توضیحات شهید صدر درباره امامت اولیه امام جواد علیه السلام



به نقل از خبرگزاری یوبیک آنلاین، حضرت محمد بن علی صلی الله علیه و آله ملقب به امام جواد علیه السلامامام نهم شیعیان در سنین جوانی به امامت رسید شهید آیت الله سید محمد باقرصدر در سخنرانی که 29 ذی قعده 1388 قمری وی با رد فرضیه های موجود در مورد امامت خود، امامت اولیه خود را چنین بیان کرده است:

در روایت جماران آمده است: امام جواد علیه السلام همان کسی است که خداوند متعال مقدر کرده است تا حضور آن حضرت در زمان حیات اهل بیت علیهم السلام دلیل و دلیل بر این امر باشد. صحت اعتقادی که ما نسبت به اهل بیت علیهم السلام به آن معتقدیم. پدیده ای که با این حضرت ظاهر شد این بود که ایشان به امامت رسیدند اگرچه او هنوز کودک بود; بر اساس تاریخ و اتفاق و اجماع وقتی پدر بزرگوار امام جواد علیه السلام وفات کردند، هفت سال بیشتر نداشتند.

این بدان معناست که وی در حالی که هفت سال بیشتر نداشت رهبری معنوی، دینی، علمی و فکری قبیله شیعه را بر عهده گرفت. اگر این پدیده را که برای اولین بار در زندگی امام جواد علیه السلام ظهور کرد، بر اساس محاسبات احتمالات بررسی کنیم، مطمئناً در خواهیم یافت که این پدیده به تنهایی برای تأیید صحت خطی که نشان می دهد کافی است. امام جواد علیه السلام. ، بپذیریم؛ زیرا چگونه ممکن است با پیش فرضی غیر از فرض امامت واقعی آیا می توان به فردی نگاه کرد که هفت سال بیشتر ندارد و در عین حال رهبری این قبیله را در همه زمینه های معنوی، فکری، فقهی و دینی بر عهده گرفته است؟!

فرضیه اول: امامت واقعی امام جواد علیه السلام

در این موضوع جای این فرضیه نیست که بگوییم این کودک به وضوح برای این طایفه قابل رویت نبوده است. زیرا زعامت اهل بیت علیهم السلام به گونه ای نبود که رهبر در میان نیروهای امنیتی و ارتش و عظمت شاهان و جلال ملکوتی زندگی کند و فاصله بین رهبر و اتباع او این رهبر برای دعوتی مخفی مانند دعوت های صوفیانه یا فاطمی نبود که رهبر دعوت را در میان پایگاه های دعوت پنهان می کردند تا مثلاً فرض کنیم که این رهبر از چشم رعایا پنهان بود، اما در عین حال، رعایا همچنان به او ایمان داشتند. .

امام اهل بیت علیهم السلام علناً در مقابل این قبیله حضور دارند و این قبیله با همه طبقات خود در مسائل دینی و مسائل معنوی و اخلاقی مستقیماً با امام تعامل داشته است. هنگامی که مأمون امام جواد (علیه السلام) را به بغداد آورد، امام اصرار کرد که مأمون اجازه دهد به مدینه بازگردد. او هم اجازه داد برگردند. امام جواد علیه السلام به مدینه بازگشت و بقیه عمر یا بیشتر عمرش را در آنجا گذراند.

از این رو امام جواد (علیه السلام) بیشتر عمر یا تمام عمر خود را در صحنه گذراند و در برابر مسلمانان آشکارا زندگی کرد; در مقابل چشمان طبقات مختلف مسلمانان که شیعیان معتقد به امامت و امامت او در میان آنها بودند.

پس این فرضیه که امام جواد (علیه السلام) در نزد مسلمانان و به ویژه قبل از قبیله اش روشن نبود. بر خلاف ماهیت رابطه ای است که از ابتدا بین ائمه اهل بیت علیهم السلام و پایگاه های مردمی آنان در میان مسلمانان شکل گرفته است. مخصوصاً اگر اضافه کنیم که امام جواد علیه السلام در کانون توجه بود، به ویژه از جانب مامون خلیفه. در همان داستانی که می دانید.

فرضیه دوم: ساده لوحی شیعیان به گونه ای که فریب این امامت اولیه را خوردند.

فرضیه دیگری باقی می ماند و آن اینکه سطح فکری و فکری این طایفه در آن زمان به حدی بود که متوجه این موضوع نمی شدند، یعنی سطح فکری و فکری و معنوی این طایفه در حدی بود که امکان باور به آن وجود داشت. امامت فرزند، در حالی که واقعاً امام نبود. این نیز یکی از فرضیه هایی است که واقعیت تاریخی این طایفه و سطح علمی و فقهی آنها رد می شود. امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) از این قبیله خارج شدند و بزرگترین مکتب اسلامی در کل جهان اسلام در میان آنها بود. مدرسه ای که از دو نسل متوالی شکل گرفت، نسل شاگردان امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام و نسل شاگردان امام صادق علیه السلام در حوزه های فقه، تفسیر، کلام، حدیث و اخلاق در همه شاخه ها. علمای اسلام در رأس این قبیله بوده اند.

