به نقل از خبرگزاری یوبیک آنلاین به نقل از جماران، حسین سلیمی طی سخنانی در این نشست گفت: اول باید ببینیم «قدرت معنایی» به چه معنا است. در جامعه امروز ما عباراتی بهکار میرود که همه آن را به کار میبرند، ولی معانی مختلفی از آن برداشت میشود. مثلاً یک موقع میگوییم معنی قدرت معنایی ایران، نفوذ سیاسی جمهوری اسلامی در میان گروههای مقاومت است. فردی دیگر میگوید قدرت معنایی ایران جایگاه فرهنگی و تمدنی ایران در جهان است.

رئیس انجمن علوم سیاسی ایران افزود: «قدرت معنایی» عبارتی است که از زبانشناسی وارد مطالعات اجتماعی شده است. یک محقق هندی میگوید، «وقتی واژهای توانایی آن را مییابد که جایگزین یک شیء شود و در ذهن دیگران همان معنا را نمایندگی کند، آن واژه دارای قدرت معنایی است.» اگر این تعریف را به سیاست و روابط بینالملل تعمیم دهیم، این گونه معنا میشود که چگونه اندیشه، مفهوم یا چهارچوب سخنی میتواند در ذهنیت جامعه سیاسی جا بگیرد و مجموعهای از ارزشهای بلند را نمایندگی کند.
وی تصریح کرد: وقتی از قدرت معنایی صحبت میکنیم، منظور ما توانایی شکل دادن به معانی، تفاسیر و ساختارهای ذهنی دیگران از طریق زبان، نمادها، گفتمانها و اندیشهها است. چون در عرصه روابط بینالملل امروز مهمتر از اینکه ما واقعاً چه هستیم، این است که دیگران ما را چگونه میفهمند. در تاریخ جمهوری اسلامی سراغ داریم که مثلا ما رئیس جمهوری داشتیم که پیام یا تقاضای صلح میداد و جنگطلبی میپنداشتند. بنابراین ابزار اصلی قدرت معنایی، روایت برساخته شده در اذهان جامعه سیاسی هدف است.
سلیمی تأکید کرد: اگر بخواهیم قدرت معنایی ایران را بررسی کنیم، باید دید تا چه اندازه توانستهایم روایتی ارائه کنیم که جامعه داخلی آن را بپذیرد، ارزشمند بپندارد و با آن همراهی کند. در عرصه بینالمللی نیز همین گونه است، که آیا توانستهایم روایتی بسازیم، چهارچوب معنایی بیافرینیم و خودمان را به گونهای در ذهن دیگران تصویر کنیم که کنش آنها بتواند منفعت و خواست ما را به ارمغان بیاورد. لذا اگر بخواهیم در مورد قدرت معنایی ایران صحبت کنیم، پرسش اصلی این میشود که آیا ما توانستهایم تصویر مطلوبی از خودمان ایجاد کنیم؟ این «ما» میتواند حکومت، یک گروه اجتماعی یا هر جای دیگری باشد.
وی افزود: برای این که مشخص شود ما چه تصویری از خود ارائه دادهایم، به خصوص در دوره پس از جنگ، چند گزاره را باید به عنوان مفروض توافق کنیم. نخست این که وقتی میگوییم قدرت معنایی ایران، منظور از ایران دقیقا چیست؟ آیا منظور جامعه ایران در مرزهای ملی است؟ یا ایران فرهنگی، دولت، یا نظام سیاسی جمهوری اسلامی است؟ مثلا در رسانههای رسمی ما از «ملت ایران» صحبت میکنند؛ این «ملت ایران» کیست؟ جامعه ایران چیزی فراتر از نظام سیاسی حاکم بر ایران است. آن چیزی که به عنوان ایران میشناسیم را نمیتوان تنها به نظام سیاسی آن تقلیل داد و در هیچ دوره تاریخی نیز چنین نبوده است.
رئیس انجمن علوم سیاسی ایران اظهار داشت: جامعه ایران و فرهنگ ایرانی در جنگ ۱۲ روزه هم قدرت، تابآوری، جذابیت و انعطافپذیری خودش را نشان داده است، اما این را نمیتوان به تمام نهادها تعمیم داد. ولی ما در طول این جنگ چه تصویری در ذهیتهای مختلف جامعه جهانی ایجاد کردیم؟ آیا توانستهایم تصویری ایجاد کنیم که برای ما قدرت به ارمغان بیاورد؟ مطالعات و نظرسنجیها نشان میدهد که تصویر جامعه جهانی از مردم ایران مثبت است، در حالی که نگاه آنان به کنش سیاسی دولت در ایران عمدتاً مثبت نیست.
