گروه فکری: مصاحبه با دکتر یحیی فزیاستاد علوم سیاسی و عضو انستیتوی فونت ها و مطالعات فرهنگی ، توسط دانشکده مهدیه سادات نقبی از صفحه فکر روزنامه ایران این در مورد جنبش قانون اساسی است که به سه گفتمان اصلی درگیر در این جنبش می پردازد: گفتمان غربی گرا: این تنها راه پیشرفت در پیگیری غرب بود.گفتمان سنتی: این مدرنیته را با ارزشهای مذهبی و بومی ناسازگار می دانست. گفتمان یکپارچه: این به دنبال یک روش میانه برای جمع آوری دین و مدرنیته بود. در این مصاحبه ، فوزی به عوامل انحراف جنبش قانون اساسی مانند عدم وجود یک رهبری واحد ، افراط گرایی داخلی و دخالت قدرتهای خارجی (روسیه و انگلیس) اشاره می کند. وی همچنین معتقد است که آرزوهای ناتمام قانون اساسی ، مانند عدالت و قانونی گرایی ، در انقلاب در زمینه مذهبی و بومی بازتولید شده است و بسیاری از نهادهای مدرن ایران ریشه در قانون اساسی دارند. سرانجام ، وی تأکید می کند که تجربه قانون اساسی نشان می دهد که برای دستیابی به توسعه بومی ، باید بر شکاف بین سنت گرایی و مدرنیته غلبه کرد و رابطه نخبگان با مردم را بازگرداند.
مهدیه سادات نقبی در مقدمه ای برای مصاحبه خود تأکید می کند که پنج سال پس از پیروزی جنبش قانون اساسی ، سوال اصلی این است که چگونه مسیر توسعه را دنبال کنیم. توسعه سیاسی به چه ابزاری تحقق می یابد؟ چرا این جنبش عامه پسند به “پروژه ناتمام” تبدیل شد؟ امروز و دروس ما برای ایرانیان ما چیست؟ اما برای Fawzi ، مهمترین درس قانون اساسی برای ایران امروز “تقویت روابط و حاکمیت مردم” است. این گفتگو در زیر آمده است:
****
سه جریان برای محدود کردن قدرت مطلقه پادشاه
دکتر فوزی عزیز ، جنبش مشروطه قانون اساسی چه بود؟
جنبش قانون اساسی مخالفت سه گفتمان اصلی بود: “گفتمان غربی” ، که تنها راه پیروی از مدرنیته غربی ، “گفتمان سنتی” بود که مدرنیته را با ارزش ها و مبانی های مذهبی و بومی ناسازگار می دانست و گفتمان سوم که به دنبال ادغام دین و مدرنیته بود. این گفتمان ها در زمینه استبداد شدید داخلی ، وابستگی سیاسی و اقتصادی ایران به قدرتهایی مانند روسیه و انگلیس و احساس عقب ماندگی جامعه شکل گرفت. در ابتدا ، این سه جریان در تقاضای محدود کردن قدرت و قانون مطلق شاه در اجرای ساختار دولت بودند ، اما پس از مرگ مظفر الدین شاه و آغاز مجلس ، شکاف ها آشکار شد.
دلایل نارسایی قانون اساسی ؛ فقدان رهبری یکپارچه ، افراط گرایی و دخالت خارجی
چه عواملی باعث شده این جنبش منحرف شده و در رسیدن به اهداف خود ناکام باشد؟
فقدان رهبری یکپارچه ، افراط گرایی و افراط گرایی و همچنین دخالت قدرتهای خارجی در حمایت از برخی جریان ها ، مسیر حرکت و ظهور خشونت و شکستن در بین مشروطه ها را منحرف کرد. در نتیجه ، بسیاری از اهداف جنبش اول به واقعیت نرسیدند و قانون اساسی به مسیری ناتمام منتقل شد و بسیاری آن را “پروژه ناتمام” می نامند.
یکی از عوامل بیرونی آن ، دخالت قدرتهای استعماری انگلیس و روسیه بود که با حمایت از ابزاری از جریانهای مختلف سیاسی ، این جنبش را به تأثیر خود تبدیل کردند. این مداخلات باعث افزایش اختلاف بین رهبران قانون اساسی و ایجاد شکاف عمیق در رده های آن شد. همچنین ، جنگ جهانی اول همچنین باعث قحطی ، ناامنی و بحران های اجتماعی شد که باعث شد مردم از قانون اساسی دور شوند و بدبینی در مورد آن افزایش دهند.
در بعد داخلی ، فقدان رهبری یکپارچه و انسجام در بین رهبران قانون اساسی منجر به گفتمان متنوعی شد و در نتیجه درگیری های بنیادی ایجاد شد. خشونت و ترورها ، چه در مقابل شاه و دادگاه و چه در گروه های مختلف ، فضای سیاسی را ملتهب و پیچیده می کنند. این وضعیت مردم را گیج و ناامید کرد و به تدریج آنها را به سمت کناره گیری سوق داد. حتی بسیاری از روحانیون که در ابتدا از قانون اساسی حمایت می کردند به تدریج صحنه را ترک کردند و قانون اساسی به دست کسانی که روح اصلی جنبش را تحریف می کردند ، افتادند.
بازتولید جنبش قانون اساسی در انقلاب
آیا می توان گفت ایده های این پروژه ناتمام در انقلاب بازتولید شده است؟
بله ، جنبش قانون اساسی می تواند یک پروژه ناتمام در نظر گرفته شود که آرزوهای آن در انقلاب احیا شد. ایده هایی مانند عدالت ، قانونی بودن و مشارکت عمومی در قانون اساسی در انقلاب اسلامی بازتولید شد ، اما در یک زمینه مذهبی و بومی. این نشان دهنده تداوم مفهومی این آرمانها و در عین حال پارگی تاریخی در زمینه های اجتماعی و سیاسی بین دو رویداد است.

اولین نمایندگان قانون اساسی
ادامه بسیاری از نهادها و اصول قانون اساسی در ساختار سیاسی ایران
کدام عناصر “فکری” یا “نهادی” جنبش قانون اساسی تا به امروز باقی مانده است؟
بسیاری از نهادها و اصول قانون اساسی در ساختار سیاسی ایران امروز ادامه یافته است. مجلس شورای ملی ، که در قانون اساسی برگزار شد ، امروز به مجمع مشورتی اسلامی تبدیل شده است و اصلی ترین نهاد قانونگذاری کشور است. نقش مجتهیدها در نظارت بر قوانین نیز از قانون اساسی آغاز شد و پس از انقلاب اسلامی با تأسیس شورای نگهبان ادامه یافت. این شورا قوانین تصویب شده توسط قانون و قانون اساسی را بررسی می کند.
اصل جدایی اختیارات از قانون اساسی نیز باقی مانده است ، اگرچه در جمهوری اسلامی ، مطابق با اصل فقه فقه ، همه نیروهای کشور تحت هماهنگی با رهبر عالی قرار دارند. مشارکت عمومی در قانون اساسی در انقلاب اسلامی گسترده تر شد و منجر به تأسیس جمهوری اسلامی با تأکید بر “جمهوریخواه” شد. حمایت از احزاب ، گروه های سیاسی و انجمن هایی که در قانون اساسی آغاز شده اند نیز در انقلاب اسلامی تقویت شده است. از نظر فکری ، انقلاب اسلامی بسیاری از آرمانهای مشروطه را با فرمت مدرن و بومی بازتولید کرد. مفاهیمی مانند آزادی ، عدالت ، برابری و قانونگذاری با رویکردهای جدید مذهبی و فرهنگی ادغام شدند. این ادغام پایه های یک الگوی توسعه و هویت بومی ایرانی را تشکیل داده است که انقلاب اسلامی را متمایز می کند. ادامه و پایداری این الگوی نیاز به از بین بردن چالش های نظری و عملی آن و نظریه پردازی دقیق تر به منظور ساختن ایران به یک الگوی قدرتمند و توسعه یافته است.
