چهار اصل زندگی در دنیا از دیدگاه حاج آقا مجتبی تهرانی


به نقل از پایگاه اندیشه و فرهنگ مبلغان در کتاب بحار جلد 78 صفحه 228 روایتی است که امام صادق (ع) می فرماید:

در چهار چیز می دانستم که عمل من به دست دیگری نمی رسد، پس تهدید کردم و دانستم که خداوند دانا است. پس بر من آمدی و دانستم که رزق مرا کسی نمی خورد، پس به تو اطمینان دادم و دانستم که مرگ آخرین است پس به آن رسیدی.

زندگی خود را بر چه محور و پایه ای بنا کرده اید؟ حضرت فرمود: من آن را بر چهار رکن و پایه بنا کرده ام: می دانستم که هیچ کس آن را برای من انجام نمی دهد و به همین دلیل سعی کردم آن را انجام دهم. دریافتم که خداوند متعال در همه حال به اعمال و حرکات و اعتقادات و خطرات قلبی من کاملاً آگاه است و به همین دلیل از انجام کارهای زشت و داشتن افکار زشت شرم داشتم. می دانستم که روزی جز من کسی مرا نخواهد خورد و به همین دلیل آرامش پیدا کردم. می دانستم که آخرین کارم مرگ است. بنابراین خودم را برای سفر آماده کردم

شرح این حدیث بر اساس درس آیت الله آقا مجتبی تهرانی را در ادامه بخوانید:

چهار اصل زندگی در دنیا از دیدگاه حاج آقا مجتبی تهرانی

از امام صادق ـ رضی الله عنه ـ پرسیدند: زندگی دنیوی خود را بر چه محوری قرار دادی؟ خوب برای ترجمه اش باید همین را بگویم. “علت آمریکا چیست؟ فرمود درود خدا بر اوحضرت فرمود:در چهار مورد«زندگی این وجد دنیا را بر محور چهار چیز قرار دادم. اولی: البته شما روایت اولی ندارید، می گویم «من می دانم که اعمال من توسط دیگران انجام نخواهد شد.«این را فهمیدم، دانستم آنچه به نفع من است و سعادت من از او تأمین می‌شود، نه من، چه کاری انجام دهم؟ نمی‌دهد آیا درست است یا نه؟ بسم الله دعا می‌کنید. آیا این دعا را می توان برای شما بخواند. درسته یا نه!؟می دانم که اهل عمل هستم“؛ مراد این است: آیا عمل من به مصلحت من انجام شد؟!”کار دیگه ای نکن“؛ غیر از من، برای من انجام نمی شود. هیچ کس این کار را برای من انجام نمی دهد. من متوجه شدم کهفجتهدت“؛ تصمیم گرفتم خودم این کار را انجام دهم. تبدیل شدم؟ زیرا هیچ کس دیگری این کار را برای من انجام نمی دهد.

دوم:و من می دانم که خداوند متعال و بلند مرتبه است.“؛ فهمیدم که خدا چیست؟ خدا می داند و مرا احاطه کرده است. شد؟! هیچ چیز از من بر او پوشیده نیست، درست است؟ همه وجودم را احاطه کرده است. شد؟!”سپس شما«پس از انجام کار زشت شرم کردم، یعنی گناه کردم».و دانستم که خداوند متعال از همه چیز من آگاه است«؛ بنابراین، به زبان ساده، از انجام کار زشتی خجالت می‌کشیدم.

سوم:و من می دانم که هیچ کس دیگری رزق نمی خورد.“؛ این را فهمیدم، آن که رزق من است، رزق، آن که رزق من است، شد!؟ جز من نمی تواند بخورد. فهمیدی یک روز می میریم؟! هیچکس نمی تواند بخورد. هر کس را که خدا انتخاب کرده است، همه چیز نابجاست.و من می دانم که هیچ کس دیگری رزق نمی خورد.“؛ غیر از من، او نمی تواند من را بخورد. آیا درست است یا نه؟ حالا چه کرد؟”فاطمه» روح من آرامش پیدا کرد، من اصلاً نگران غذایم نیستم، زیرا هیچ کس دیگری نمی تواند غذای من را بخورد. یه روز کسی منو نمیخوره شد؟ نه عصبی شدم نه ناراحتی روحی گرفتم، میدونی چی میگم؟ هیچ کدام از اینها اصلا فهمیدی در رابطه با زندگی دنیایم من هیچی ندارم، آرامش، اطمینان، آرامش، آرامش درونی از چی؟ در مورد معیشت من

چهار:و می دانستم که آخرین چیز مرگ است.“این را گرفتم، نتیجه آخر، آخرین کار من در این خلسه مرگ و مهاجرت است، سفر است؛ من باید از اینجا بروم. درست است؟ تبدیل شدم؟! من چه کردم؟”پس فهمیدیخودم را برای این سفر آماده کردم. مسافر چگونه خود را آماده می کند؟ هان؟ چمدان،ای جناده برای سفر آماده شو.امام حسن در آخرین لحظات خود به جناده فرمود:و قبل از حلول اجلک زایید.به جناده گفت: درست است یا نه.آماده کردن“;”بنابراین شما آن را دریافت کردیدحضرت می فرماید؛ “شما آماده ایدیعنی خودم را آماده کردم. آماده سازی چیست؟ چمدان این سفر را برای خودم آماده کردم.



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 7233

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *