آژانس خبری مهربا گروه جاواد شیخ السلامیپاسخ: “مجموعه” تحویل “از مصطفی تبریز به تازگی توسط انتشارات شهر Adab در قالب یک دوره ادبی آگاهانه منتشر شده است. درخواست تجدید نظر اولین مجموعه از شعرهای تبریز است و اشعار آن غزل است.
ما به بهانه انتشار این کتاب به Tabrizi رفتیم تا در مورد “جذابیت” و نگاهی به شعر با او صحبت کنیم.
این مفصل گفتگو موارد زیر ؛
* ما حداقل سیزده سال شما را می شناسیم و اشعار شما را می خوانیم. چرا خیلی دیر کتاب منتشر کردید؟
البته ، من هنوز دانشجو هستم و از دوستانم یاد می گیرم. یکی از دلایلی که باعث شد من در مورد انتشار کتاب اواخر فکر کنم ، مشاغل تجاری بود. البته ، من نمی خواهم انکار کنم که تنبلی من درگیر شده است. من شاعر سهل انگاری هستم و حتی وقتی که کتاب را چاپ می کردم ، اشعار من به اندازه یک کتاب نبودند. بنابراین تصمیم گرفتم تعدادی از شعرهای قدیمی را ویرایش کنم و برای تکمیل کتاب به مجموعه اضافه کنم. از نظر کیفی ، من همچنین سعی کردم مخاطب را از آن راضی کنم. یعنی وقتی مخاطب آن را می خواند ، برای آن قابل قبول است. امیدوارم که توانستم انتظار مخاطبان را برآورده کنم.
* شعر و زبان و دیدگاهی که مصطفی تبریز در شعر دارد با شعر شاعران جوان کمی متفاوت است. من دوست ندارم از ترکیب “شعر نوجوانان” استفاده کنم ، اما شما روحیه خود را در اشعار عاشقانه دارید. به خود بگویید چه چیزی در شعر دارید؟
من اصرار دارم که از نظر محتوا بین فضای اشعار تمایز قائل نیستم. به عنوان مثال ، اگر شما هستید در حال حاضر از من بپرسید که این مجموعه از غزل های عاشقانه یا چه مقدار غزل عرفانی یا اجتماعی یا آیینی ممکن است نتواند پاسخ دهد. از آنجا که من همیشه سعی کرده ام مفاهیم درست زندگی را حتی در غزل عاشقانه مطرح کنم. حداقل آنچه که من تا به امروز آموخته ام. یعنی همان چیزهایی که همه ما به عنوان ارزشهای مذهبی و مذهبی می دانیم.
* آیا می توانید بگویید غزه های عاشقانه شما نیز آیینی هستند؟ مثل همان غزل قدیمی ؛ “فکر نکنید من از این دوستداران ساعت هستم / اگر کسی را با کسی از دست بدهم من رستاخیز هستم“
من سعی کردم این کار را انجام دهم ، اما نه با این دیدگاه که وقتی یک غزل عاشقانه می گویم ، باید به مفاهیم دینی بروم و شعر عاشقانه را با یک فضای مذهبی بنویسم. در یک نگاه کلی ، بیشتر آیین های مناسب منظور من است و من سعی کردم در شعر عاشقانه حرکت کنم. بدون ادعای ، من سعی می کردم به جای شعر یا دین عاشقانه یا عرفانی ، شعر صادقانه بگویم. یعنی می توانم جرات کنم بگویم که من در شعر به خودم دروغ نگفته ام. به این معنا ، کتاب ظاهر فضای و جو یکنواخت دارد. از همان ابتدا کتاب را شروع می کنید و به پایان می رسید ، اگر برای خودم یک جمله شاعرانه داشتم ، سعی کردم آن را در شعر و بیت دیگر نقض نکنم. منظورم این است که با خودم صادق بودم. اکنون نمی خواهم با این گروه صحبت کنم ، اما طبق فرمول شما ، کمی در یک غزل عاشقانه را می توان شعر مذهبی دانست. از طرف دیگر ، ممکن است شعر آیینی باشد که من از فضای عشق دور نبودم.
* یک نکته در مورد صداقت در شعر نکته بسیار مهمی است. من در واقع برخی از دوستان شاعر را که آنها دارند به یاد دارم نهونی آنها می دانند. در شعر این شاعران ، ممکن است در آیه اول موضوعی را بخوانید و در بیت بعدی یک صد و هشتاد درجه را در تضاد مشاهده کنید. به نظر می رسد که شاعر تعریفی از عشق ندارد و جهان بینی دقیقی از زندگی ندارد.
البته ، من معتقدم وحدت عمودی و وحدت معنایی به سبک هندی وجود دارد. نمونه های خوبی که از سبک هندی خوانده ایم ، این وحدت را نشان می دهد. غزل ها ممکن است در تصاویر متفاوت باشند ، اما به معنای کلی آنها یکی هستند. در حال حاضر نمونه های خوبی از شعر امروز در بین شاعران جوان وجود دارد که خود را دنبال می کنند که از این سبک پیروی می کنند.