Syeyed Jamaluddin Asad Abadi مترقی ترین گرایش قانون اساسی به نام مدرنیست های مذهبی
چگونه می توان بر دوگانگی “سنت گرایی-مدرنیسم” در توسعه سیاسی غلبه کرد و به یک الگوی بومی توسعه دست یافت؟
در انقلاب مشروطه ، رویارویی بین “سنت گرایی” و “مدرنیته” یکی از موضوعات مهم بود. سنت گرایان مدرنیته را ناسازگار با بنیادهای مذهبی می دانستند و بر عبادت و جهان بینی تأکید می کردند ، در حالی که مدرنیست ها با تکیه بر اومانیسم و سکولاریسم ، مدل های غربی را پیشرفت می کردند. در همین حال ، جنبش سوم ، که با تلاش هایی مانند سید جمال الدین اسد آبادی و پیروی از بیداری اسلامی شکل گرفت ، به دنبال ایجاد پیوندی بین این دو بود. این جریان با تأکید بر رابطه عقل و دین ، علم و دین ، جهان و آخرت و سیاست و دین ، نگاهی جدید به مدرنیته نشان داد.
مدرنیست های مذهبی با دفاع از برخی از مؤلفه های مثبت مدرنیته ، مانند جمهوریخواه و دموکراسی ، دین را به حاشیه رانده نمی شوند ، بلکه ظرفیت های مذهبی را مکمل مدرنیته می دانند. آنها معتقد بودند كه Ijtihad منطقی و پویا می تواند مدرنیته بومی و مداوم را با جامعه اسلامی ایران ایجاد كند. این رویکرد همچنین در آثار آیت الله نای مشاهده می شود ، جایی که قانون اساسی قانون اساسی مذهبی راهی برای از بین بردن ظلم است. انقلاب اسلامی ؛ نکته ای که سه لایه هویت ایرانی ، اسلامی و مدرن با یک مدل بومی برای توسعه مرتبط است. موفقیت این مدل به هماهنگی بین هویت ملی ، اعتقادات مذهبی و استفاده منطقی از مدرنیته در مسیر قانونگذاری و توسعه سیاسی بستگی دارد.
تخریب قانون اساسی با ایجاد افراط گرایی و افزایش خشونت به جای گفتگو
عدم موفقیت در جنبش قانون اساسی ، عدم موفقیت روشنفکران و جامعه بود و چگونه می توان از تجربه تاریخی آن برای ترمیم رابطه “نخبگان” استفاده کرد؟
یکی از دلایل اصلی عدم موفقیت جنبش قانون اساسی ، افزایش و شکاف بین نخبگان و بدن اجتماعی بود که از ابتدا تا پایان انقلاب دیده می شد. این شکاف نه تنها بین نخبگان و مردم ، بلکه در درون نخبگان نیز وجود داشت. در میان آنها در میان روشنفکران سکولار و نخبگان مذهبی و همچنین در میان فقهای قانون اساسی و قانون اساسی. این اختلافات شدید و شکل گیری جریانهای افراطی ، جو گفتگو ، افزایش خشونت و ترور را از بین برد و سرانجام فضای سیاسی را مبهم و گرد و غبار کرد ، به طوری که مردم نتوانستند به درستی و نادرست شناسایی کنند و به تدریج از جنبش دور شوند.
از طرف دیگر ، بحران های بیشمار اجتماعی ، اقتصادی و امنیتی مانند حضور بیگانگان ، قحطی ، بیماری و ناامنی ، همچنین باعث می شود افراد بیشتر از معیشت خود نگران باشند و مشارکت آنها در فعالیت های سیاسی را کاهش دهند. با این حال ، کلاس های مختلفی از جمله روحانیون ، روشنفکران ، بازاریابان ، زنان ، قومیت ها و اقلیت ها در جنبش وجود داشت اما عدم انسجام و سردرگمی بین رهبران و نخبگان باعث کاهش اعتماد مردم و جدایی آنها از انقلاب قانون اساسی شد. تجربه قانون اساسی نشان می دهد که حرکات بدون حمایت واقعی و همراهی مردم به سرعت شکست می خورند. بنابراین ، به منظور ترمیم رابطه نخبگان و مردم ، اعتماد ، احترام متقابل ، اجتناب و خشونت و شفاف سازی اهداف باید به طور جدی دنبال شود.
1
منبع: www.khabaronline.ir