بنابراین نمی توان حدس زد که سطح فکری و علمی این طایفه در حدی بوده که چنین موضوعی را درک نکرده باشند. طایفه ای که چنین مکتبی داشته که قبله اندیشه اسلامی در همه عرصه های معرفتی بوده است، نمی تواند فریب چنین تصوری را بخورد، یعنی فکر کند که بچه در حالی که امام نیست، امام است. کسی که پنجاه یا شصت سال دارد می تواند به دروغ گروهی از مردم را متقاعد کند که امام است، زیرا به علم و هوش بالا معروف است در حالی که امام نیست، اما در هر صورت این فرض در مورد کسی است که تصور کنید به سن ده سالگی نرسیده است

چگونه توانست این قبیله را قانع کند که امام است در حالی که آشکارا در مقابل آنها زندگی می کرد؟? طایفه ای که در آن زمان یکی از مکاتب بزرگ جهان اسلام را داشت، مکتبی که قسمتی از آن در کوفه و قسمتی از آن در قم و قسمتی از آن در مدینه بود، مدرسه ای که در شهرهای عالم بزرگ اسلام گسترده شده و تمام اجزای آن مستقیماً با امام جواد علیه السلام ارتباط داشت و از آن حضرت استفاده می کردند و سؤال می کردند و اموالی از شیعیان از هر گوشه به آن حضرت منتقل می کردند. نمی توان تصور کرد که چنین مکتبی از حقیقت فرزندی که امام نیست، جاهل باشد.

فرضیه سوم: تبیین مفهوم امامت در میان شیعیان

فرضیه دیگری باقی می ماند که امام و امامت را این قبیله درک نمی کردند و امامت را فقط یک زنجیره نسبی و موروثی می دانستند و نمی دانستند امام کیست و ارزش امام چیست و شرایطش چیست. از امام؟ حقیقت میراث حدیثی مستمر و متعددی که از امیرالمؤمنین علیه السلام به امام رضا علیه السلام در احوال امام و آثار امام و احکام رسیده است. نشانه های امام نیز این فرضیه را رد می کند. تشیع اساساً مبتنی بر مفهوم الهی و عمیق امامت است. این روشن ترین و بارزترین و اولین مفهوم از مفاهیم تشیع است، آن حضرت انسانی است که در علم و اخلاق و گفتار و کردار بی نظیر و کم نظیر است. این مفهوم اساسی تشیع است که هزاران حدیث از دوره امیرالمؤمنان علیه السلام تا دوران امام رضا علیه السلام وعده آن را داده اند. به تدریج تمام ویژگی ها و جزئیات در ذهنیت این طایفه روشن شد، حتی برخی ویژگی های فرعی.

راوی در مورد داستان امامت امام جواد علیه السلام می گوید بعد از رحلت امام رضا علیه السلام برای جویا شدن از جانشینش به مدینه رفتم و گفتند جانشینش در روستایی نزدیک مدینه است. به آن روستا رفتم و وارد شدم. خانه ای متعلق به امام موسی بن جعفر علیه السلام بود که به فرزندان و نوادگانش به ارث رسید. می گوید: دیدم خانه لبالب مردم است. یکی از برادران امام رضا علیه السلام را دیدم که در رأس مجلس نشسته بود. اما مردم بین خود گفتند که این مرد امام بعد از امام رضا (علیه السلام) نیست. زیرا از امامان خود علیهم السلام شنیده ایم که امامت بعد از حسن و حسین علیهما السلام به هیچ دو برادر نمی رسد.

تمام جزئیات و خصوصیات نسبی و معنوی این قبیله روشن و متمایز بوده است، لذا واقعیت میراث حدیثی مستمر و قطعی که از ائمه پیشین علیهم السلام سرازیر شده است نیز این فرضیه را مردود می داند.

فرضیه چهارم: تبانی این طایفه در جعل و فریب

فرضیه دیگری باقی می ماند و آن اینکه این طایفه در این داستان بر سر جعل و فریب تبانی کرده اند.

این فرض نه تنها با ایمان شخصی ما به تقوا و قداست این قبیله، بلکه شرایط عینی این قبیله نیز مردود است، زیرا در روزگار این قبیله، شیعه بودن هرگز راهی برای دستیابی به جلال و ثروت نبود. پرستیژ، سلطنت، و موقعیت. بالا نبوده است. تشیع در این دوران همواره راهی به سوی شکنجه و زندان و محرومیت و آوارگی و بدبختی بوده و به جایی می رسد که زندگی انسان در هر نشستن و ایستادن با ترس و ذلت و تقوا سپری می شود. تشیع هرگز راهی به سوی ثروت و قدرت نبوده است، لذا این تبانی توسط این قبیله در جهت طلبگی صورت گرفته است. دلیل تبانی عقلا و بزرگان و علمای این طایفه در امانت باطل چیست، با وجود اینکه تبانی آنها بر سر این امامت دروغین نوعی محرومیت برای آنها به همراه دارد؟

اما اگر آن بزرگان و علما و مشاهیر این راه را طی می کردند و مانند سایر مسلمانان از روال رسمی رسمی آن زمان پیروی می کردند، از سایر مسلمانان پیشی می گرفتند. اعتقاد به این امامت موجب انواع کیفرها و محرومیت ها می شود، پس این توافق تنها از اعتقاد واقعی به این امامت می تواند حاصل شود.

به این ترتیب، همه آن فرضیه های دیگر در نظر هیچ فردی که از تاریخ این قبیله و تاریخ اسلام در آن زمان و شرایط عینی پیرامون امام جواد (علیه السلام) آگاه باشد، قابل قبول نیست. بنابراین تنها یک فرض وجود دارد که با واقعیت سازگار است و آن آن امام جواد (علیه السلام) امام راستین است.



منبع: www.khabaronline.ir

یوبیک آنلاین
یوبیک آنلاین
مقاله‌ها: 8399

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *