
نقل از کردن پایگاه اندیشه و فرهنگ مبلغان، پاسخ های استاد شیخ حسین انصاریان به سوالات جوانان را می خوانید:
در ابتدا باید بین دو موضوع تفاوت قائل شد; یکی دین اصیل و پاک و پاکی که از جانب خداوند به عنوان طرح کامل زندگی بشر برخاسته است و دیگری باورها و خرافات هذیانی که توسط انسان ایجاد شده و به عنوان دین معرفی شده است. (مشابه باورهای هذیانی ارباب کلیسا در مورد خدا و آموزه های آنها در مورد علم و نحوه زندگی مردم اروپا در قرون وسطی). این جدایی از آن جهت ضروری است که نفس دین – که در جهت رشد و تعالی و تکامل و ترقی انسان در شئون مختلف زندگی است و علم و دانش و کار و تلاش را توصیه و تأکید می کند – هرگز نمی تواند سبب شود. از عقب ماندگی و انحطاط
برای اثبات این امر می توان شواهد و دلایل زیادی ارائه کرد که از جمله آنها می توان به:
1. تاریخ تمدن مسلمانان در طی قرون متمادی و صدور آن به کشورهای دیگر از جمله کشورهای اروپایی نشان می دهد که نه تنها دین موجب عقب ماندگی نمی شود; بلکه اعتقاد به دین در کنار عمل به آن موجب پیشرفت و رشد بالایی می شود.
2. این تنها مسلمانان و کشورهای اسلامی نیستند که از این مشکل رنج می برند. علاوه بر این، بسیاری از کشورهای غیراسلامی به دلایلی از جمله حکومت استعماری در فقر مطلق یا نسبی باقی مانده اند.
3. در کشورهای پیشرفته علیرغم برخورداری از منابع فراوان و دسترسی به ارقام بالای رشد اقتصادی، رفاه همگانی محقق نشده است و معمولاً گروه خاصی از توسعه منتفع می شوند و بسیاری از مردم در فقر به سر می برند.
4. با وجود رشد و توسعه تمدن غرب در برخی مناطق، بحران ها و انحطاط های جدی دیگری در کنار آن پدید آمده و بشریت را در ورطه خطرناکی قرار داده و فریاد اندیشمندان را برانگیخته است. پیشرفت غرب به دلیل تک بعدی بودن در خدمت بشریت نبوده است. بلکه توسعه صنعت و تکنولوژی خارج از هویت و هستی انسان صورت گرفته است! آیا در کشورهای پیشرفته در اخلاق، ایمان و رفتار انسانی پیشرفتی حاصل شده است؟
این چه پیشرفتی در بشریت و تمدن است که خون هزاران انسان بی گناه به خاطر نفت و سلطه بر جهان ریخته می شود؟ آیا جنگ جهانی اول و دوم است. انفجار اتمی هیروشی شیما و ناکازاکی، کشتار دسته جمعی مردم ویتنام، فقر و بدبختی کشورهای جهان سوم – به ویژه کشورهای آفریقایی – و اشغال غیرقانونی عراق و فجایع زندان های ابوغریب و… کافی نیست. برای بیان سیاهی تمدن غرب؟!
5. بسیاری از دانشمندان غربی و پدیدآورندگان تمدن جدید غرب نیز مذهبی هستند; اگرچه این تمدن جدید مبتنی بر دین نیست.
بر این اساس روشن می شود که نه دین عامل عقب ماندگی است و نه پیشرفت غرب محصول الحاد است. در مقابل، رگههایی از الحاد که در اوایل تمدن غرب رخ داد، یکی از آسیبها و کاستیهای جدی تمدن غرب به شمار میرود که اندیشمندان غربی به سرعت متوجه این شکاف شدند و سعی کردند گرایش به دین را زنده نگه دارند. اما مشکل اصلی دنیای غرب این است که دین حاکم بر آن از اصالت، جامعیت، اعتبار و عقلانیت کافی برخوردار نیست و یافتن راهی برای تحریف آن مشکلات زیادی را به وجود آورده است.
علل تاخیر
در خصوص چرایی عقب ماندگی کشورهای اسلامی باید گفت: این موضوع علل و ریشه های تاریخی گوناگونی دارد که بررسی همه جانبه و همه جانبه آن مستلزم تحقیق عمیق و گسترده است. اما در این زمینه می توان به چهار عامل اصلی اشاره کرد:
1. مسلمانان بر اساس انگیزه و هدایت دینی راه تعالی را پیمودند و در اثر انحراف از دین و آلوده شدن به مفاسد دنیاپرستی و تنبلی و تنبلی به انحطاط و عقب ماندگی روی آوردند.
2. نظام های سیاسی فاسد و مستبد نیز در این زمینه نقش مهمی داشتند. این نظام ها به جای تلاش برای رشد و توسعه مسلمانان، تنها به فکر حفظ قدرت خود و صرف هزینه های عمومی مسلمانان برای خوشی و رفاه خود بودند. وجود این نظام ها و حاکمان فاسد ناشی از انحرافات سیاسی ابتدای اسلام پس از رحلت پیامبر اعظم و انحرافات مذهبی و اجتماعی پس از آن بود. این نظام های سیاسی آثار زیانباری بر شخصیت و منش مردم و فرهنگ این جوامع گذاشت.
