ماجرای دعوای شهید بهشتی و شهید مفتاح چه بود؟

نقل از کردن پایگاه اندیشه و فرهنگ مبلغان، بر اساس آنچه جماران نقل می کند، بیست و هفتم دی ماه سال 58 بود که آیت الله محمد مفتح به دست گروهک تروریستی فرقان به شهادت رسید. روز به روز وحدت حوزه و دانشگاه زبانزد می شد. محمد پیشگاهی فرد که خواهرزاده همسر شهید بهشتی است و بعدها داماد شهید مفتح شد و با وی ارتباط نزدیک داشت در مصاحبه ای که با مجله شهید یاران شماره 14 انجام داد در مورد اختلافی که می خواستند. بین پرتاب شهید بهشتی و شهید مفتح و تیری که به سنگ اصابت کرد چنین روایت شده است:

ناکامی مفتضحانه گروه های چپ به ویژه حزب توده در مناظره تلویزیونی با شهید بهشتی بر لجاجت دشمنان به ویژه منافقین و عناصر وابسته به بیگانه افزود. متعصبان خانس برای ایجاد اختلاف بین شهید بهشتی و یاران وفادارشان هر کاری که از دستشان بر می آمد انجام دادند، از جمله در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی این دشمنی ها بیشتر شد.

15 نفر از تهران حق انتخاب داشتند و تعداد زیادی کاندید نمایندگی شدند. در جلسات جامعه روحانیت مبارز و گروه های خط امام قرار بر این شد که شهید مفتح از تهران به عنوان کاندیدای انتخابات معرفی شود، اما در جلسات بعدی به این نتیجه رسیدند که افرادی که شهرت بیشتری دارند و موفق ترند. در کسب رای از تهران نامزد می شد. و سایرین از استان های دیگر معرفی شوند. از جمله تصمیم بر این شد که شهید مفتح از استان همدان معرفی شود. درست از همان لحظه ای که این تصمیم گرفته شد، «وسواسیون خناس» تماس ها و رفت و آمدهای خود را آغاز کردند و به آقای مفتح پیشنهاد دادند که «آقا، ببینید شما را کنار زدند.

باید از تهران نامزد می کردی نه از همدان. دیدی آقای بهشتی تو را کنار زد؟» من خودم بارها از شهید مفتح شنیدم که «می آیند این حرف ها را می زنند و من را علیه آقای بهشتی تحریک می کنند.» فرض کرده اند من و آقای بهشتی تازه ملاقات کرده ایم. وقتی بیست سی سال است که با هم هستیم، خدا را گواه می گیرم، اگر قرار باشد در کشورمان رئیس جمهور انتخاب شود، من اولین نفری هستم که به آقای بهشتی رای می دهم. این مقام، چون واجد شرایط است و بعد از امام، مانند او نداریم». من به عنوان فردی که به هر دو علاقه داشتم، رفتم پیش شهید بهشتی و ماجرا را جویا شدم و گفتم: «آقا! این چه خبر است، کارشناسان خبره، باز هم مخالف شماست که نامزدها را انتخاب کرده‌اید! شهید بهشتی خندید و گفت: آیا آقایان اینقدر بی انصافی هستند که با آقایان هاشمی رفسنجانی و سایرین کاندیدا شدیم؟ اسامی را نزد امام در قم بردند.

امام نگاهی به لیست کرد و نظرش را داد… چند نفر به تشخیص امام به لیست اضافه شدند… از جمله افرادی که باید از شهرستان ها کاندیدا می شدند، یکی آقای مفتح بود. متأسفانه در نهایت دامن زدن به «وسواس های خناس» باعث شد تا شهید مفتح در آخرین لحظات از تهران نامزد شود، زیرا نامشان در لیست جامعه روحانیت و نیروهای خط امام نبود. رای ندادند.