
گروه فکری: حسن تاوان در ماده ای که در آن کانال او به رشته ، به امتحان دیدگاه منفی غالب زنان در فلسفه و فرهنگ غربی از دوران باستان تا قرن نوزدهم پرداخت شده است نویسنده با اشاره به متفکرانی مانند ارسطو ، هابز و لاک و حتی شکسپیر ، نویسنده نشان می دهد که چگونه زنان به عنوان موجودات کمتر از مردان و زیردستان آنها در خانواده و جامعه به تصویر کشیده می شوند. حتی با پیشرفت رنسانس و روشنگری ، این دیدگاه مردسالاری باقی مانده است و برابری انسانی شامل زنان نمی شود.
در زیر ، قدرت خوب ، موقعیت های علمی و فکری جان استوارت میل میل را به عنوان نقطه عطف مهمی در دفاع از ایده های فمینیستی تبدیل می کند معرفی تمایل با تکیه بر مفاهیم آزادی (رها کردن مداخله دیگران) و رونق عمومی جامعهاستدلال می کند که آزادی زنان و دسترسی برابر آنها به فرصت ها نه تنها حق آنهاست ، بلکه برای پیشرفت و سعادت کل جامعه نیز ضروری است. او با دیدگاههای مشترک در مورد تفاوتهای طبیعی بین زن و مرد مخالف است و این تفاوت ها نتیجه نابرابری فرصت ها و تبعیض است. از نظر میل ، برابری جنسیتی و مشارکت زنان در تعیین سرنوشت آنها برای اصلاح جامعه و بشریت بسیار مهم است. این یادداشت کوتاه توسط:
****
از دوران باستان تا قرن نوزدهم ، این زن در فلسفه غربی چهره مثبتی نداشت و به عنوان یک فرد مساوی شناخته نمی شد. برابری جان استوارت میل یک نقطه عطف مهم در دفاع از ایده های فمینیستی است. به طور کلی ، زنان در فرهنگ های قبل از مدرن خیلی مثبت نبودند. ایده های ضد فمل در هر دو یونان و شرق باستان وجود داشت. به عنوان مثال ، ارسطو ، فیلسوف بزرگ یونانی ، این مرد را به عنوان رئیس خانه می دید و اطاعت زن را از مرد طبیعی می داند.
حتی پس از اجاره اروپا ، این معادله تغییر نکرد. شکسپیر (1-5) نگاه مثبتی به زنان نداشت. به عنوان مثال ، گرترود در نمایشنامه هملت ، یک زن توطئه ای که با قاتل همسرش ازدواج کرده است معرفی می شود. لیدی مکبث همان زنی است که طبق وسوسه خود ، پادشاه را در شب میهمان خود به قتل رساند. این نوع نگاه به زنان تا قرن نوزدهم ادامه یافت. هابز علی رغم اعتقاد به برابری انسانها ، خانواده مردسالاری را به عنوان یک نهاد طبیعی می دید. لاک ، گرچه مخالف استان سیاسی الهی بود ، اما از برتری مردان در نهاد خانواده دفاع کرد.
در میان متفکران بزرگ ، جان استوارت میل (1-5) نقطه عطف مهمی در دفاع از ایده های فمینیستی است. میل نیز مانند سایر لیبرال ها ، آزادی رهایی را از مداخله دیگری در پیگیری اهداف خود انجام می دهد. از آنجا که یکی به عنوان یک عنصر منطقی بهترین داور برای پیگیری منافع شخصی است ، او باید از مداخله دیگران عاری باشد. این نوع آزادی منفی توسط عیسی برلین ، آزادی منفی یا “آزادی از” معنی دار است.
میل معتقد بود که جامعه آزاد جامعه ای است که زنان و مردان می توانند بدون مانع شادی خود را دنبال کنند. خوشبختی نیز فقط با توجه به رشد توانایی های فردی رخ خواهد داد. در طول راه ، آزادی زنان نیز برای توسعه جامعه ضروری است. بنابراین ، میل استدلال كرد كه آزادی زنان و اختیارات آنها برای استفاده از فرصت های رشد در نهایت به نفع سعادت کل جامعه خواهد بود. نابرابری و تبعیض بین زن و مرد از اصلاح جامعه جلوگیری می کند و باعث کاهش فرد و جامعه می شود. در نتیجه ، این وضعیت است که در سطح سیاسی ، دولت در دست کارگزاران ناقص است.
مؤلفه دیگری که تمایل به دفاع از ایده های فمینیستی دارد ، عدالت است. عدالت ، برای این فیلسوف ، به معنای “شما همان رفتار را با دیگران دارید که می خواهید با خود داشته باشید”. این میل استدلال می کند که رفتار نابرابر زنان به ضرر کل جامعه است.
در زمان میل ، معمول بود که زنان در وضعیت جسمی و روحی مردان نبودند. بنابراین ، آنها به طور طبیعی باید زیر دست مردان و خانواده باشند. روسو ناتوانی منطقی و عملی زنان را طبیعی می دید. میل با این دیدگاه مقابله می کند و می گوید تفاوت های زن و مرد از نظر توانایی طبیعی نیست ، بلکه نابرابری فرصت ها و تبعیض هایی است که زنان از کودکی با آن روبرو هستند.
یعنی اگر زنان در آموزش ، آموزش و پرورش به فرصت های برابر برای مردان دست یابند ، رشد می کنند. به طور کلی ، می توان گفت که این میل ، به عنوان یک سود گرای ، حضور زنان را به اصل سود وصل می کند و می گوید که مشارکت زنان در تعیین سرنوشت آن برای اصلاح کشور و بشریت مفید و ضروری است.
1
منبع: www.khabaronline.ir