
گروه فکری: یکی از سخنرانان جلسه “زندگی و جنگ” دکتر ناصر مهداوی بود دکتر سومایه توهیدلو نیز توسط این جلسه اداره می شد. نقل ازی کوتاه از سخنان دکتر ناصر مهداوی در زیر توسط دکتر سومایه توهید لو آماده و در کانال آنها منتشر شده براساس این نقل از ، دکتر ناصر مهداوی ابتدا زندگی را نه تنها به معنای بقا تعریف می کند ، بلکه راهی برای دستیابی به خواسته ها و آرزوها نیز تعریف می کند و زندگی را در یک جامعه بسته “مرگ تدریجی” می نامد. سپس دو معنی مختلف جنگ را توضیح می دهد: 1- جنگ مخرب و دشمن زندگی که این نوع جنگ شامل حمله و تخریب است ، به شدت محکوم می شود. این جنگ با از بین بردن زیرساخت ها ، امنیت و روابط اجتماعی کاملاً برخلاف مفهوم “زندگی واقعی” است و فقط در متون مذهبی و فلسفی مشروعیت دارد.1 جنگ برای زندگی: این جنگ یک مفهوم استعاری و روانی است. این به معنای نبرد درونی انسان با خواسته ها ، ایده های محدود کننده و سختی های زندگی است. این مبارزه درونی ، که بزرگان اندیشه بر آن تأکید می کنند ، منجر به رشد ، مقاومت و غلبه بر مصیبت ها می شوند و یکی را به موجودی “بزرگ و باشکوه” تبدیل می کنند. سرانجام ، بلندگو تأکید می کند که برای دستیابی به این “زندگی واقعی” ، ما باید تلاش های فرهنگی برای تقویت امید و احیاء اعتقادات و همچنین همزمان ، ساختار سیاسی بیمار انتقاد و اصلاح مردم در نگاه ابزارها. این نقل از در زیر آمده است:
****
سخنرانی دکتر ناصر مهدوی ، استاد فلسفه و عرفان ، دو برداشت متفاوت از مفهوم جنگ را بررسی می کند. او صحبت های خود را با اشاره به علاقه خود به مفهوم جنگ و به ویژه تفسیر آن در متون مذهبی آغاز می کند و اصرار دارد که دین را به عنوان پیام رسان خشونت نمی بیند. انزجار شخصی وی از کشتن و نابودی انسانها ، همیشه ذهن خود را با این سؤال که اگر خدا خدای مهربان را آفریده باشد ، ذهن خود را درگیر کرده است.
تعریف زندگی:
• زندگی واقعی پر از خواسته ها ، خواسته ها ، خواسته ها و آرزوها است.
• زندگی از زمانی شروع می شود که فرد به دنبال آرزوهای خود باشد ، با معماها روبرو شود و آنها را حل کند و به آنچه می خواهند برسند.
• اگر شخصی در جامعه بسته ای زندگی می کند که دیگران از آن تصمیم می گیرند و راهی برای تحقق رویاهای خود وجود ندارد ، او در واقع زندگی نمی کند و این را به “مرگ تدریجی” تشبیه می کند.
• زندگی با خوشبختی و نور نور امید احساس می شود.
دو معنی مختلف جنگ:
2- جنگ مخرب و دشمن زندگی:
• این نوع جنگ دقیقاً برعکس “تبدیل شدن به” خلاقیت ، ساخت و کنده کاری است.
• جنگ به معنای تهاجم ، حمله ، نابودی و مبارزه ، دشمن زندگی است. زیرا خانه ها ، شهرها ، منابع طبیعی و ساختارهای مدنی را از بین می برد.
• چه در شر و چه حماقت ، این جنگ با حقوق دیگران معامله می کند ، زندگی آنها را به خطر می اندازد ، از مرزها عبور می کند و امنیت ، حفظ حریم خصوصی و اخلاق را نقض می کند.
• فیلسوفان مانند جان لاک و هابز ، اگرچه با انسان شناسی مختلف ، هر دو به دنبال جلوگیری از این نوع جنگ برای حفظ امنیت و زندگی بودند.
• متون مذهبی همچنین جنگ را دفاع می دانند و در برابر مهاجمان مجاز هستند. جنگ به این معنا نه یک هدف و نه ارزش است.
• کسانی که می خواهند این نوع جنگ را “چشمان صلح کور” کنند و برای زندگی بشر بجنگند و رسول ویرانی هستند. چنین افرادی در متون معنوی و مذهبی محکوم می شوند و فاقد بلوغ اخلاقی و منطقی هستند.
جهنم در قرآن به معنای آتش نیست ، بلکه به معنای درگیری دائمی ، اختلال در پیوندها ، همدلی و اعتماد است.
2- جنگ برای زندگی (با جنبه های روانی)
• این معنای جنگ استعاری تر و روانی است. جنگ برای غنی سازی مردم و توانمندسازی آن در درون اوست. این جنگ همچنین می تواند یک ظهور خارجی و مقاومت در برابر سلطه باشد.
• این به معنای کنترل بر خود ، کنترل احساسات ، احساسات ، غرایز و خواسته های درونی است.
• تجربیاتی مانند مولوی و نیچه بر این نوع مبارزات داخلی برای دستیابی به زندگی واقعی تأکید کرده اند.
• این یک مبارزه با “سن ذهنی” ، خواسته های دروغین ، ایده های محدود کننده و خواسته های فرسایش روح انسان است.
• پیروزی در این نبرد درونی انسان را به موجودی “باشکوه و بزرگ” تبدیل می کند.
• این جنگ همچنین شامل مقاومت در برابر مصیبت ها ، بلایای و مشکلات است. به گونه ای که شخص اعلام کند ، “من از رنج خود بزرگتر هستم.”
• این جنگ پیش نیاز “زندگی” بودن و توسعه “مقاومت” و “صبر” است. این به معنای “بله به زندگی” با همه تلخی و شکست است.
• دکتر مهدوی انتقاد می کند که برخی ، به نام میهن پرستی و زندگی ، از جنگ های مخرب دفاع می کنند و روح سازنده را نابود می کنند.
• جنگی که روحیه را تقویت می کند ، بر یک خود حاکم است و او را برای غلبه بر مشکلات آماده می کند ، برای زندگی ضروری است.
چه کاری باید انجام شود (استراتژی ها):
• دکتر مهدوی به وجود “ساختاری” اشاره می کند که در آن افراد با تکیه بر افکار خاص ، شهروندان را به عنوان موجودات دوم در نظر می گیرند و آرزوها و خلاقیت مردم را نادیده می گیرند.
• او معتقد است که علاوه بر “تلاش فرهنگی” برای بازسازی باورها ، تغییر دیدگاه های سنتی و تقویت امید ، “نقد ساختار بیمار سیاسی” نیز بسیار مهم است.
• تا زمانی که این دیدگاه ابزاری و سلسله مراتبی که “من می گویم و بقیه باید پیروی کنند” رفتار شود ، تلاش های فرهنگی بی ثمر خواهد بود.
• بنابراین ، تعمیق فرهنگی باید با انتقادات ساختاری همراه باشد تا با این دیدگاه ابزاری رفتار کند و جامعه پیشرفت خواهد کرد.
1
منبع: www.khabaronline.ir