3. بیگانگان و استعمارگران به کشورهای جهان سوم – از جمله مسلمانان – حمله کردند و از منابع انسانی و طبیعی بهره برداری کردند.
4. اینکه مسلمانان به جای تکیه بر بنیادگرایی و وحدت بین المللی اسلامی دست به تفرقه و جنگ های داخلی می زنند و شعارهای استعماری – مانند ملی گرایی و پان عربیسم را جایگزین می کنند، از دیگر دلایل عقب ماندگی مسلمانان است.
علل توسعه غرب
عوامل زیادی می تواند باعث پیشرفت و رکود شود که اساسی ترین آنها تلاش و فعالیت برای شناخت سنت ها و قوانین حاکم بر هستی و استفاده صحیح از امکاناتی است که خداوند در اختیار بشر قرار داده است. دلیل پیشرفت غرب هرگز الحاد نبوده است. بلکه در آنجا خرافات مبدل به دین باعث عقب ماندن آنها شد و پشت سر گذاشتن آن خرافات نقش رفع موانع در مسیر رشد و ترقی را داشت. پيشرفت علمي و صنعتي غرب ناشي از عوامل زيادي است كه بررسي همه آنها حوزه وسيعي را مي طلبد; اما به اختصار به برخی از آنها اشاره می شود:
1. آشنایی غربی ها با تمدن اسلامی و شرقی در جنگ های صلیبی و همچنین تورهای جهانی مانند مارکوپولو و انتقال دانش و فرهنگ اسلامی به غرب.
2. رنسانس فکری در اروپا (با توجه به مجموعه عوامل ایجاد کننده این تحول فکری) و مبارزه با خرافات و افکار واهی که در بین مردم آن کشور رایج بود.
3. کنار گذاشتن کلیسا از اداره امور جامعه و ایجاد نهادهای جدید برای اداره آن.
به عقیده دانشمندان و کارشناسان، جهان غرب با غارت و غارت ملت های دیگر، آنها را استثمار کرده و با استعمار آن کشورها و گماشتن مزدوران برای رهبری آنها، از یک سو مانع پیشرفت این کشورها و از سوی دیگر، مانع پیشرفت این کشورها شده است. با استفاده از ثروت و سرمایه انسانی و طبیعی خود، صنایع خود را بهبود بخشیدند… خلاصه اینکه کشورهای اسلامی و اکثر کشورهای جهان سوم عقب مانده نیستند. بلکه عقب نگه داشته شده اند.
باید گفت اروپا در قرون وسطی در تاریکی جهل و خرافات غوطه ور بود. اربابان کلیسا با القای برخی افکار واهی اجازه رشد علم و دانش را ندادند. در حالی که در همان زمان، دانشمندان اروپایی تحت تأثیر تمدن اسلامی بودند که تا قلب اروپا (اندلس یا اسپانیا امروزی و شبه جزیره بالکان) پیشروی کرده بود. آنها خواهان تحول در اروپا و نگرش جدیدی نسبت به علم و دانش بودند. زیرا اربابان کلیسا با تفتیش عقاید حتی اظهار نظر در مورد پدیده های جهان را نیز گمراه می دانستند; همانطور که گالیله در این دوره محاکمه شد و صدها دانشمند به این دلیل محکوم شدند! این وضعیت در حالی بود که مراکز علمی جهان اسلام در آن زمان محل کسب علم و ساخت ابزار دقیق (مانند ساعت و ابزار جراحی و…) بود. ده ها تن از دانشمندان اروپایی در این مراکز مشغول به تحصیل بودند. آموزه های اسلامی همگان را به علم و دانش و تفکر در آفرینش دعوت می کرد و آیات قرآن در بیان حقایق هستی و چگونگی آن پیشگام بود. در این شرایط بود که اروپا تحت تأثیر قرار گرفت و یک جهش علمی در آن نظام شکل گرفت.
هدف از بیان این مقدمات این است که آنچه پیشینیان رنسانس در اروپا آن را انکار کردند، باورهای هذیانی اربابان کلیسا در مورد خدا و آموزه های آنها در مورد علم و شیوه زندگی مردم بود. در غیر این صورت، اصل خدای جهان به ندرت توسط دانشمندان تحصیل کرده انکار می شود. مایه تأسف این است که عده ای از تازه واردان به عالم اندیشه و اندیشه – که هنوز به وادی اول نرسیده اند – آنچه در قرون وسطی رخ داده است را با استعاره ای غیر ضروری و جاهلانه کپی کرده و از همین رونوشت ها برای امروز استفاده کرده اند. دنیای ما در حال چرخش است. این کپی برداری که حدود یک قرن شروع شده و تقریباً رو به افول است، تاریخچه بسیار عجیبی دارد. تا جایی که بسیاری از کسانی که روزی منادی آن بودند، متوجه اشتباه خود شدند و سعی کردند آن را جبران کنند. برای نمونه در این زمینه می توان به کتاب ارزشمند «در خدمت و خیانت روشنفکران» اثر جلال آل احمد مراجعه کرد.
منبع: www.khabaronline.ir