انسان اروپایی از نگاه نتیجه اشاره می کند و می گوید: «این سخن نیچه که در کتاب «هستی» رولومی روانشناس و فیلسوف آمریکایی صفحه ۴۶ آمده جالب توجه است: «بیماری انسان معاصر این است، که روح اش کهنه شده است، طاقت اش طاق شده، همه آنچه از او مانده، بوی زننده دارد. بوی شکست، افت مرتبه انسان اروپایی، بزرگترین خطری است که ما را تهدید می کند.»  اقبال لاهوری نیز اعلام کرد «بزرگترین خطری که جامعه بشری را تهدید می کند اخلاق اروپایی است.» منظور اقبال چه بود؟ بیخود نیست که نام نیچه را پیشگوی قرن گذاشته اند.» 

نتیجه گیری

استاد حقوق بشر دانشگاه علامه طباطبایی در نهایت به جمع بندی بحث خود پرداخت. او گفت: «فوکو می گوید این عقل مدرن، بالذات سلطه جو است. این عقلانیت می خواهد تمامی مناسبات جهانی را به زندگی نظم مورد نظر خود هدایت بکند. نظم آمریکایی می خواهد به همه کشورها در سراسر جهان حتی به سیاهپوست آفریقایی هویت خودش را منتقل بکند تا آنان نیز مثل آمریکایی ها متمدن بشوند. این به آن معناست که همه خرده فرهنگ ها بر اساس این عقل باید از بین برود.»

او می افزاید: آیا این مسایل از ذات این تمدن و تفکر بیرون می آید؟ حرف این اندیشمندان این است که این نگاه که انسان مظهر جهان است، امر مجعول ساخته مدرنیته است. ما مرکز جهان نیستیم. ۱۴ میلیارد سال از عمر هستی و از عمر زمین ۵ میلیون سال می گذرد. ما نمی توانیم خودمان را مرکز جهان بدانیم. از نظر اندیشمندان این بزرگترین توهم مدرن است.»

محمدی گرگانی از ریشه های جهنم مدرنیسم در غزه می گوید / از نیچه تا فوکو؛ نقدی برتمدن غرب و سلطه عقلانیت ابزاری/ ریشه های بحران غزه در اندیشه های غرب
دکتر محمد محمدی گرگانی استاد حقوق بشر دانشگاه علامه طباطبایی

محمدی گرگانی می گوید: «حرف چه بود؟ نیچه گفت خدا مرده است. حالا که خدا مرده، همه چیز آزاد است. چرا آزاد نباشد؟ به ادبیات شرق برگردیم. تائو سه هزار سال پیش در چین می گوید: “اگر به دنبال پول و راحتی باشید، دلتان هرگز آرامش پیدا نخواهد کرد. اگر به دنبال تایید دیگران باشید برده آنان خواهید شد. کار خود را بکنید و این تنها راه آرامش یافتن است.”  رولو می در کتاب هستی می گوید “این برای من تکان دهنده است که سه هزار سال پیش تائو چیزی را دارد می گوید که ما تازه امروز داریم آن را می فهمیم.” من این جمله مولوی را دوباره تکرار می کنم:

کام دنیا مرا ناکام کرد»

او در ادامه افزود: «این دو نگاه و دو تمدن است. تمدن عقل گرای محض سلطه جو، کام دنیا را کامروایی می داند. درعوض مولوی این نوع کام یابی را، ناکامی می نامد. در سنت ما وقتی جوان می میرد، می گوییم، جوان ناکام. اما کسی که ۱۰۰ سال عمر بکند نام اش را ناکام نمی گذاریم. ای بسا کسی ۱۰۰ سال عمر کرده و ناکام از این دنیا رفته است. هیچ تجربه اوج و عرفانی و یا انسانی نداشته است. گیاهی زیست کرده و ۱۰۰ سال عمر کرده است.»

بگو: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشانتان و اموالی که فراهم آورده اید و تجارتی که از بی رونقی و کسادی اش می ترسید و خانه هایی که به آنها دل خوش کرده اید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راهش محبوب ترند، پس منتظر بمانید تا خدا فرمان عذابش را بیاورد؛ و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی کند

این استاد دانشگاه در بیان دو راه میان خرد سلطه جو، و خرد هستی بنیان، به نگاه قرآن اشاره می کند و می گوید: قرآن ادعایش این است که قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّیٰ یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ آیه ۹ سوره توبه.

بگو: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشانتان و اموالی که فراهم آورده اید و تجارتی که از بی رونقی و کسادی اش می ترسید و خانه هایی که به آنها دل خوش کرده اید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راهش محبوب ترند، پس منتظر بمانید تا خدا فرمان عذابش را بیاورد؛ و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی کند.»

محمدی گرگانی در تبیین آیه مذکور گفت: «وقتی داشته هایتان را از خدا بیشتر دوست بدارید، فاسق خواهید شد. فسق یعنی نقض آگاهانه ارزش ها و اصول. سخن مرحوم بازرگان مبنی بر از خود تا به خدا، این شعار حقوق بشر است که هرگونه تبعیضی که  به دلیل منافع شخصی، خانوادگی، و ملی  مقدم برعدالت باشد، فساد ایجاد می شود. پاپ جدید نیز نقدش این است که منافع مقدم بر انسانیت و باعث شده فاجعه بشری غزه شکل بگیرد.»

او به نقل از برتراندراسل گفت: « راسل می گوید ما اروپایی ها در داخل خودمان دموکرات هستیم ولی برای سایر کشورها امپریالیست هستیم.»

در نهایت محمدی نتیجه می گیرد که «آن نگاهی که عقل، علم و فرد انسان را مبنا کرد، و هستی را ندید نتیجه طبیعی اش این است که به یک نظام سلطه می رسد و باید همه را مثل خودش بکند و اگر دیگران مانند آنان نشدند، به وحشیانه ترین شکل با آنان برخورد بکند.»

او تاکید کرد که « در حال حاضر بخش بزرگی از تحلیل ها این است که داستان ایران نه بحث غنی سازی، نه بحث موشک ها، بلکه داستان واقعی این است که ایران در تعارض بین چین و آمریکا و قدرت های حاکم، باید مانند بن سلمان ، قطر و امارات بشود. چون این بحث موضوع دیگری است وارد آن نمی شوم.»

این استاد دانشگاه در نهایت به این سوال برگشت که «بنابراین آیا سلطه حاکم و فراموشی اخلاق و وجدان انسانی به قول پاپ فراموشی عدالت، ناشی از شخص ترامپ و روسای کشورهای اروپایی است یا ناشی از نگاه مدرنیستم به انسان است که به طور طبیعی از درون اش سلطه و یکدست سازی همه انسان ها و نادیده گرفتن اخلاق و عدالت و انسانیت در می آید.؟ »

بیشتر بخوانید:

اهمیت برهم‌زدن مراسم تجلیل از خانیکی در گناباد
برنامه وفاق، ضعیف است به برنامه قوی تری نیاز داریم/ آیا حاکمیت در تغییرخواهی جدی است؟ / برخی سیاستمداران ایرانی دچار مردم هراسی هستند
پزشکیان و ظریف راهبرد و ضدراهبرد را در دولت آموزش داده نهادینه کنند/ مدیریت کشور را از مدارک پوشالی و  اشغال غیر شایسته سالارانه رها کنید
بدون رفع تحریم بازهم کاسبان تحریم برنده می‌شوند/ رهایی از دولت استثنایی و بازگشت به دولت قانونی

۲۱۶۲۱۶



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 9220

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *