چرا زنان سوری نگران هستند که استبداد سکولار جای خود را به استبداد مذهبی بدهد؟



نقل از کردن پایگاه اندیشه و فرهنگ مبلغان،میدان مرکزی «دمشق» شاهد تظاهرات صدها نفر از مردم برای دموکراسی، حقوق زنان و حکومت سکولار بود. آنها خواستار جدایی دین از دولت شدند و همچنین بر وحدت ملی سوریه تاکید کردند.

مرضیه حاجی هاشمی در یادداشتی نوشت: آنها نگرانند که یک استبداد سکولار جای خود را به یک استبداد دینی بدهد که نه تنها حقوق و آزادی های سیاسی آنها به رسمیت شناخته نشود، بلکه حتی برخی از حقوق و آزادی های اجتماعی آنها از جمله حقوق و آزادی زنان به رسمیت شناخته نشود. از لباس و … نیز گم شود. تظاهرکنندگان فریاد زدند: “ما دموکراسی می خواهیم، ​​نه یک نظام دینی.”

بین استبداد سکولار و استبداد دینی از نظر عدم به رسمیت شناختن انسان به عنوان موجودی آزاد و با اراده، تفاوتی وجود ندارد. زیرا هر دو حق انتخاب انسان را محدود می بینند. آنها اساسی ترین حق را که حق تعیین سرنوشت در زندگی سیاسی و اجتماعی است به رسمیت نمی شناسند و این آزادی اساسی را انکار می کنند. زیرا شالوده فکری هر دو بر فرض دوگانگی «عبد- ملا» یا «حاکم-حاکم» استوار است; بنابراین در جوامعی که هنوز رشد فکری-فرهنگی صورت نگرفته و ساختار فکری جامعه دچار دگرگونی نشده است، دائماً می توانند بین این دو نوع استبداد، از استبداد سکولار به استبداد دینی و بالعکس، رفت و آمد کنند.

جوامعی که سیر تحولات ایدئولوژیک را طی کرده اند و از نظر فلسفی و انسان شناسی، حقوق و آزادی های بشری اساس فرهنگ سیاسی جامعه شده اند، سکولاریسم همواره با خطری در دل خود مواجه است، خطری که جدایی بزرگ جدایی دین از سیاست) تنها با تکیه بر نهادها و قوانین قدرتمند سیاسی- اجتماعی توانست از آن اجتناب کند و اصول خود را نهادینه کند. این خطر «امیال مفرط مذهبی» و شکل سیاسی آن است.

مارک لیلا می نویسد: “عناوین زیادی برای توصیف این تمایلات مذهبی افراطی و چگونگی شکل گیری آنها در شکل سیاسی وجود دارد: خوش بینانه، اندیشه آخرالزمانی، هزاره گرایی، و آخرت شناسی سیاسی.” این امیال مفرط، وقتی شکل سیاسی به خود می گیرد، دائماً مؤمنان را وادار می کند که نشانه های آخرالزمان را با رویدادهای سیاسی-اجتماعی کنونی مقایسه کنند و آنان را از درک واقعیت های موجود محروم کنند. “آنها یا با نگرانی خود را برای آخرالزمان آماده می کنند یا با فعالیت خود سعی در تسریع این آخرالزمان دارند”; بنابراین، اگر در قدرت باشند، تصمیمات و سیاست‌هایی می‌گیرند که از واقعیت و عواقب آن دور است که شاهدان را گیج می‌کنند.

در هر یک از ادیان، افراد و گروه‌هایی که گرفتار چنین علایق الهیاتی می‌شوند، «به قدرت‌های موجود اعتبار می‌دهند» و صاحبان قدرت معنوی و سیاسی را «به‌عنوان آخرین فرمانروایانی که انسان‌ها به آن‌ها نیاز خواهند داشت» تجلیل می‌کنند. آنها از آنها انتظار دارند با استقبال از برخی جنایات، جنگ ها و خونریزی ها “نظم شیطانی موجود را از بین ببرند” یا حتی “آخرالزمان را به وجود آورند”.

با توجه به آنچه شرح داده شد، می توان اذعان داشت:
اولاً هر جامعه ای که راه تعقل و تفکر را ببندد و یک بار برای همیشه دست به انقلاب فکری نزند، حتی اگر بارها دست به انقلاب سیاسی بزند، نمی تواند آینده مطلوب خود را تضمین کند. شور و شوق سیاسی بدون پشتوانه فکری و نظری و نهادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی با تکیه بر آن تنها با هدف براندازی یک نظام سیاسی، منجر به مجموعه ای از رویدادها و ساخت و سازهای آن حوادث ناخواسته می شود که به چرخه ای مستمر از کنشگری عاطفی می انجامد. هم از جامعه و هم از طرف دیگران. از طرف صاحبان قدرت تمام می شود و به نتیجه مطلوب نمی رسد.

ثانیاً، حتی در سکولارترین و سکولارترین جوامع، مذهب و نمادهای دینی همچنان امری پویا و بخشی از فرهنگ و تمدن جوامع است، چنانکه دیدیم، حتی در جامعه ای مانند «فرانسه» که نماد تأسیس یک دموکراسی لائیسیته، رئیس جمهور برای بازگشایی کلیسای معروف “نوتردام” پس از حادثه آتش سوزی با حضور بسیاری از مهمانان سیاسی برگزار شد. یک قدرت سیاسی در عرصه دین باید انعکاس خواست و تنش مردم باشد نه اینکه در صدد تحریف باورهای دینی جامعه باشد و مردم را به اعتقادات دینی و دینی وادار نکند. زیرا هر دوی آنها به شکل افراطی باعث رشد مخالف می شوند.

و بالاخره در جوامعی که قدرت در دست افراد و گروه های معتقد به الهامات کلامی و امیال آخرالزمانی است، اولین قدم توقف حرکت ویرانگر آنها، بلند کردن صدای اعتراض جدی و حرکتی معتبر از سوی نهادهای مذهبی و روحانیون است. خودشان، در غیر این صورت بیشترین تخریب سهم این مؤسسات خواهد بود



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 7211

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *