
در بخش اول ، “توهم اغراق” و در بخش دوم ، “توهم استثنا” به طور خلاصه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تلاش شد تا رابطه بین احساس غیر منطقی و استثناء آن از بحران های فعلی را بررسی کند. اما در بخش سوم ، نشان داده شده است که روابط انسانی با واقعیت را قطع می کند ، که حقیقت مطلق است که باعث ایجاد وضعیت فعلی شده است. توهم که از آن به عنوان “توهم حقیقت نهایی” یاد می شود. زیرا هرکدام منطق خاص خود را دارند. سه نکته به شکل سه سوال مفصل است:
الف) آیا “حقیقت” و “حقیقت مطلق” به خودی خود وجود دارد؟
ب) آیا من “من” هستم ، من حقیقت مطلق هستم؟
ج) آیا “من” یک مأموریت تاریخی و الهی برای آوردن دیگران به سرزمین حقیقت دارم؟
مشکل این نیست که به “حقیقت نهایی” اعتقاد داشته باشید. مردم می توانند باور کنند که فقط یک “حقیقت نهایی” و فقط یک “حقیقت نهایی” و حقیقت مطلق وجود دارد. مشکل از جایی شروع می شود که فرد یا افراد یا حتی یک سیستم سیاسی ، خود را حقیقت می دانند ، بلکه صاحب حقیقت است و “دیگری” را کاملاً نادرست می دانند. اما بحران واقعی در جایی آغاز می شود که همان شخص یا افراد یا سیستم سیاسی ، علاوه بر اینکه خود را به عنوان یک حقیقت مطلق در مورد خود می کند ، احساس می کند که مبلغ وی باید “حقیقت” را به سرزمین امن “حقیقت” برساند.
“توهم حقیقت مطلق” یا داشتن “حقیقت نهایی” به این ایده اشاره دارد که برخی از افراد یا سیستم های فکری دیدگاه خود را به عنوان حقیقت نهایی و بدون تغییر می دانند و هرگونه دیدگاه مخالف یا متفاوت را نادرست یا بی ارزش می دانند. این توهم می تواند در مذاهب ، ایدئولوژی ها ، علوم و حتی اندیشه روزمره پدیدار شود. صاحبان این نوع تفکر خود را “گزاره وضوح” می دانند. بنابراین ، هرکسی که خود را به جز NAHJ انحرافی و انحرافی در نظر بگیرد. برای این افراد ، حقیقت کاملاً آشکار و قابل دستیابی است. این “وحی حقیقت” است که از نظر آنها جهان را به “حقیقت حقیقت” تقسیم می کند.
فرمولاسیون دوگانه ایدئولوژیک جهان پیچیده را به یک موضوع ساده از درست و نادرست تبدیل می کند. چنین قطبش منجر به عواقب و عواقبی مانند گسترش تعصب ، خشونت ، قطبش اجتماعی و رد هر “متفاوت” می شود. هنگامی که آنها حقیقت و کل حقیقت را می بینند و رویکرد خود را فقط یک تفسیر معتبر و واقعی از حقیقت می دانند ، لزوماً هیچ صدای متفاوت و متضادی را منعکس نمی کنند و آن را به عنوان نتیجه جهل یا خصومت معرفی می کنند. “جهل و خصومت” دوگانه فرمولاسیون صداهای مختلف است که در مرزهای “گفتار مبتنی بر” جای نمی گیرد. گفتار ثابت سخنرانی است که توسط قدرت پشتیبانی شده است. و برای اینکه “گفتار ثابت” در قدرت باقی بماند ، آنها صداهای مختلف را با انواع برچسب های مختلف از حوزه عمومی و از دسترس جامعه به بهانه ای که این جماعت را منحرف می کند ، از بین می برند. بنابراین ، “عدم اطمینان” نتیجه دیگری از “توهم مالکیت حقیقت نهایی” است.
تحمل متفاوت در دو رفتار حاکمان منعکس می شود:
اولیشنیدن و دیدن دیگری ، زیرا او دیگری را از اهمیت و ارزش نمی داند.
دوم سرکوب ، محرومیت و حذف صداهای مختلف.
یکی از دلایل اساسی انعطاف پذیری سیستم سیاسی در تحولات اجتماعی و تحولات ارزش ، این توهم حقیقت مطلق است. توهم که منجر به قاعده و یقین حاکمان شده است. بنابراین ، آنها نمی توانند “تخریب خلاق” را اداره کنند. “تخریب خلاق” یا تخریب سازنده مفهومی است که جوزف شوپتر از آن استفاده کرده است. یعنی آنها توانایی از بین بردن ساختارها و ایده های ناکارآمد را به نفع ساختارهای جدید و کارآمد ندارند. امکان تشکیل ساختارهای جدید ، نوآوری ها ، توسعه و عبور از ناکارآمدی جامعه.
صاحبان توهم حقیقت مطلق ، با ناامید کردن تاریخ و جامعه در یک الگوی از پیش تعیین شده و اصرار بر ایده هایی که بارها در آزمایشگاه آزمایشی ناکام بوده اند ، جامعه را در واقع توسعه و توسعه غیرممکن می کند. در این توهم ، “واقعیت” مهم نیست و معیار عمل است ، اما آنچه مهم است امور ذهنی حاکمان است که می خواهند با وجود هزینه ها و رنج هایی که برای مردم فراهم می کنند ، از آنها استفاده کنند. توهم دستیابی به حقیقت مطلق سفت و سخت و سخت ترین توهم است که اگر غیرممکن نباشد ، حداقل بسیار دشوار و پرهزینه است.
216216
منبع: www.khabaronline.ir