یادآوری گذشته هنگامی که ما را به دیگری نزدیکتر می کند ، نه دورتر / اخلاق حافظه و احیای قدرت امید / نقش و عبور از فرهنگ فداکاری ، مفید است.


به گفته خبرگزاری اخبار آنلاین نقل شده ibna ، کتاب “امید و حافظه: درسهایی از قرن بیستم” توزوتان تودوروف با یک رویکرد اخلاقی و فلسفی ، بررسی می کند که چگونه جوامع با فاجعه گذشته روبرو می شوند و راهی برای بازسازی فکری و اخلاقی ارائه می دهند. در کتاب امید و حافظه: درسهایی از قرن بیستم “، تادوروف بررسی می کند که چگونه جوامع پس از جنگ و ظلم و ستم بازسازی می شوند ، با تمرکز بر فاجعه مانند توتالیتاریسم اتحاد جماهیر شوروی ، فاشیسم نازی ها و نسل های رواندا.

تودوروف بین حافظه اخلاقی (که رنج دیگران را تشخیص می دهد و همبستگی را دعوت می کند) و حافظه ایدئولوژیک (که از گذشته برای توجیه خشونت جدید استفاده می کند) تمایز قائل می شود. وی هشدار می دهد که کاهش حافظه معنا و تبدیل آن به ابزاری برای قدرت ، خطر تولید مثل خشونت را افزایش می دهد.

برخلاف بدبینی مردمی ، تودوروف از “امید به عنوان اقدام اخلاقی” دفاع می کند. او امید را ساده لوحانه نمی داند ، بلکه یک تصمیم اخلاقی برای تسلیم خشونت و پوچ است و نشان می دهد که چگونه انتخاب انسان حتی در تاریک ترین لحظه های تاریخ امکان پذیر است. از نظر وی ، امید نوعی وفاداری به انسان است و به احتمال معنا ، پیوند و اخلاق در قلب بحران که راه را برای بازسازی روانشناختی ، فرهنگی و سیاسی باز می کند ، اعتقاد دارد.

این کتاب همچنین از نقش روشنفکران در قرن بیستم انتقاد می کند و تأکید می کند که روشنفکر باید به یک وجدان عمومی تبدیل شود و وفاداری به حقیقت و انسان را بر وفاداری به حزب و دکترین در نظر بگیرد.بشر تودوروف همچنین هشدار می دهد که هویت جمعی نباید صرفاً بر تجربه فداکاری باشد ، زیرا این رویکرد می تواند منجر به رقابت قربانیان و فراموش کردن مسئولیت ها شود. سرانجام ، وی بر لزوم عبور از حافظه تأکید می کند و خواستار آشتی دادن مردم ، یک رسانه مسئول و سیاستی است که به دنبال عدالت و همزیستی است ، نه انتقام و سلطه. این نقل از در زیر آمده است:

****

در دنیای امروز ، خاطره جنگ ، نسل کشی و ظلم و ستم هنوز هم سنگین است که روح انسان بازتابی از گذشته است. در کتاب Hope and Memory: درس های قرن بیستم ، Turatan Todorov ، Torotan Todorov ، تلاش کرده است تا با مسئولیت های امروز ما برای فاجعه دیروز روبرو شود. این کتاب صرفاً روایتی از فاجعه قرن بیستم نیست ، بلکه راهی برای بازسازی فکری و اخلاقی جوامعی است که می خواهند آینده ای انسانی تر از ویرانه ها بسازند.

در کتاب خود ، تودوروف سه رویداد اصلی را مورد بررسی قرار می دهد ، که به عقیده وی مهمترین فاجعه قرن بیستم است: توتالیتاریسم اتحاد جماهیر شوروی ، فاشیسم نازی و نسل کشی در رواندا. از دیدگاه انسانی ، او تجربه قربانیان را در روایت قرار می دهد و سعی می کند بینشی از رنج های امروز انسان را استخراج کند. هدف او صرفاً گفتن تاریخ نیست ، بلکه اخلاقی کردن حافظه و احیای امید در دنیایی است که با بحران معنا ، حقیقت و اعتماد روبرو شده است.

یکی از بحث های کلیدی تودوروف در این کتاب ، تمایز بین دو نوع حافظه است: حافظه اخلاقی و حافظه ایدئولوژیک. حافظه اخلاقی خاطره ای است که رنج دیگران را تشخیص می دهد ، از تکرار فاجعه جلوگیری می کند و همبستگی را دعوت می کند. در مقابل ، حافظه ایدئولوژیک خاطره ای است که از گذشته برای توجیه خشونت جدید ، نفرت قومی یا سیاست های اختصاصی استفاده می کند.

