چرا “میهن” نمی تواند به “دولت” بیفتد؟ / انتقاد از “میهن پرستی عاشقانه”



گروه فکری: پزشک احمد باستانی یکی از اعضای دانشکده دانشگاه خارزمی ، با ارائه تحلیلی از مفهوم میهن پرستی در کانال خود ، از دیدگاه مهدی میرابی تبار انتقاد می کند. نظر میرابی این است که خانه بدون حاکمیت قابل تصور نیست. این یادداشت به شما برمی گردد:

****

دوست عزیزم مهدی میرابیان در صفحه اینستاگرام خود همچنان به ادامه یادداشت های قبلی خود ادامه می دهد ، این بار در مفهوم میهن پرستی با توجه به جنگ اخیر. نوشته های مهدی همیشه بازتاب دهنده است و حاوی نکات جالب نظری و دقت است. در این مقاله ، وی مفهوم میهن پرستی و میهن پرستی مستقل از دولت را زیر سوال برده است. به طور خلاصه ، سخنرانی میرابی ، اگر من آن را درست درک کنم ، این است که خانه بدون حاکمیت قابل تصور نیست. بنابراین هر ادعای میهن پرستی نمونه ای از یکی از این دو کشور است: یا به دفاع از جمهوری اسلامی نیاز دارد یا تحت آنچه مهدی “میهن پرستی عاشقانه” می نامد. از آنجا که دومی ، یعنی میهن پرستی عاشقانه ، پایه و اساس مناسبی نیست ، بنابراین می توانم از متن مهدی در وضعیت فعلی تنها میهن (یعنی غیر رسمی) همان هواداران سیستم اسلامی نتیجه بگیرم.

اول از همه ، جدا از مباحث نظری و فلسفی ، این جمله با یک مشاهده ساده به سادگی بی اعتبار می شود. هرکسی که با فضای مجازی فارسی آشنا باشد و بسیاری از افراد را می بیند که اگرچه به وضوح با سیستم مخالف هستند ، اما با حملات خارجی نیز مخالف هستند و در عین حال به ایرانیان عاشقانه اعتقاد ندارند. از طرف دیگر ، می توانم بگویم که بسیاری از کسانی که از نوعی ایرانی (یا ایده ها) دفاع می کنند بیشتر در حمایت از حمله اسرائیل بوده اند.

مهمترین ضرر من این است که “بی خانمانی بدون حاکمیت جغرافیایی است”. این در واقع تعریفی از حقوق بین الملل از ملت است: هر ملتی باید توسط یک دولت نمایندگی شود و ملت بی ملت در سازمان ملل وضعیت حقوقی ندارد (به همین دلیل آنها سازمان ملل را می نامند). اما برای من عجیب بود که این بی اعتنایی به بسیاری از متون در مورد تمایز بین مفهوم ملت (و میهن) با دولت (و حاکمیت) نوشته شده است. البته در نظریه های سیاسی غربی ، که دیدگاه غالب تجربه خاص کشورهای اروپایی است ، این دو در پیگیری همبستگی بسیار درک می شوند.

با این حال ، در همان تئوری ها ، این مفاهیم از هم جدا شده اند و نظریه ها و الگوهای وجود دارد که ملت را صرف نظر از وجود یا عدم وجود یا ظهور حاکمیت (که یک مفهوم مدرن است) بحث کرده اند. مفاهیمی مانند ملل بدون تابعیت (ملل بدون تابعیت) ، ملل چند ساله ، ملل پیش از ملی گرایی (ناسیونالیسم ناسیونالیسم و ​​ده ها مفهوم دیگر از این دست است.

مفهوم میهن در اصل به حاکمیت وابسته کمتر است و بسیاری از متون در این باره نوشته شده است ، که نمونه ای از آن نوشته های متفکر سیاسی ایتالیایی موریتزیو ویرلی است. به آن نگاه ویروئیدی اضافه کنید ، که با آن همدلی ترم تحت تأثیر ماکیاولی و روسو است ، و این دیدگاه که میرابی نشان می دهد بیشتر مبتنی بر نوعی نامزدی هابی است که من آن را نقص های اساسی می دانم و بحث فنی آن فرصت دیگری است.

نکته دیگر این است که میهن یک مفهوم مفهومی است ، یعنی مبتنی بر یک تخیل جمعی مشترک است که زبان ، ادبیات ، تاریخ ، اسطوره ها و بسیاری از عناصر نامشهود دیگر را در بر می گیرد. میرابی با لحنی طنزآمیز ، تمام این عناصر را به نان سانگاک و خاطرات کودکی کاهش داده است. من بعید می دانم که می دانم که میرابی نمی داند که خاطره میهن فردی نیست و دلتنگی بیگانگان سانگاک و دیزی است. در عوض ، بحث در مورد حافظه جمعی یک مفهوم بسیار جدی است که نقش اساسی در شکل گیری هویت ملی و همبستگی اجتماعی دارد.

خاطره جمعی ایرانیان یک مفهوم اساسی در میهن پرستی ایران است که فرصتی برای گسترش آن نیست. فقط به عنوان نمونه ، می توان بینش قومیت های ایران را با میهن ، به عنوان مثال عراق یا افغانستان مقایسه کرد. در طول حمله ایالات متحده به عراق ، کردهای عراقی وطن خود را به عنوان منطقه کرد می دانستند و نگرانی اصلی آنها پیگیری امنیت و علایق آن بود زیرا به عنوان مثال هیچ حافظه جمعی مشترک با عرب های سنی نداشتند. اما قبایل ایرانی ، علی رغم تمام مضراتی که آنها دیده اند ، نقل از دولت از وطن خود را که ایران است ، در نظر می گیرند و در بخش های مختلف تاریخ ایران معاصر از جنگ با عراق تا جنبش محسه همبستگی ملی و اشتیاق میهن پرستی آنها کاملاً مشهور بودند.

به این معنا ، میهن پرستی اساساً مبتنی بر عناصری مانند احساسات مشترک ، همدلی و تخیل جمعی است و آنها می توانند نقش مثبت و سازنده ای در سیاست و جامعه داشته باشند. ممکن است کسی این خصوصیات را رمانتیک توصیف کند ، اما برای اینکه آن را به یک برچسب منفی تبدیل کنیم ، باید استدلال فکری سیاسی داشته باشیم ، یعنی نشان دهیم که چرا تأکید بر این کارکردهای مثبت در زندگی انسان منفی است.

وطن چیزی است که می توانیم “وجودی” را بخوانیم. وطن یک وجودی است که کاملاً مفهوم و نظریه ندارد و بنابراین قبل از تئوری و حتی پیش از سیاسی (سیاست در یک کلمه خاص و محدود) است. هرگونه تلاش برای محدود کردن و تعیین میهن در یک ماده ثابت به شکست محکوم می شود. از آنجا که وطن یک وجودی است ، همیشه قابل تفسیر و برای رسیدهای جدید باز است ، اگرچه این یک مقاربت نیست و همیشه گذشته است ، اما تا حدی است.

برخی می گویند این یک درک “عاشقانه” از میهن است ، از قضا ، باید با آغوش باز این مفهوم “عاشقانه” پذیرفته شود. برای هابز ، چیزی جز نمایندگی وجود ندارد ، بدون نمایندگی و حاکم ، جامعه به هیچ وجه درست نیست ، فقط توده ای از مردم وجود دارد. بله ، این رمانتیک ها بودند که در انتقاد از چنین درک بی نام از جامعه و تأکید بر روح جمعی و روح قومی ، سهم زیادی داشتند ، بله ، این رمانتیک ها بودند که به پیش از سیاسی (دولت) مردم اشاره می کردند. این دقیقاً مفهوم وطن است که به درک منطقی خالص نمی رسد ، استقبال شهودی و شهودی ایرانی ها در طول تاریخ داشته اند و هنوز هم فرمول نظری دارند بدون اینکه مجهز به فرمولاسیون نظری باشند.

وطن در بنیاد خود مفهومی از غیر منطقی (و نه ضد عقل) ، یک خانه وجودی قبل از این است که وجود دارد. دولت مدرن همیشه ادعا کرده است که کاملاً در معرض میهن قرار دارد و صریح یا ضمنی می گوید: خانه من! اما خانه هرگز با نمایندگی دولت کاملاً فتح نمی شود. این مورد نیست ، که کاملاً مفهومی نیست ، و این امکان را برای آزادی فراهم می کند: وطن همیشه می تواند در مقابل وضعیت دولت باشد ، زیرا همیشه فراتر از دولت است. بله ، خانه یک مفهوم عاشقانه است و چقدر خوب است!

منبع: کانال نویسنده

216216



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 8745

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *