
نقل از کردن پایگاه اندیشه و فرهنگ مبلغان، آیت الله عبدالکریم عابدینی نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه قزوین به تشریح قسمت دوم خطبه اول نهج البلاغه پرداخت که در ادامه می خوانیم:
به روایت ایکنا، فهم جزء دوم خطبه اول نهج البلاغه با مطالعه و فلسفه و حکمت و حفظ مطالب ممکن نیست، البته اینها لازم است ولی کافی نیست. آنچه در فهم این متن به ما کمک می کند نماز و روزه است، همان نماز و روزه ای است که عبادت است، همان عبادتی که نور تقوا را در درون انسان روشن می کند.
امیرالمؤمنین علیه السلام در قسمت دوم خطبه اول نهج البلاغه می فرماید: «دین اول علم به آن است و کمال علم تصدیق آن است و کمال تأیید آن است. توحید و کمال است». توحید اخلاص برای او و کمال اخلاص او برای او نفی صفات اوست برای شهادت همه صفات که وصف ناپذیر است و شهادت کل وصف شده است که صفت نیست پس هر که خدا را وصف کند فضل خود را از دست می دهد و هر که وصف کند فضل خود را از دست می دهد و هر که حمد کند او پاداش خود را از دست می دهد. و کسى که او را عذاب کند جاهل است و آن که جاهل باشد به او اشاره مى کند. و آن که در دهان خود گفت ضمانت خود را از دست داد و آن که نشانه گفت عقل خود را از دست داد. كينٌ لَانْ حدثٍ مجودٌ لَعنْ عدمٍ با كل شيء بدون مقايسه و غير كل بدون مفعول، فعل بدون معنا حركات و ماشين بينا مورد نظر خالق نيست، يكپارچه است تا در آنها ساكن نشود. و وحشی نشوید. «لفاده».
امیرالمومنین علیه السلام در این قسمت فرموده اند که اساس شناخت حقایق دینی، معرفت خداوند است، بدون معرفت خداوند عبادت شکل نمی گیرد. اگر کمال واقعی خدا را دیدیم می توانیم به توحید به معنای واقعی نمازمان شهادت بدهیم و بگوییم «اشهد ان لا اله الا الله» «وحدا لا شریک له»، اذان و اقامه ما نیز با این حقیقت آغاز می شود.
وقتی می گوییم «اشهد عن لا اله الا الله واده لا شریک له» این را با درک و اعتقاد می گوییم یا طوطی وار می گوییم؟ وقتی توحید جا افتاد، وقت اخلاص می رسد، یعنی وقتی در نماز می گوییم «لا عبادت و لا عباد» آیا این جمله فقط شامل عبادت خدا می شود؟ «ایاک نبدی» را بدون هیچ چیزی و هیچ کس در آن دخیل نیست بگوییم و بگوییم خدایا فقط و فقط تو را می پرستم.
کمال اخلاص در نفی صفات خداوند است، یعنی در یک طرف خداوند صفاتی نباشد و در طرف دیگر صفاتی باشد، اینها صفت و صفت است، اگر صفات خداوند را اینگونه بیان کنیم مبتلا به ثنویت هستند، در حالی که اسماء و صفات الهی، هیچ یک از آنها جدا از خداوند دیده نمی شود و هیچ دوگانگی در خداوند وجود ندارد.
اگر کسى خدا را وصف کند و وصفى را غیر از ذات اقدس خدا ببیند، براى خدا شریک قرار داده است. چنین فردی از خدا غافل است. وقتی جاهل شد به خدا مراجعه می کند. اگر خدا را به گونه ای که ذکر کرده ایم بشناسیم، او را محدود کرده ایم، یعنی جاهایی را از او خالی دانسته ایم. او را در میان همه چیزهای کم و شمارش قرار دادیم.
هر که گفت خدا در فلان جاست یا گفت خدا در دنیا و آخرت و بالا یا پایین است، هر که به خدا این گونه فکر کند، خدا را مضمون دانسته، یعنی تصور کرده است که آنجا عالم و حقیقتی بزرگتر است که خدا نیز در این است. علم است، این علم نادرست است.
خدا وجود دارد بدون اینکه آفریدگاری او را آفریده باشد، خدا هست، اما وجودش این نبود که مثل انسان باشد و زمانی هیچ بود و خدا او را آفرید، خدا با همه چیز است، اما به این معنا که به آن مربوط است. نیست، یعنی مثل یکی نیست و یکی خداست، اینطور نیست، خدا از همه چیز جداست، اما این جدای از همه چیز به معنای تضاد و دوگانگی نیست.
چه کسی در روز قیامت کور خواهد بود؟
خداوند فاعل است اما فاعل او مثل ما نیست که اگر بخواهیم ساختمانی بسازیم وسایل لازم را داشته باشیم و با حرکت و فعالیت کاری انجام دهیم. خدا بیناست، خدا بی نظیر است از زمانی که هیچ چیز نبوده و نبوده است، این نیستی او را گرفتار استیحاش نکرده است.
خداوند متعال در آیه 110 سوره کهف فرموده است بگو چیزی جز این نیست که من انسانی مثل شما هستم که به من وحی می شود که معبود شما تنها معبود یگانه است; پس هر كه اميد لقاي ثواب و قرب پروردگارش دارد بايد كار شايسته انجام دهد و كسى را در عبادت پروردگارش شريك نسازد. در این آیه از کلمه «لقاء» استفاده شده است، این کلمه می تواند ما را در فهم این خطبه یاری کند. امیرالمؤمنین علیه السلام باشیم، اینجا باید ایمان و عمل صالح دست ما را بگیرد.
از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که فرمود برخی برای دنیا قرآن می خوانند که نتیجه آن حرام شدن بهشت است، برخی علم می خوانند ولی از حق پیروی نمی کنند. از علم، اخلاص ندارند، در دنیا کورند. در روز قیامت نابینا می شوند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: اگر کسی برای نفاق، دیدن و گفتن علم به دست آورد و علم را فقط برای دنیا بخواهد، خداوند نعمت او را از او می گیرد. اگر منافقانه دنبال علم برود، علم دارد، اما علمش برکت دارد. ندارد و معیشتش در تنگنا قرار می گیرد و خداوند او را به حال خود رها می کند، هر که را خدا به حال خود واگذارد هلاک می شود، ادامه می دهد پیامبر(ص) در آیه 110 سوره کهف را می خواندند.
در بیان دیگری از امیرالمومنین (ع) آمده است که شرک چهار شعبه است، این حدیث بسیار طولانی است، اما پیامبر در بیان شعبه چهارم شرک فرمودند، این شاخه شرک است که وجود دارد. در زندگی ما به صورت نفاق، سپس پیامبر به آیه 110 سوره کهف آنها را رجوع می کند.
امیرالمومنین (علیه السلام) در ادامه می فرماید: کسانی که شرک منافقانه دارند روزه و نماز خود را نیز به جا می آورند، خود را به کارهای نیکوکاران مشغول می کنند، فرق آنها با اهل حساب این است که هر کاری انجام دهند. ، مردم کار خود را می خواهند. برای دیدن
در کتاب کافی از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که اگر می خواهید در عظمت خداوند عمیقاً بیندیشید و در آن اظهار نظر کنید، آفریده های او را ببینید تا به عظمت خداوند متعال پی ببرید.
همچنین در کتاب کافی یکی از خوارج نزد امام باقر (علیه السلام) آمد و به امام (علیه السلام) گفت شما چه چیزی را می پرستید؟ پیامبر فرمود من خدای متعال را می پرستم. دوباره پرسید: آیا خدای خود را دیده ای که او را می پرستی؟ حضرت فرمود من خدا را با حقیقت ایمان می بینم ولی شما باید مخلوقات را ببینید تا خدا را بفهمید.
منبع: www.khabaronline.ir