من عصبانی هستم بیان یا سرکوب؟



غالباً به ما آموخته اند که هیچ احساسی اشتباه نیست. هر آنچه در درون خودمان احساس می کنیم واقعی و معتبر است. اما نگاهی دقیق تر به فرهنگ ها نشان می دهد که احساسات نه تنها می توانند درست یا نادرست باشند ، بلکه داوری فرهنگی است که تعیین می کند کدام احساس قابل قبول است و کدام سرکوب می شود.

به عنوان مثال ، در بسیاری از جوامع فردگرایانه ، عصبانیت نشانه اصالت و استقلال است. شخصی که مرزهای او شکسته است ، اگر صدای و اعتراض خود را بالا ببرد ، شجاع و جدی به نظر می رسد. در چنین فرهنگی ، هیجان “حق” در نظر گرفته می شود. ابزاری برای دفاع از حقوق فردی و به دست آوردن آنچه درست می کنید.

اما در بسیاری از فرهنگ های جمعی ، این عصبانیت نه تنها صحیح است ، بلکه تهدیدی برای همبستگی اجتماعی است. کسی که به سرعت عصبانی می شود ناپایدار و نابالغ تلقی می شود. در اینجا ، کار درستی که باید انجام شود ، سکوت یا عصبانیت فرومایه است ، زیرا ارزش اصلی جامعه حفظ هماهنگی جمعی است.

این تفاوت به عصبانیت محدود نمی شود. خوشبختی نیز می تواند درست یا نادرست باشد. در بعضی از فرهنگ ها ، خنده های زیاد و آشکار نشانه صمیمیت و موفقیت است. اما در یک فرهنگ دیگر ، همین خنده را می توان به عنوان بی احترامی یا غیر ضروری تعبیر کرد ، به خصوص اگر در شرایطی اتفاق بیفتد که دیگران غم و اندوه یا فشار را تجربه کنند.

حتی احساساتی مانند شرم ، که در جوامع فردگرایانه منفی و محدود کننده تلقی می شود ، در فرهنگ های دیگر درست و تولیدی تلقی می شود ، زیرا به مردم یادآوری می کند که جایگاه خود را در جامعه بشناسند و رفتار آنها را با دیگران هماهنگ کنند.

چنین مقایسه هایی نشان می دهد که احساسات صرفاً واکنشهای طبیعی و جهانی نیستند. مغز انسان از ظرفیت گسترده ای برای تجربه احساسات برخوردار است ، اما این فرهنگ ها هستند که تعیین می کنند کدام تجربه ارزشمند است و کدام انحراف از هنجار است. به همین دلیل ، در یک جامعه ممکن است احساس کنید که احساسات شما سالم و طبیعی است ، اما همان احساسات در فرهنگ دیگر ضعیف یا غیراخلاقی تلقی می شود.

سوال اساسی این است: آیا باید احساسات را چنین تلقی کرد و به “من” توجه کرد؟ یا آیا باید اعتراف کنیم که هر فرهنگی معیارهای خاص خود را دارد و احساسات آن از “ما” در آن جامعه ناشی می شود؟ پاسخ ممکن است ترکیبی از هر دو باشد. از یک طرف ، تجربه درونی هر شخص واقعی است و نمی توان آن را انکار کرد. از طرف دیگر ، زندگی اجتماعی هدایت احساسات افراد بدون معیارهای جمعی غیرممکن خواهد بود.

این به ما نتیجه مهمی می پردازد: “یک هیجان واقعی یا نادرست وجود دارد” ، اما این یک مفهوم جهانی نیست ، بلکه نتیجه ای از ارزش ها و اهداف هر جامعه است. اگر هدف جامعه استقلال فردی باشد ، احساساتی مانند عصبانیت و غرور درست است. اگر هدف هماهنگی جمعی باشد ، سکوت ، فروتنی و کنترل احساسات صحیح تلقی می شوند.

در نهایت ، درک اینکه چرا جوامع مختلف برچسب یا احساسات اشتباه را نشان می دهند ، تنها راه نجات ما از سوء تفاهم های عاطفی است. آنچه در فرهنگ بلوغ است در فرهنگ دیگری در نظر گرفته می شود. و این بدان معنی است که هیچ احساسی ذاتاً درست یا نادرست نیست. در عوض ، منظور ما “ما” است.

آنچه شما می خوانید ، برش از کتاب “در میان ما” توسط باتیا Moscita است و توسط محمد حسن شریفیان ترجمه شده است. برای خواندن بخش هایی از کتاب و تهیه آن می توانید به فروشگاه آنلاین ترجمه شده بروید.

منبع: کانال ترجمه علوم انسانی

216216



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 9786