وی افزود: نظرسنجی یک مؤسسه ایرانیان مقیم آمریکا از میان مردم داخل ایران نشان میدهد که ۸۰ درصد مردم، ایران را پیروز در جنگ با اسرائیل میدانند و از عملکرد موشکی ایران راضی بودند. بر اساس نظرسنجی دیگری که مرکز راهبردی فرهنگ و رسانه انجام داده است، مشخص شد که ۶۷ درصد مردم بیشتر خود را ایرانی میدانند تا دیگر چیزها، و با اقدامات نظامی در طول این جنگ ۱۲ روزه موافق بودهاند. ولی اکثر نظرسنجیها نشان میدهد که نگاه کلی ایرانیها به عملکرد حکومت عوض نشده است.
سلیمی یادآور شد: ایران به عنوان یک مجموعه اجتماعی و فرهنگی دارای قدرت معنایی بالایی است و ریشه در تاریخ و تمدن ایرانی دارد. هر جا دولت با این کلیت فرهنگی پیوند خورده، از قدرت معنوی آن بهرهمند شده و هرجا فاصله گرفته، قدرت معنایی خودش را هم از دست داده است. بنابراین، راهحل برونرفت از مشکلات حکمرانی، پیوند دائمی، ارگانیک و ناگسستنی با قدرت معنایی ایران به مثابه یک کلیت فرهنگی است.

مقصود فراستخواه، نیز در این نشست با تأکید بر اینکه ایران بیش از اینکه یک دولت – کشور باشد، یک ایده تمدنی و فرهنگی است، گفت: بارها ایران در هم ریخته و در معرض انواع تهاجمات و بلایا قرار گرفته، اما این معنا در خاک ما باقی مانده و نسل به نسل از پدران و مادران به نسلهای بعدی منتقل شده است. این انتقال از طریق داستانها، فرهنگ شفاهی، فرهنگ مکتوب، اندیشهها، سبک زندگی و ارتباط با خود و جهان صورت گرفته است.
عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی، افزود: امروز دیگر مسأله انسان، جرأت داشتن یا نداشتن در مورد دانستن نیست، بلکه باور نداشتن به حقیقت دارای اهمیت شده و در برابر هر دعوی معرفتی یک دعوی تازه سر بر آورده است. به قول هایدگر یک نوع فراموشی هستی در پس دعاوی شکل گرفته است. اسم این وضعیت را «عسرت معنا» و «کسوف معنا» در دنیای امروز مینامم. یعنی نفوذ بیوقفه نیهیلیسم که اول بار نیچه به خاطر آن برای انسان گریست.
وی تصریح کرد: وسوسهای آشکار در جهان وجود دارد که به انسان میگوید حقیقت را رها کن و به قلمرو قدرت بچسب! به انسان میگوید، فضای قلمرو تو چقدر است. حتی در جهان امروز تاریخ به نفع قلمرو و فضا پس میرود. یک زمانی انسان درباره تاریخ خود صحبت میکرد، اما صدایی در جهان طنینانداز شده که قدرت و قلمرو تو است که اهمیت دارد. این وضعیت تأثرآور و سوگناک است. اینها مرثیه جهان امروز است.
فراستخواه اظهار کرد: باید دید عناصر تشکیلدهنده قلمرو قدرت چیست؟ یکی ثروت است که تحلیل آن را ابتدا مارکس آغاز کرد و بقیه متفکران آن را ادامه دادند. پس ثروت مهم است و قلمرو و قدرت ایجاد میکند. در آمریکا و اسرائیل ثروت وجود دارد. شکل معکوسی از ثروت در چین هم موجود است. اینها قلمرو میسازند. در چین یک سرمایهداری معکوس جهانی وجود دارد. قلمرو چه میخواهد؟ هل من مزید میطلبد، گسترش میخواهد؛ هفت اقلیم را میبلعد و باز هم میخواهد.
وی ادامه داد: همین امروز در جنگ تعرفهها، قلمروی قدرت آمریکا میگوید، کانادا، گرینلند، خیلج مکزیک و حتی مریخ را میخواهم. برای کسب لیتیوم وارد افغانستان میشود، معادن اوکراین را مصادره میکند و… باز هم طلب میکند. این جهان قلمروهاست. به جای غزه میگوید یک جهان کنار دریا میخواهم، بسازم. ناتو وجود دارد و شانگهای هم وجود دارد. اینها همه قلمروهای امروز هستند. این جهان واقعی ما است.
عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی، «تکنولوژی» را دومین عنصر تشکیلدهنده قدرت دانست و گفت: هواپیماهای بمبافکن، پهپاد، سامانههای ضدموشکی، هوش مصنوعی، تیکتاک و… قلمرو قدرت ایجاد میکند. من نه به عنوان یک ایرانی بلکه به عنوان یک شهروند جهانی صادقانه میگویم و خودم را در جای یک شهروند جهانی میگذارم. اینکه ترامپ نسلهای جدید بمبافکنها را پیش چشم جهانیان نمایان میکند و مسئولان دولتش پشت سرش لبخند مغرورانه سر میدهند، یک تکنیک است.
وی افزود: سومین عنصر قلمرو قدرت «رسانه» است که مکاتب بسیاری را شامل میشود. رسانه جهان را بازنمایی میکند. نظرسنجی تولید میکند، توزیع احساسات میکند و نیک و بد ایجاد میکند. چهارمین عنصر در قلمروافزایی، «معرفت» است؛ به ویژه صورتهای هژمونیک معرفت. مثلا معنای هژمونیک مدرنیته غربی، سبک زندگی آمریکایی و… یک معناست. از درون آن «اول امریکا» بیرون میآید و جنبش انتخاباتی شکل میدهد. یک نژاد سفیدپوست عملگرای منفعتگرای مرد بیتفاوت به سرنوشت جهانی، اقلیمی، سیارهای، ضد مهاجر و ضد رسانه که با اعداد موجسازی میکند.
این استاد جامعهشناسی تأکید کرد: تصور میکنم دولت فعلی اسرائیل به ویژه راست افراطی حاکم، چهار منبع قدرت و شرارت را با هم دارد. هم سرمایه مالی دارد، تکنولوژی دارد که گوشیهای دستی همراه را بدل به نارنجک دستی میکند، امپراتوری رسانهای دارد، معنای هژمونیک دارد و ایده «از نیل تا فرات» را مطرح میکند. ضمن اینکه یک دموکراسی خاصی را برای خود ترتیب داده که میگوید همه برابرند، اما صهیونیستها برابرتر هستند.
وی افزود: تصور من طی چند دهه اخیر این است که زیر پای قلمروهای قدرت ایران خالی شده است. یعنی نه ثروت پایدار برای خودمان ایجاد کردهایم نه تکنولوژی پایداری شکل دادهایم و نه رسانههای ریشهدار ملی ایجاد کردهایم؛ رسانههایی متعلق به مردم که صداهای واقعی مردم را بازتاب دهد، مرجعیت رسانهای را از دست داده و تنها چیز باقی مانده برای مانایی ایران، «معنا» است.
فراستخواه اظهار داشت: به عنوان یک دانشآموز، معتقدم این معنا را در مکانهای دولتی نمیتوان ساخت. معنا به شکل اجتماعی ساخته و به شکل اجتماعی زوال پیدا میکند. اساسا قدرت یعنی تأثیر بر دیگران؛ قدرت معنایی یعنی از طریق ساختارهای معنایی و نشانههای زبانی بتوانیم معانی خاصی را شکل دهیم. تصور میکنم، طی دهههای اخیر دو جریان معنایی از هم متمایز میشدند. یکی معنای جهانداری ایرانی است که پیشینه تمدنی و تاریخی بلندی دارد و دیگری معنای جهانستیزی ایرانی است.
وی تصریح کرد: اولی در واقع معنای هویتاندیش و نابگرای شیعی داشته و به دنبال امالقرایی ایران است، معنای سیاسی نیابتی را پیگیری میکند، اما در برابر خود ضد معنا را تکثیر کرد. ضد معناهای تکثیر شده، اول سکولاریسم و سپس سلطنتطلبی و قومگرایی و… است. اینها ضدمعناهایی است که معنای هژمون شده دولتی و حاکمیتی از ایران را بازتاب داده است. این رویکرد به دنبال ناسازگاری در منطقه و جهان است.
عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی، ادامه داد: معنای دیگری که جهانداری ایرانی از خود نمایان میکند، معنای ایران فرهنگی، ایران تمدنی و ایران سرزمینی است که همواره ترکیب آن با ملتهای دیگر توسعه پیدا کرده و در ارتباط با ملتهای دیگر بارور شده است. معنایی از اجتماع، شهر و آبادی و سرزمین و معنایی که در ذهن افرادی چون فروغی قرار داشت. این معنای جهانداری ایرانی و ایران جهانی و جهان ایرانی است که در ذهن این متفکران قرار داشت.
