
گروه فکری: داستان کوتاه زیر توسط دکتر عباس نیمی جورشاری در کانال او خود را نوشت ، به طور خلاصه انتقاد چهار برابر سیگموند فروید را در مورد مبانی فکری روشنگری توصیف می کند. نعیمی جورشاری معتقد است که در رد عقل ، فروید ناخودآگاه را نیروی غالب در روان انسان می داند و این دلیل تنها بخش کوچکی از آن است ، بنابراین انسان کاملاً منطقی نیست. از نظر وی ، فروید استقلال و آزادی اراده ای را که روشنگری انسان ها را با نتیجه گیری درگیری های داخلی بین نهاد به چالش می کشد ، به چالش می کشد ، و او همچنین نسخه خطی تمدن و اخلاق را به چالش می کشد. فروید در کتاب تمدن و کسالت آن ، سرکوب غرایز از طریق تمدن را علت اضطراب و رنج انسان می داند و لزوماً پیشرفت تمدن را مترادف با خوشبختی نمی داند. برای این جامعه شناس ، مقابله با یک انسان دوستانه خوش بینانه تمرکز دیگری از انتقاد فروید است. فروید با معرفی برعکس زندگی و مرگ در انسان و تأکید بر وجود تمایلات تهاجمی و ویرانگر ، تصویری غم انگیز و تاریک تر از انسان ارائه می دهد. البته فروید مطلق نیست ، بلکه یک منتقد جدی از خوش بینی و اومانیسم آن است و بر لزوم درک عمق روانی برای درک کامل انسان تأکید می کند. این یک داستان کوتاه در زیر است:
****
چهار محور انتقاد از روشنگری فروید به شرح زیر است:
انسان در خانه خودش پادشاه نیست!
1. عقلانیت
دوران روشنگری (قرن هفدهم و 18) معتقد بود که عقل بشر دارای قدرت مرکزی و روشنگری است. با تکیه بر عقل ، انسان می تواند جهان را بشناسد ، بر طبیعت غلبه کند و جامعه بهتری ایجاد کند. اما فروید ، بر خلاف این دیدگاه خوش بینانه ، می گوید که عقل تنها بخش کوچکی از روان انسان است. ناخودآگاه بخش غالب ذهن است و رفتار انسان بیشتر تحت تأثیر عقل است. در نتیجه ، انسان موجودی کاملاً منطقی نیست.
2. عزت نفس شخص در برابر درگیری های داخلی
روشنگری انسان را به عنوان فردی آزاد ، خودمختار و خردمند می دید که می تواند از تفکر مستقل خلاص شود. مانند شعار معروف کانت: “جرات استفاده از خرد خود را.” اما فروید می گوید که انسان بین سه نیروی روانشناختی درگیری مداوم دارد: 1- ID (خواسته های غریزی) 2-نسخه (مرد آگاه) 3-Supergo (وجدان اجتماعی). این درگیری ها معمولاً ناخودآگاه هستند و خود شخص حتی آنها را نمی شناسد. بنابراین ، از دیدگاه فروید ، فرد آنقدر آزاد و خودمختار نیست که روشنگری تصور می کند.
1. پیشرفت اخلاقی و تمدن در برابر سرکوب و اضطراب
روشنگری به پیشرفت تمدن و اخلاق بشری اعتقاد داشت. او فکر کرد که با پیشرفت علم و اخلاق ، انسان بهتر و مرفه تر خواهد بود. اما فروید در کتاب تمدن و کسالت آن می نویسد: تمدن برای نظم اجتماعی غریزه های انسانی را سرکوب می کند. این سرکوب باعث اضطراب ، افسردگی و رنج داخلی در فرد می شود. بنابراین ، پیشرفت تمدن لزوماً منجر به خوشبختی انسان نمی شود.
1. اومانیسم (اومانیسم) در برابر دیدگاه غم انگیز فروید
روشنگری چهره ای امیدوار و مثبت از انسان را ارائه داد: مردی خیرخواه ، خردمند و مترقی. اما فروید انسان را موجودی می داند که در آن صالح متضاد ، مانند اروس و تاناتوس فعال است. بعضی اوقات انسانها بیشتر تحت تأثیر پرخاشگری ، حسادت و تمایلات ویرانگر قرار می گیرند. این تصویر چهره ای غم انگیز و تاریک تر از انسان است.
در پایان ، فروید “ضد اجتماعی” نیست ، اما از مبانی خوش بینی و اومانیسم انتقاد می کند. او دلیل را ضروری ، اما ناکافی می داند. و این نشان می دهد که برای شناخت انسان ، باید به اعماق تاریک و ناراحت کننده نیز برود.
216216
منبع: www.khabaronline.ir