
گروه فکری: مقاله فرانسیس فوکویاما ماهیت سیاسی دونالد ترامپ و دولت وی را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد و استدلال می کند که ترامپیسم را نمی توان برچسب های “اقتدارگرا” یا “فاشیستی” توصیف کرد ، اما یک پدیده “مردسالاری” است. فوکویاما استدلال می کند که برچسب “فاشیستی” به دلیل کمبود نسل کشی و قدرت توتالیتر در دولت ترامپ نادرست است. کلمه “اقتدارگرا” به تنهایی نمی تواند ماهیت پیچیده ترامپیسم را توضیح دهد. او ترامپیسم را مترادف با مردسالاری می داند. وی با استناد به مکس وبر ، ترامپیسم را به عنوان یک سیستم “مردسالارانه” توصیف می کند ، که در آن دولت به عنوان خانواده و خانه حاکم تلقی می شود. در این سیستم هیچ تمایزی بین دولتی و خصوصی وجود ندارد و حاکم می تواند منابع عمومی را برای منافع شخصی خود فتح کند. نویسنده با احترام معتقد است که آمریکا ارتجاعی و تاریخی است. برای Fukuyama ، ایالات متحده “توانبخشی” را تجربه می کند ، این به معنای بازگشت به ارتش پدرسالارانه پس از تشکیل یک کشور مدرن و غیر شخصی است. فساد آشکار ، برکناری بازرسان عمومی و تصمیمات اتخاذ به نفع منافع تجاری بستگان از جمله علائم این پدیده است. ترجمه این مقاله ، که در وب سایت “Persuression” منتشر شده است ، در زیر آمده است.
****
قبل از انتخابات ، بحث هایی در مورد اینکه آیا دونالد ترامپ فاشیست است ، وجود داشت. من این برچسب را نادرست در نظر گرفتم ، زیرا فاشیسم پیوند روشنی با نسل کشی و قدرت توتالیتر دارد و ما هنوز به آن نقطه نرسیده ایم. فاشیسم مبتنی بر یک ایدئولوژی است ، و فکر نمی کنم ترامپ تاکنون تحت تأثیر آنچه را می توان “ایده” نامید ، تحت تأثیر قرار داده است.
به نظر من ، او به وضوح اقتدارگرا است ، از آنجا که او و متحدانش مانند ایلان مسک ، عمداً کنترل قدرت اجرایی در قانون اساسی ایالات متحده را از بین می برند.بشر ترامپ هرگز تلاش نکرده است تا سیاست های خود را از طریق کنگره کنترل شده توسط جمهوریخواه اتخاذ کند ، اما عمداً ترجیح داده است که همه چیز را از طریق دستورات اجرایی مانند یک پادشاه اجرا کند.
با این حال ، کلمه ساده “اقتدارگرا” پدیده ای را که ترامپ بخشی از آن است ، به درستی توضیح نمی دهد. استیو هانسون و جف جامشتاین امروز مقاله ای مکمل را در مجله Persuression منتشر کردند که در آن آنها ترامپیسم را به عنوان یک پدیده “مردسالاری” توصیف کردند. جاناتان راواش اخیراً مقاله ای در آتلانتیک منتشر کرده است که بر این مفهوم تأکید دارد. من فکر می کنم این اصطلاح توضیحات بهتری ارائه می دهد و وضعیت فعلی ما را در چارچوب صحیح تاریخی قرار می دهد.
مکس وبر از اصطلاح “پدرسالاری” برای توصیف تقریباً تمام سیستم های قبل از مدرن استفاده کرده است ، سیستمهایی که پس از قبیله گرایی غیرمتمرکز ظهور کرده اند. در این سیستم ها ، دولت به عنوان گسترش خانواده و خانه حاکم در نظر گرفته می شد. چنین سیستمهایی عمدتاً از طریق فتوحات شکل می گرفتند و رئیس گروهی از مهاجمان پیروز که زمین ، منابع و حتی زنان را در بین مبارزان خود تقسیم می کردند و می توانستند این ملک را به فرزندان خود منتقل کنند.
در چنین سیستمی هیچ تمایزی بین دولتی و خصوصی وجود نداشت. از لحاظ تئوریکی ، همه چیز متعلق به حاکم بود و او می توانست به عنوان یک هدیه عروسی ، با همه ساکنان خود به فرزند خود دولت بدهد. جدایی اموال از دارایی های دولتی برای اولین بار در قرن هفدهم و هجدهم توسط نظریه پردازان مانند توماس هابز و ژان مطرح شد. آنها حاکمیت را “مشترک” (جامعه عمومی) می دانستند ، نه به شخص حاکم. این تحول ، برای اولین بار ، این پدیده را به نام “فساد” امکان پذیر کرد ، کشوری که در آن یک مقام رسمی منابع عمومی را برای منافع شخصی وی فتح کرد.
یکی از مباحث اصلی در دو جلد “نظم سیاسی” که من نوشتم دشواری ایجاد یک کشور مدرن مدرن بود. کشوری که در آن موقعیت فرد مبتنی بر شهروندی وی است ، نه بر روابط شخصی وی با حاکم. شکل گیری یک اقتصاد مدرن نیز فقط در چنین شرایطی امکان پذیر است ، زیرا دولت متعهد می شود از حقوق مالکیت محافظت کند و بدون توجه به هویت دارنده حق ، منصفانه از معاملات قضاوت کند.
مشکل دولت مدرن و بازگشت به مردسالاری
مشکل دولت مدرن این است که پایدار نیست. انسان ها ذاتاً موجودات اجتماعی هستند ، اما این اجتماعی بودن برای اولین بار به عنوان اولویت دوستان و اعضای خانواده خود آشکار می شود. این منجر به پدیده ای به نام “بازسازی” می شود؛ ؛ طولانی مدت به معنای بازگشت یک کشور مدرن و غیر خاص به ارتش مردسالاری است. این پدیده در گذشته جوامع بسیاری را به خود جلب کرده است ، از جمله چین در طول سلسله تنگ ، امپراتوری عثمانی در قرن هفدهم و فرانسه در رژیم باستان. در هر یک از این موارد ، دولت مدرن در حال ظهور تحت سلطه نخبگان قدرتمندی بود که نزدیک به حاکم بودند. به عنوان مثال ، در فرانسه ، پادشاه امتیازات ویژه ای مانند حق جمع آوری مالیات به بالاترین پیشنهاد دهنده را فروخت.
نیازی به توضیح نیست که ایالات متحده در حال حاضر در حال انجام توانبخشی است. آنچه در مورد دولت ترامپ شگفت انگیز است ، میزان آشکار بودن فساد است. دولت بازرسان عمومی را که وظیفه آنها نظارت و مقابله با فساد است ، رد کرده است؛ ؛ از اجرای “قانون فساد خارجی” خودداری کرد. و او تصمیمی اتخاذ کرده است که به نفع شریک جرم خود ، ایلان مسک بوده است. غول های فناوری مانند مارک زاکربرگ و جف بزوس به این امید که پادشاه آنها را درک کند ، در مراسم تحلیف ترامپ با صدها میلیون دلار شرکت کردند.
منبع:
1 مارس
216216
منبع: www.khabaronline.ir