وی یادآور شد: حتی در ثنویت ایرانی گفته میشود اهریمن وجود دارد، اما انسان میتواند علیرغم محدودیتها کردار نیک، گفتار نیک و پندار نیک داشته باشد. در اسلام ایرانی هم همین رویکرد تکرار شد. به نظرم معنای دوم ایرانی، بازتاب مغز ایرانی و نشانه تغییرات جدید با حضور زنان، جوانان و طبقات نو است. برخاسته از حیات مدنی و معقول ایرانی است. ما باید به سمت این درک و تصویر از ایران برویم.

حمیدرضا شعیری نیز در این نشست سخنان خود را با بیان ضرورت تعامل و گفتوگو با جهان آغاز کرد و گفت: یک داستان قدیمی بین طاووس و زاغ وجود دارد که این دو با هم به گفتوگو مینشینند و در نهایت در این داستان به این نتیجه میرسیم که آنچه طاووس دارد، زاغ ندارد و بالعکس. این یعنی اینکه در دنیا ما چیزهایی داریم که دیگران ندارند و دیگران چیزهایی دارند که ما نداریم. اگر این بدهبستان و گفتوگو با دنیا شکل نگیرد، ما همیشه چیزی کم خواهیم داشت. هیچ چیزی مطلق نیست و همه چیز در حال جابهجایی است.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس برای تبیین «قدرت معنایی» از اشعار حافظ یاری گرفت و سه کلیدواژه اصلی را معرفی کرد و افزود: اولین کلیدواژه «کیمیاگری» است، این واژه را نه به معنای تکنیکی، بلکه به عنوان «شعور و معرفت معنایی» باید دانست که زیبایی و شگفتی میآفریند. این همان چیزی است که حافظ از آن به عنوان «همت کیمیاگری» یاد میکند. کلیدواژه دوم «ملاحت» است؛ ملاحت به عنوان ویژگی دوم به معنای نرمی، لطافت و جاذبهای است که رفتار شعورمند و خلاق را میسازد.
وی اظهار داشت: سومین کلیدواژه «شعور معنوی» است و این عنصر در کنار دو عنصر پیشین، «سپهر فرهنگی» ایران را تشکیل میدهد. ملاحت یعنی از خشونت پرهیز کردن، یعنی راه نفوذ بر دیگری را نه با سلاح، که با ظرافت و جاذبه باز کردن. این سه عنصر (کیمیاگری، ملاحت و شعور معنوی) با هم تکمیل میشوند و درون سپهر فرهنگی جاری میشوند.
شعیری با بیان اینکه قدرت معنایی ایران در «معنای جوهری و کیفی» نهفته است که در آثار شاعرانی مانند مولانا، سعدی و حافظ متجلی شده، گفت: باید به دلهای مردممان اعتماد کنیم. باید دختران و پسران را عزیز بشماریم و به آنان ارزش دهیم و اجازه حضور در صحنه را بدهیم. با لغو کردن کنسرت، آشتی را بر میگردانیم؟ جوانان را فراموش میکنیم؟ به نظرم باید کیمیاگری کنیم نه اینکه ایجاد ناامیدی کنیم. با کیمیاگری میتوانیم بزرگترین قدرت و دستاورد را داشته باشیم.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به نقد ماهیت دموکراسی پرداخت و گفت: دموکراسی امری نسبی و وابسته به منافع دولتها است، دموکراسی وجود ندارد، همانطور که حقیقت مطلق وجود ندارد. زبان یک دروغ بزرگ است و این دروغ بزرگ بسیار قدرتمند است. تکرار میکنم من زبان دارم، اما زبان یک دروغ بزرگ است. دموکراسی نیز محصول این «دروغ بزرگ» زبانی است. فرانسه به عنوان نماد اندیشههای روشنگری و انقلاب، امروز به جایی رسیده که در برابر کودکان غزه سکوت میکند و این به خاطر این است که آنها منافع ملی خود را در نظر میگیرند. پس میبینیم که دموکراسی امری کاملاً وابسته به منافع دولتها است.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس در جمعبندی خود دموکراسی را یک ساختار تخیلی دانست و گفت: دموکراسی وجود ندارد؛ زاییده ذهن بشر و یک تخیل زیبا است. یعنی دروغ بزرگی است که به بشر تحمیل شده و بشر با این تخیل سالها و قرنها است که دارد زندگی میکند. به امید روزی که دموکراسی واقعی به ما برگردد، ولی امیدوار نیستم.

علی ربیعی نیز طی سخنانی در این نشست گفت: به اعتقاد من عامل بازدارنده حمله رژیم اسرائیل و متحدانش به ایران، همان قدرت معنایی ایران بود. معتقدم ایران در طول تاریخ با بحرانهای بزرگی مواجه بوده و جنگهای بسیاری علیه ایران شکل گرفته است. همچنین بر این باورم که این حملات هم علیه سرزمین ایران و مردم ایران بوده است. هر حملهای که با ادعای نابودی یک حکومت انجام میشد، دروغی بیش نبوده است. هدف اصلی همواره ایران و سرزمین ایران بوده است.
دستیار اجتماعی رئیس جمهور افزود: امروز هم این حملات، بهرغم فضای «پساحقیقت» محصول «امپریالیسم رسانهای» است و بیش از یک دهه است که تولید آن آغاز شده و ادامه دارد. آنان پیش از حمله به تمامیت ارضی ایران، ذهن و روان ایرانیان را هدف گرفتند تا تمامیت ذهنی آنان را برای چنین روزی آماده کنند.
وی ادامه داد: برچسبهایی همچون «لیبرالیسم»، «آزادی»، «امنیت آبراه تجاری» همواره به کار رفته تا چهرهای کادو پیچ شدهای از جهانی بیرحم عرضه شود. اما من معتقدم اکنون تاریخ جهان عریان شده است؛ خشونت نهفته ناشی از قدرت بدون معرفت، امروز بیش از هر دورهای آشکار گردیده است. غزه تابلویی از این بیرحمی و «پساحقیقت» است و حمله به ایران نیز در همین چهارچوب قابل تفسیر است. گرچه ما ایرانیان از نامرادیهای داخلی و اکنونزدگی رنج میبریم و احساس خوشایندی نسبت به بسیاری از سیاستها نداریم، اما باز هم «هوش تاریخی و فرهنگی» ایرانیان پیشی گرفت.
ربیعی تصریح کرد: من بر این باورم آنچه در این دوازده روز دفاع میهنی رخ داد که ترجیح میدهم چنین بنامم تا بار معنایی بیشتری داشته باشد، وظایف مهمی را بر دوش ما گذاشته و ماجرا هنوز پایان نیافته است. قصد پیشبینی جنگی دیگر را ندارم، اما معتقدم در هر قالبی که حملات آینده شکل گیرد، وظایف ما پابرجا است. روشنفکران، دولت و صاحبان قدرت هر یک مسئولیتی دارند و هر خطایی امروز، نسلهای آینده ایران را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
وی اظهار داشت: به باور من، نخستین وظیفه ما این است که بفهمیم چه شد و چه عاملی موجب انصراف متجاوزان گردید. آیا موشکها باعث انصراف شدند؟ که بیتردید در توازن وحشت موشک ها نقش داشتند، اما آن عنصر اجتماعی کدام بود که کار را ناتمام گذاشت؟ اینجا است که به «قدرت معنایی ایران» باز میگردیم. نباید این قدرت را مصادره کنیم، نباید آن را به فراموشی بسپاریم و نباید اجازه دهیم جامعه به «تنظیمات کارخانه» بازگردد. من نگران این سه رخداد پشت هم هستم.
دستیار اجتماعی رئیس جمهوری تأکید کرد: مقاومت تنها اسلحه به دست گرفتن نیست؛ بلکه از همراهی نکردن گرفته تا ابراز مخالفت و نشان دادن آمادگی برای حضور در روز مبادا را نیز شامل میشود. اتفاقات ناگواری رخ داد که همه ایرانیان در قاب رسانه ملی ما جای نگرفتند. بر اساس یک سنجش معتبر،۶۰ درصد ایرانیان، ایران، سرزمین ایران و هویت ایرانی را عامل اصلی رفتارهای خود در این دفاع میهنی ذکر کردند.
وی افزود: در شرایط بحران، تحریم و پساجنگ معمولاً دو سیاست اتخاذ میشود؛ نخست، سیاست پیشگیری از افتادن در تله سختیهای معیشتی که همان سیاست رفاهی است. دوم، سیاست گشایشهای اجتماعی است که باید آن را قوی کرد. ایران بدون مردم، سرزمینی برهوت است. شهری مانند تهران با پل و بتن معنا پیدا نمیکند، بلکه با انسانها و زندگی آنان معنا مییابد. جلوگیری از برگزاری کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی نمونهای از نفهمیدن همین واقعیت بود.
ربیعی در پایان گفت: به باور من، اگر فهم درستی از این لحظه تاریخی نداشته باشیم و سیاستگذاری معطوف به انسجام اجتماعی را دنبال نکنیم، این یک جفا به ایران و آینده آن، و خیانتی به ایران و امنیت ملی است. باید قدرت معنایی ایران را بازیابی و تقویت کنیم؛ همان نیرویی که در گذشته حافظ ما بوده و در آینده نیز ضامن بقا و پیشرفت ایران خواهد بود.
۲۱۶۲۱۶
منبع: www.khabaronline.ir