چگونه روش تفکر را تغییر داد؟ / انتقال از تاریخ فلسفه به تاریخ فکر / اشکال اساسی و اصول شناخت تاریخی


گروه فکری: مقاله زیر توسط ارنست کاسرولر ، ترجمه و منتشر شده در موضوع ترجمه و انتشار سیاست ، مکان تفکر تاریخی را مورد بررسی قرار می دهد ، با تأکید بر این که برخلاف تصور مشترک ، قرن نوزدهم کشف تاریخی گرایی نبود ، بلکه این دوره روشنگری بود که پایه های تفکر تاریخی مدرن را تأسیس می کرد. متن سپس به نقش “Herdar” اشاره دارد ، که علی رغم نقاط ضعف در سیستم فلسفی و بناهای تاریخی آن ، جهت گیری جدیدی از “انقلاب کوپرنیک” را به علم تاریخ و اهمیت نگاه به تاریخ و جستجو می بخشد. خلاصه این مقاله در زیر آمده است:

****

این اعتقاد متداول است و همیشه تکرار می شود که قرن نوزدهم نه تنها یک قرن از تاریخ بوده است ، بلکه دقیقاً مشخصه ای است که آن را از قرون قبلی متمایز می کند و به همان معروف است. با این حال ، همه موافق نیستند. از زمان انتشار کتاب نیچه: “بازتاب های نامناسب” در سال 2 ، شک های فلسفی در مورد تاریخ گرایی افزایش یافته است و موضوع مزایا و از دست دادن تاریخ برای زندگی به طرق مختلف مورد بحث قرار گرفته است. اما ما اشتباه خواهیم کرد که باور کنیم که تفکر تاریخی آن برای اولین بار توسط هردار و جنبش عاشقانه کشف شده است و ارزش خاص آن از نظر [مسئله] شناخت دریافت شد

جنبش روشنگری ، که به طور کلی آن را در نظر می گیرد و تحقیر می کند ، نه تنها با این روش تفکر آشنا بود بلکه از آن به عنوان ابزاری برای ایده های خود استفاده می کرد … بلکه دائماً “دنیای تاریخی” یکی از بزرگترین دستاوردهای فکری است که نه تنها سؤالات جدیدی را درخواست می کرد بلکه فقط برای پرسیدن سؤالات جدید است. به غیر از جام Giambatista Vico ، که به طور خاص ایده آل شناخت تاریخی را در مواجهه با شناخت فیزیک-دینی دکارت قرار می دهد ، در قرن هجدهم است که اولین پیشگامان تفکر تاریخی مدرن درباره مواردی مانند مونتسکیو ، ولتایر ، هیوراسون ، گیبسون.

بنابراین ، آنچه قرن نوزدهم را متمایز می کند ، کشف تفکر تاریخی نیست ، بلکه جهت جدیدی است که می دهد. در حقیقت ، نوعی چرخش یا نوع “انقلاب کوپرنیک” وجود دارد که علم تاریخ رسمی فردی را می بخشد.بشر همانطور که کانت می خواست فلسفه “کوپنیک” باشد ، هردار را می توان در تاریخ نیز به نام Copernicus نامید. [اهمیت] دستاوردهای هررا یک مورخ و فیلسوف تاریخ است. هر وقت ما از منظر تاریخ و فلسفه به آثار او نگاه می کنیم ، خطر ارزیابی اهمیت وی وجود دارد. او به عنوان فیلسوف تاریخ ، هرگز موفق به ساختن یک ارتش منسجم ، باورنکردنی ، سازگار و عمودی نشده است. روش تفکر او بین دو تعامل “immanent” و “transcendental” در حال نوسان بود. یعنی او سعی داشت تاریخ را فقط از طریق ماهیت انسان توضیح دهد و شکوفایی “بشریت” را تصور کند ، و از طرف دیگر به این نتیجه رسید که تاریخ طراحی خدا و تأثیر مشیت او.

آثار نوشته شده توسط هررا به عنوان یک مورخ واقعی ، ارزش یکسان را ندارند. فقط در قلمرو شعر است که آثار دوره اصلی بودند. به طور کلی ، تاریخ سیاسی خارج از قلمرو بینش وی است و با بزرگتر شدن ، او علاقه خود را به تاریخ سیاسی از دست داد. هر وقت موقعیت او را با معیارهای معمول اندازه گیری می کنیم ، بدون شک آن را ارزیابی خواهیم کرد. کتاب معروف ادوارد فوتر ، که در مورد تکامل تاریخ نگاری از زمان نوشته های اومانیستی ایتالیایی تا به امروز بحث می کند. با این حال ، متفکرانی که با مقام قابل مقایسه نیستند ، بیشتر اتفاق می افتد.

اما این تصویر نه از منظر دست خود در قلمرو تاریخ ، بلکه از آنچه او برای جستجوی تاریخ و خواسته ها و ادعاها داشت ، تغییر می کند. امتیاز اساسی و مقایسه ناکافی نسبت وی [به دیگر متفکران] همین ادعا در این نوآوری و در نیروی بزرگ است. اولین کسی که این امتیاز و ستایش را درک کرد ، گوته بود. اگرچه گوته از دنیای تاریخی دور بود ، اما دنیای طبیعت هیچ رویکرد مستقیمی در قلمرو تاریخ نداشت. با این حال ، گوته دید که شکل جدیدی از اندیشه و احساسات تاریخی پدید آمده است که او را پر از شور و شوق می کند و او می تواند کاملاً تسلیم شود.

متن کامل این مقاله را می توان در شماره هفدهم این سیاست خواند.

چگونه روش تفکر را تغییر داد؟ / انتقال از تاریخ فلسفه به تاریخ فکر / اشکال اساسی و اصول شناخت تاریخی

1



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 8451

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *