به نقل از خبرگزاری اخبار آنلایننوع دغدغه افراد و مسائلی که با خود دارند به خصوص در سرگرمی نشان می دهد که امکان پیشرفت و پیشرفت دارند یا خیر. دکتر محمدرضا اسلامی، استاد دانشگاه پلی تکنیک کالیفرنیا در شهر سیاتل آمریکا از فرهنگ ایرانیان آن گوشه جهان می گوید و نقل ازی جامعه شناختی از کنسرت همایون شجریان ارائه می کند. در کنسرت همایون شجریان به جای دیسکو و مشروب، وقت خود را با گوش دادن به اشعار کلاسیک ایرانی 700 یا 800 سال اخیر می گذرانند. چیزهایی در داخل برای جوانان ایرانی موجود نیست. و اگر وجود داشته باشد، به ندرت. استاد ارجمندی می گفت هر وقت به جنگل می رویم اگر باران ببارد از سیل نمی ترسیم. سرمایه جنگل یعنی درختان و بوته ها و مراتع اجازه جاری شدن سیل در جنگل را نمی دهد، اما وقتی مراتع و جنگل هایی که جنگل ها سرمایه اصلی آن ها هستند، اگر قطع شوند، طبیعی است که سیل از کوه ها پایین خواهد آمد و شهرها و شهروندان را تهدید می کند. وقتی از سرمایه های بزرگی چون مولوی، حافظ و…، شجریان، همایون شجریان و امثال آنها قدردانی نشود، طبیعی است که بدون چنین سرمایه های عظیمی، جامعه زیر آب می رود و توسعه کشور ناممکن می شود. مشاهدات اسلامی استاد دانشگاه پلی تکنیک کالیفرنیا درس های بزرگی برای سیاستمداران ایرانی دارد. یادداشت هفته گذشته وی در زیر آمده است:
***
دیشب در تالار بنارویا سیاتل تکه هایی از فرهنگ و ادبیات کهن ایران از حنجره همایون شجریان طنین انداز شد. صدای مولانا و سخنان شیوای حافظ شیراز هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای جغرافیایی ایران زمین در حال و هوای تالار بزرگ بناریو طنین انداز شد. همراهی پیانو با چنگال های سر انوشیروان روحانی، سخنان شریف ادبیات ایران را جادوتر کرد.
در مورد این اجرا باید به چند نکته اشاره کرد:
– ظرفیت این سالن 2500 صندلی است. تقریبا تمام بلیت ها فروخته شد. حدود یک ربع قبل از شروع اجرا، سالن و بالکن پر شده بود. این میزان استقبال از سوی جامعه ایرانی ساکن سیاتل واقعا تعجب آور بود. واضح است که کنسرت همایون جای پایکوبی و پایکوبی نیست. آنجا جای سخنان حافظ و غزل مولانا و رهی میری است… اما شنیدن ابیاتی از فرهنگ و آداب این آب و خاک برای مردمی که در دورترین نقطه آمریکا زندگی می کنند چه معنایی دارد؟ چند کشور در دنیا وجود دارد که اگر قرار باشد قطعاتی از ادبیات کلاسیک 700 یا 800 سال قبلش خوانده شود و خبری از رقص و الکل نباشد، سالن اپرای «کشور دیگر» را اینگونه پر می کنند؟!

دکتر محمدرضا اسلامی، استاد دانشگاه پلی تکنیک کالیفرنیا،
– چند سال پیش در یادداشتی به آقای علم الهادی نوشتم که باختیم و بد باختیم. تنگ نظری نسبت به عرصه هنر و فرهنگ و موسیقی باعث شد که چه فرصت هایی از دست رفت. و چه مهمانی هایی مثل این برگزار نمی شود. باعث شد که بچه های ما آنقدر که باید نشنوند و حقیقت، شور و مهارت پنجگاه را «نشنوند». و ایرانیان مردمان شگفت انگیزی هستند. در شمال غربی آمریکا و نزدیک مرز کانادا، در یک شب سرد دسامبر، قرار است کسی بیاید و بخواند:
چرا سرو من علف نمی خواهد؟
همنشین گل نمی شود، یاد سیمان نمی اندازد
و بعد برای چنین سالنی صندلی خالی نیست!
ادامه غزل را ببینید که حافظ چه حال و روزی داشت وقتی آن را از ته دل نوشت و بشنوید که شجریان پدر چگونه می خواند:
دل به امید همزاد بودن من وابسته نیست
جان به شما خدمت نمی کند!
و آیا حافظ بر این باور بود که صدها سال پس از مرگش هزاران ایرانی در سرمای زمستان در گوشه ای از جهان جمع شوند تا زمزمه آرام این بیت را بشنوند؟!
همچنین در جایی که دسترسی به دیسکو و راک و … انواع موسیقی و مستی در خارج از امسال وجود دارد.
وقتی این دو بیت مولانا در تالار طنین انداز شد، انگار این کلمات به در و دیوار طراوت می بخشید:
جاده را به محض رسیدن به نگار آبیاری کنید
مژده بده که باغ بوی بهار می دهد
بگذار ماه چهاردهم بگذرد دوست من
به خاطر چهره درخشان او، نور می درخشد
ایرانیان نسل به نسل این کلمات را در خط و نستعلیق و آلات موسیقی حفظ کرده اند تا امروز که همایون این ابیات را با آنها زمزمه می کند…
در ابتدای مراسم همایون قطعه «یک نفس آرزوی تو» را بدون سلام و علیک اجرا کرد. سکوت حکمفرما شد، سلام و علیک توضیح مختصری دادند که چه نقشه ای داشتند. سپس یک غزل از حافظ و هفت قطعه دیگر اجرا شد تا نوبت به انوشیروان روحانی رسید. آمد و با پنجه خود صدایی جادویی از پیانو ساخت. صدای پیانو با برخورد چکش به سیم های فلزی آن در داخل جعبه چوبی تولید می شود. این چکش ها با فشار دادن کلیدها (صفحه کلید) حرکت می کنند. پیانو در قرن هجدهم در غرب اختراع شد، اما انوشیروان صدای آن را برای کلام حافظ و مولانا «همراه» می کند! برخلاف همایون، انوشیروان روحانی سرحال بود و با مردم «گفتگو» می کرد. او داستان ساخت هر قطعه را توضیح داد و با لبخندی گشاد بر لب از پیانو برای همراهی غزل فارسی استفاده کرد.
معلوم است که همایون خوشحال نیست. مشغول خودش است. از یک طرف «کارش» آواز است و از طرف دیگر حال و هوای امروز جامعه ایران حال و هوای کنسرت نیست. او در میانه این دوگانگی متضاد گرفتار شده است. از یک طرف باید بخواند و از طرف دیگر نمی تواند مثل انوشیروان روحانی باشد. پیرمرد بهجت به خاطر یک عمر همنشینی با هنر است و افسردگی جوان هنرمند به خاطر شرایط امروزی… آری هنرمند حساسی است. به خصوص هنرمند جوان.
دیشب وقتی انوشیروان روحانی آهنگ گل سنگم را با پیانو نواخت، همه حاضران در سالن با هم شروع به خواندن کردند. برای سرودن این آهنگ به روح مرحوم بیژن سمندر درود فرستادم. یک لحظه احساس کردم جامعه ایرانی چه جامعه شگفت انگیزی است. او هنر را دوست دارد و شعر، آهنگ، موسیقی و موسیقی جدید را می فهمد.
کسی که در کنارش است با گریه می خواند:
مثل باران اگر باران نبارد
تو از من خبر نداری
دو روز بدون تو سیر خواهم شد/
قلب تو مرا آزار می دهد
216216
منبع: www.khabaronline.ir