اما دوباره یک پاسخ صادقانه به این سوال ؛ اینکه من بیشتر از آشنایی با شعر دانشگاهی به آن فضا می روم ، زیرا در ابتدا شعر را شروع کردم ، هنوز در آن فضا هستم و سعی می کنم قلبم را بگویم. من همچنین یک پیشاهنگ به نام مجموعه دارم. در روایات ما از قلب همانطور که قلب تفسیر می شود ؛ “القالیب خدا”. قلب به عنوان ضمیر انسانی در نظر گرفته می شود ، و اگر می خواهیم طبیعت انسان را ببخشیم ، مهم نیست که روح باشد ، ضمیر ، انسان و ذاتی انسان است. حتی فراوانی کلمه قلب در اشعار من زیاد است و برخی از دلایل انتخاب کتاب بر این اساس بنا شده است. این صداقت به همان باز می گردد. وقتی مخاطبان اصلی من همان شعر خودم هستند ، نمی توانم خیلی از روح و طبیعت خودم دور شوم. اگرچه برخی اغراق بخش صنایع شعر هستند ، اما من نمی توانم آنها را به اغراق و دروغ نزدیک کنم. از این حساب ، اگر من یک مفهوم را در یک شعر عاشقانه بیان کنم ، سعی خواهم کرد که صادقانه صحبت کنم. من سعی کردم ادعاهای شاعرانه خود را ممکن کنم. صداقت چیز خوبی است!
* در مورد زبان شعر صحبت کنید. اشعار کتاب بسیار صاف ، سالم و ساده است. آیا این سادگی زبان حاصل از دیدگاه شعر است؟
بله به طور کلی ، من سعی کردم زبان خود را نزدیک به زبان استاندارد نگه دارم. با این حال ، در برخی از شعرها به دلیل وزن یا محتوای شعر ، مجبور شدم یک زبان متفاوت را انتخاب کنم. اما به طور کلی ، من سعی کردم به این وحدت در زبان نیز رعایت کنم. امیدوارم مخاطب چیزهایی را که گفتم تصدیق کند.
* به چه بازخوردی رسیدید؟
از آنجا که من از فضای مجازی خارج نیستم ، هیچ مخاطبی را جداگانه ندارم. بسیاری از شاعران جدا از داشتن کتاب ، در صفحات مجازی خود مخاطبان دارند. اما من هیچ فعالیتی در فضای مجازی ندارم. امیدوارم این کتاب معرفی شود و خوانده شود و بتوانم نظرات بیشتری کسب کنم. البته دوستانی که بسیار نزدیک به کتاب بودند با کتاب مهربان بودند ، اما موضوع اصلی کتاب چندان زیاد نبود.
* همانطور که فهمیدم ، برخی از شاعران در ویرایش کتاب نقش داشته اند. آیا ارتباطی با روند جمع آوری شعر و تصحیح آنها دارید؟
من ابتدا باید از مدرسه Adab تشکر کنم. در هر کجا که در مورد شهر اداب صحبت کردم ، به جای اینکه به عنوان موسسه نامگذاری کنم ، در مورد “مدرسه اداب” صحبت کردم. دانشکده اداب و به ویژه دوره های آفتابگردان ، که با دقت استاد مودب و فرزندان شهر اداب برگزار می شود ، در مسیر ادبی من نقش جدی داشته اند. دوره های شعر و داستان پردازی در شهر اداب توانسته است طی یک دهه گذشته جریان ادبی این کشور را به روشی صحیح تر هدایت کند. من همچنین افتخار می کردم که از این مجموعه عالی یک معامله بزرگ هستم و هنوز هم خودم را دانشجوی این جریان می دانم. من همچنین باید از دوره آگاهانه ، هنری و ادبی برای انتشار کتاب تشکر کنم. سید Wahid Semnani ، Milad Erfanpour ، Mohammad Hossein Najafi و Mobin Ardestani به من کمک زیادی کردند ، و من با اشعار همراه بودم و اگر شعرها رنگی بودند ، بخش این عشق دقیق این عزیزان نبود. امیدوارم مخاطب کتاب را نیز بخواند و آن را دوست داشته باشد.
*
در اینجا یکی از شعرهای کتاب است:
عشق با نام شما دیدن است
نام شما به معنای قلب دل شکسته و از دست دادن است
قیمت دوستی ای دوست اگر زندگی باشد
این خریدار آماده پرداخت است
تا زمانی که من تو را نگیرم ، کار جهان
سنگ در حوضچه بیهودگی پرتاب می کند
دانستن و دیدن شما.
غم و اندوه ما همه این است که ببینیم و نمی دانیم
برای سوزاندن و آرایش با غم و اندوه اما
آیا همه داستان در حال سوختن و ساختن است؟
منبع: www.mehrnews.com