وقتی عزاداری خاطرات را پایمال می کند – یوبیک آنلاین ایران و جهان



به نقل از یوبیک آنلاین، «پا بر بوم گذاشتم» در 60 صفحه و در ژانر درام نوشته شده است که نقش سوگواری در آن بسیار پررنگ است.

راوی داستان دختری به نام سروین است که برای مرگ برادرش سهراب سوگواری می کند، خاطرات او را مرور می کند و هر بار که یاد مرگ او می افتد غمگین می شود. هر چه کتاب پیش می رود بیشتر درگیر خاطرات می شود، گویی نویسنده زمان را در دست گرفته و مانند رکابی آن را می چرخاند و زمان حال را با خاطراتش گره می زند. اما در صفحات اول نثر کتاب به گونه ای است که خواننده در تشخیص گذر از زمان حال به خاطره دچار سردرگمی می شود، بنابراین برای روشن شدن خط داستان باید کمی داستان را دنبال کرد. این داستان می تواند برای طیف وسیعی از مخاطبان، از نوجوانان تا بزرگسالان جذاب باشد.

بخشی از کتاب را می خوانیم که توانست عزاداری و حسرت راوی را نشان دهد:

خواب می بینم که خاک سفید روی میز آشپزخانه نشسته است. لباس بیمارستانی سهراب تنهایی با دمپایی پلاستیکی آبی; روبروی من سر میز می نشیند. جرات ندارم بپرسم چرا این لباس را پوشیده است. میترسم بگه مریضم میگم چرا زنگ نمیزنی؟ گوشی داری اونجا تنها نیستی؟ برای خود دوست پیدا کن؛ “سعی کن خوش بگذرونی” ترس را در قلبم احساس می کنم. می گویم: ای کاش نقاب می زدی، بدنت ضعیف بود، اگر مریض شدی، اگر دوباره بمیری، بمیری و زنده نشوی؟



منبع: www.mehrnews.com

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 10375