مارکس ایرانی – یوبیک آنلاین



گروه اندیشه: مارکس در فرهنگ ایرانی جایگاه ویژه ای دارد. و البته نه تنها جامعه ایران بلکه جامعه جهانی. اما آثار او در ایران روزگاری جایگاه ویژه ای داشت. تاریخ معاصر ایران بدون خوانش درست از مارکس قادر به تبیین تحولات آن است. حامد زارع در یادداشت خود در فصلنامه سیاست شماره 16 به معرفی مارکس در ایران و تلاش ایرانیان برای معرفی او می پردازد. این یادداشت زیر را بررسی کنید:

***

اگر توصیف ریموند آرون از کارل مارکس را بپذیریم که او اولین جامعه شناس سرمایه دار بود، نمی توان از طیف منافعی که در جهان سوم به دلیل توجه مارکس به وجود می آید چشم پوشی کرد. اگرچه پس از جنگ جهانی دوم، لنینیسم و ​​استالینیسم، مانند روحی سرگردان، سرزمین های خاور دور و نزدیک را در نوردید، اما نمی توان کتمان کرد که آثار مارکس، به عنوان منادی بزرگ افول سرمایه داری، در مرکز قرار دارد. از قرن بیستم، دهه های اقتصادی تعیین کننده ای وجود داشته است. در مورد ایران می توان از تأثیر فوق العاده مخرب مارکسیسم در ایجاد گفتمان مدرنیسم مبارز برای اندیشمندان مردم و روشنفکران شهر از سال 1320 تا 1360 صحبت کرد.

اگر در چهارده دهه گذشته توجه سیاسی به مارکسیسم تاریخی گسترده بود، در چهار دهه اخیر توجه معرفت شناختی به مارکسیسم به عنوان یک علم گسترده شده و کتاب های مهم مارکس و همچنین رساله های زیادی درباره او به فارسی ترجمه شده است. در این حرکت ترجمه باید به نقش افرادی چون باقر پرهام، حسن مرتضوی و در مرحله بعد کاظم فیروزمند و اکبر معصوم بیگی تاکید و تمجید کرد. در این یادداشت به بررسی آثار کارل مارکس که به فارسی ترجمه شده اند می پردازیم. ناگفته نماند که مارکس بیش از چهل سال می خواند و می نوشت و آثار زیادی از خود به جای گذاشت. برخی از این آثار در زمان حیات و چند سال پس از مرگش منتشر شد.

شاید امروز بتوانیم با خیالی آسوده تر این قضاوت ریموند آرون را بپذیریم که صرف نظر از همه انتقاداتی که به کارل مارکس داریم، روشن شدن موضوعات مربوط به جامعه شناسی و تثبیت عینیت اجتماعی در زیر نور ارائه شده توسط آثار او ممکن شد. اگرچه قبل از مارکس، این الکسی دوتوکویل بود که با سفر به آمریکا و تحقیق در مورد دموکراسی در آمریکا، توانست مسیری را که منتسکیو گشوده بود، گسترش دهد به گونه ای که صد سال پس از مرگش، آرون او را به عنوان بنیانگذار جامعه شناسی اما امروزه به دلیل انبوه نوشته‌های کارل مارکس است که دنیای جدید می‌تواند به طور انتقادی درباره گرایش‌های سرمایه‌محور و رویکردهای فردمحور فکر کند.

کارل مارکس به عنوان منتقد نظام اجتماعی مدرن، پاشنه آشیل اقتصاد سیاسی کلاسیک، نظریه ارزش کار را هدف قرار داد. استعداد شگفت انگیز مارکس در توصیف و توضیح جامعه جدید باعث شد که نام او بیش از هر نظریه پرداز دیگری در قرن بیستم مطرح شود. تئوری اجتماعی و انتقادی به محل اساسی‌ترین بحث‌ها تبدیل شد و تحلیل او از سرمایه‌داری و منطق دگرگونی آن و نیز شکافتن ماهرانه شکاف، درگیری و مبارزه طبقاتی، او را به شخصیتی بی‌بدیل و منحصربه‌فرد در قرن بیستم تبدیل کرد.

فردی که حرف های تازه ای از اقتصاد و جامعه می آورد و حرفش مورد پسند بسیاری از مردم قرار گرفت. اما این مشتاقان چند دهه پس از مرگ مارکس از کنار او گذشتند و هر کدام به نحوی با کیفیت از کنار او گذشتند و جنبه های تأسیسی نظام فکری او را در نشان دادن ساختار زندگی اجتماعی رد کردند و بر جنبه هایی متمرکز شدند. امکان ایجاد تأسیسات سیاسی از تئوری مارکس. درگیر شدند. چه متفکرانی که سعی کردند نظام تولید علم مارکسیسم را از مارکس استخراج کنند و چه پراگماتیست هایی که سعی در استخراج ایدئولوژی مارکسیسم از مارکس داشتند، هر دو گرفتار فریبکاری شدند که یکی از نتایج آن غفلت از آثار مارکس بود. به عنوان یک نویسنده حرفه ای اینگونه بود که مارکس روزنامه‌نگار، مارکس جامعه‌شناس و مارکس که می‌نوشت، به مارکس خطیب، مارکس سیاستمدار و مارکس فرمانده تبدیل شدند. مارکسی که وجود داشت برای درک تکامل دنیای جدید مفید بود و مارکسی که خلق شد فقط برای مبارزه سیاسی مفید بود.

متن کامل این مقاله را می توانید در شماره شانزدهم خط مشی بخوانید.

216216



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 7232

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *