
نقل از کردن پایگاه اندیشه و فرهنگ مبلغان، محمد عثمانی نوشت: محمدباقر صدر به ویژه با تکیه بر دستاوردهای انسانی در عرصه سیاست، نوآوری های جدیدی در عرصه حکومت داری اسلامی ایجاد کرد. این رویکرد نوین صدر را باید در ادامه اندیشه نائینی دانست. وی در دوران حیات خود سه دیدگاه متفاوت درباره حکومت اسلامی ارائه کرده است. اما آنچه در این مقاله برای ما ملاک تحلیل است آخرین دیدگاه صدر است. آخرین نظریه صدر با عنوان نظارت بر خلافت و مرجعیت مردم ارائه شده است. این نظریه در اواخر عمر و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی مطرح شد. تلاش او در این نظریه ارائه مدلی از جمهوری با ماهیت اسلامی است. لذا با تکیه بر دیدگاه های اولیه خود (حکومت منتخب و مرجعیت عمومی فقها) این نظام را طراحی می کند.
صدر با برخی فرضیات مذهبی به دولت نزدیک می شود. او اولاً معتقد است که قدرت مطلق از آن خداوند است که بر همه چیز مسلط است. انسان نیز از هر نوع اختیاری غیر از خدا مبرا است. چون خدا عادل است از ظلم و ستم به دور است و از ملکوت های انسانی دور است. خداوند در کتاب خود انسان را خلیفه خود در زمین قرار داده است که حاکم است. او باید متصدی امور جامعه بشری، سیاست و اداره خانه باشد. اما انسان مختار نیست که این امانت را هر طور که می خواهد تصاحب کند. بلکه حکومت مبتنی بر احکام اسلامی باید رفتار و مصالح درست و منصفانه بشر را در نظر بگیرد.
صدر، شریعت اسلامی را منبع اصلی قوانین اساسی و عرفی حکومت اسلامی می داند. صدر با پیروی از سنت پیشینیان معتقد بود که فقها در امور سیاسی اختیار فقیه را ندارند. ایشان وظیفه نظارت را تنها بر عهده فقها در امور حکومتی گذاشته است. پیامبران و امامان را منصوب خداوند می داند و ولایت آنها در همه امور است. اما در عصر غیبت امام معصوم، مراجع تقلید، ناظران عصر هستند. یعنی مراجع صالح تقلید را که شرع شرایط آنها را اعلام کرده است تعیین کرده اند تا در عصر غیبت کبری امام معصوم بر امور نظارت و نظارت داشته باشند.
صدر تنها در یک زمان، در عصری که جامعه تحت سیطره طاغوت است، دامنه این نظارت را گسترش می دهد و مسئولیت خلافت را بر دوش مراجع می گذارد. وی معتقد است چون صاحب حق حق استفاده از حق خود را ندارد، مراجع ذیصلاح باید نسبت به استیفای این حق الهی اقدام کنند. ایجاد بستر برای احقاق حقوق بشر توسط خود انسانها از وظایف و وظایف مراجع تقلید به شمار می رود. زیرا وظایف مراجع در عصر غیبت بسیار سنگین تر از زمان تشکیل حکومت اسلامی است. زیرا زمانی که افراد تحت رهبری فقیه یا مرجع معتبر از ولایت طاغوت خارج شوند، خلافت عمومی الهی به مردم منتقل می شود. اما وقتی مردم زیر سلطه استبداد قرار دارند، این وظیفه مرجعیت است که نهضت را آغاز کند و زمینه رهایی را فراهم کند.
رئيس خلافت مردم با نظارت مرجع، جمهوري اسلامي ناميده مي شود كه قانون اساسي ملزم به آن است. زیرا قانون دولت و مردم کنترل یکسانی دارند. از آنجایی که مرجع نیز یک نهاد است، قوه قضاییه باید زیر نظر مرجعیت به وظایف خود عمل کند. این تنها بدنی است که خارج از خلافت مردم است. این ضامن تفکیک قدرت و اسلامی شدن قدرت سیاسی است.
اگر دو نظریه صدر و نائینی را با هم مقایسه کنیم، درمی یابیم که صدر برخلاف نائینی، مستقل از فقها، حقوق سیاسی مردم را به رسمیت شناخته است. در این چارچوب نقش مرجعیت به جای اجرایی، نظارتی است، هرچند نقش مردم در توسعه قوه مجریه کمتر است. زیرا رئیس قوه مجریه مورد تایید مرجعیت است و سپس مردم انتخاب می کنند. نقش مردم در نظریه صدر بیشتر در قوه مقننه متبلور است. چرا که مجلس از افکار عمومی مردم متبلور شده و با اعمال نظارت در قانونگذاری، اراده مردم را به قانون تبدیل می کند.
صدر با استفاده از داده های دنیای جدید، حکومت جمهوری اسلامی را ترسیم می کند که اصول دینی سنتی را با مولفه های دولت مدرن ترکیب می کند. در این اندیشه، قدرت توسط قانون و مردم محدود می شود. سازوکارهای مهمی مانند اصل انتخاب حاکمان، رای گیری، تفکیک قوا، آزادی های مردم، رشد جامعه مدنی مستقل از دولت و اصل پاسخگویی و پاسخگویی در این نظام پیش بینی شده است. نقش مراجع در این نظام نظارتی است و قدرت معنوی آنان چندان در توزیع قدرت دخالت ندارد.
منبع: www.khabaronline.ir