تودوروف هشدار می دهد که وقتی حافظه از معنا تخریب می شود و به ابزاری برای قدرت تبدیل می شود ، خطر تولید مثل خشونت افزایش می یابد. بنابراین ، برای بازسازی جامعه پس از جنگ ، ابتدا باید یک خاطره مهم و همدلی بسازد که نه تنها گذشته را ثبت کند ، بلکه آن را به آینده ای بهتر پیوند می دهد.

یادآوری گذشته هنگامی که ما را به دیگری نزدیکتر می کند ، نه دورتر / اخلاق حافظه و احیای قدرت امید / نقش و عبور از فرهنگ فداکاری ، مفید است.

بر خلاف بسیاری از متفکران معاصر که دنیای پس از جنگ را غنی از بدبینی می دانند ، تودوروف از یک مفهوم بسیار ظریف دفاع می کند. امید به عنوان اقدام اخلاقی. او امید را نه ساده لوحانه و یا فرار از واقعیت می داند ، بلکه یک تصمیم اخلاقی به منظور تسلیم خشونت ، پوچی یا بدبینی نیست. وی با تجزیه و تحلیل اقدامات افراد مقاومت ، بازماندگان قربانیان و صدای بازماندگان ، وی نشان می دهد که چگونه انتخاب انسان حتی در تاریک ترین لحظه های تاریخ انسان باقی می ماند.

برای تودوروف ، امید نوعی وفاداری به انسان است. وفاداری به این عقیده که در قلب هر بحران ، امکان معنا ، پیوند و اخلاق هنوز زنده است. این دیدگاه ، به ویژه برای جوامعی که از جنگ بیرون آمده اند ، نوری است که راهی برای بازسازی روانی ، فرهنگی و سیاسی باز می کند.

در بخش هایی از کتاب ، تادوروف از نقش روشنفکران در قرن بیستم انتقاد می کند. کسانی که بعضی اوقات به عنوان ایدئولوژی کشنده خدمت می کردند یا در برابر جرایم سکوت می کردند. وی با اشاره به تجربیات تاریخی روشنفکران مانند سارتر ، هایدگر و حتی تعدادی از متفکران مارکسیستی ، وی نشان می دهد که وفاداری به حقیقت و انسان از وفاداری به حزب یا دکترین مهمتر است. تادوروف می خواهد به جای لفاظی یا فرار به برج آجاج ، وجدان عمومی شود. یعنی صدایی بین افرادی که حافظه ، اخلاق و مسئولیت را زنده نگه می دارد. چنین صدایی نقش مهمی در بازسازی فکری جوامع پس از جنگ دارد: نه برای انتقام جویی ، بلکه برای عدالت و نه برای سلطه بلکه برای همزیستی.

در مواجهه با فاجعه ، یکی از تله هایی که ممکن است جوامع در آن سقوط کنند ، تبدیل شدن به “فرهنگ مبتنی بر قربانی” است. تودوروف هشدار می دهد که هویت جمعی نباید فقط بر اساس تجربه فداکاری ساخته شود. او معتقد است که چنین رویکردی می تواند به نوعی رقابت قربانیان ، حذف متقابل و فراموشی مسئولیت های فردی و جمعی منجر شود. برای او ، بازسازی معنوی جامعه تنها در شرایطی امکان پذیر است که افراد نه تنها به رنج خود بلکه به دیگری نیز حساس شوند. به گفته وی ، “یادآوری گذشته هنگامی که ما را به دیگری نزدیک می کند ، نه دورتر ، مفید است.”

در فصل آخر ، تادوروف با نگاهی به آینده کتاب را می بندد. او پیشنهاد نمی کند که ما گذشته را فراموش کنیم یا خودمان را غوطه ور کنیم ، اما بر لزوم عبور حافظه تأکید می کنیم. به نظر او ، جامعه ای که می خواهد از قلب خشونت ناشی شود ، باید از گذشته انتقاد کند ، اما نه. او خواستار آموزش برای آشتی انسانها با خود یا دیگران است. رسانه ای که مسئول حافظه هستند. و سیاستی که به دنبال عدالت است ، نه انتقام. از نظر او ، فقط در این صورت امید فقط یک ایده آل نیست ، بلکه نیرویی برای بازسازی جامعه ، معنا و بشریت است.

216216



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 8655

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *