
گروه فکری: متن زیر کارخانه فاللیمنتشر شده در کانال علوم انسانی. این توماس هابز ، فیلسوف سیاسی انگلیسی و نظرات وی را معرفی می کند. هابز ، که در هرج و مرج جنگ داخلی انگلیس زندگی می کرد ، دیدگاه بدبینانه ای از طبیعت انسان داشت و معتقد بود که انسان در “وضعیت طبیعی” بدون دولت زندگی می کند ، در “جنگ علیه همه”. وی برای حل این مشکل ، نظریه قرارداد اجتماعی را مطرح کرد. براساس این نظریه ، مردم باید آزادی های خود را به یک حاکم مطلق (لویاتان) واگذار کنند تا خود را تأمین کنند. حاکم ، که می تواند یک پادشاه یا پارلمان باشد ، دارای قدرت مرزی برای ایجاد نظم و ثبات است. هابز به شدت مخالف محدود کردن قدرت حاکم بود و آن را فروپاشی جامعه دانست. در مقابل ، نویسنده به جان لاک ، فیلسوف دیگری که دیدگاه خوش بینانه تری داشت ، اشاره می کند. لاک معتقد بود كه انسان نیز به حقوق یکدیگر در وضعیت طبیعی احترام می گذارد و قدرت دولت باید محدود و براساس رضایت مردم باشد. بر خلاف هابز ، لاک حق شورش علیه ستمگر را تشخیص داد. این متن در زیر آمده است:
****
توماس هابز در 5 سال متولد شد. وی آموزش فلسفی و مذهبی خود را در دانشگاه آکسفورد به پایان رساند و سپس در خانواده اشرافی کوندیش معلم خصوصی شد. او همچنین علوم طبیعی و ریاضیات را در پاریس مطالعه کرد. هابز کتاب “اصول فلسفه سیاسی” را نوشت و مشهورترین کتاب خود ، لویاتان را در 5 سال منتشر کرد.
توماس هابز یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان سیاسی در تاریخ اندیشه غربی است. آثار او ، به ویژه کتاب Leviathan ، پایه و اساس نظریه دولت مدرن و قرارداد اجتماعی را فراهم کرد. هابز در طول جنگ داخلی انگلیس زندگی می کرد و نظریه های وی تا حد زیادی تحت تأثیر هرج و مرج و آشفتگی سیاسی آن زمان قرار داشت. وی معتقد بود كه برای حفظ نظم و ثبات در جامعه ، قدرت مطلق و نجس لازم بود.
هابز معتقد بود که “حق طبیعی” انسان آزادی و اقتدار است که فرد باید بقای خود را حفظ کند و در نتیجه ، او می تواند آنچه را که برای بقا لازم است انجام دهد. هابز به آزادی اشاره می کند عدم وجود مانعی برای عمل شخص است.
با این حال ، هابز دیدگاه بدبینانه ای از ماهیت انسان داشت. در لویاتان ، او استدلال می کند که در غیاب یک کشور قوی ، جامعه در وضعیت طبیعی خود قرار دارد که “همه جنگ علیه همه” را می نامد. او وضعیت طبیعی را فضایی بدون قانون ، نهادها و امنیتی که در آن زندگی بشر “منزوی ، فقیر ، سخت کوش ، حیوانات و کوتاه” است ، توصیف می کند. به گفته هابز ، در این شرایط ، انسانها از ماهیت خودخواه خود پیروی می کنند و دائماً در تلاشند تا قدرت و برتری نسبت به دیگران کسب کنند.
برای حل مسئله وضعیت طبیعی ، هابز تئوری “قرارداد اجتماعی” را پیشنهاد می کند. او استدلال می کند که افراد برای فرار از هرج و مرج و امنیت و انتقال قدرت به یک حاکم مطلق (لویاتان) باید برخی از آزادی های خود را رها کنند. این توافق نامه اجتماعی به دولت می دهد تا نظم و قانون را تعیین کند.
هابز معتقد بود که دولت باید قدرت مطلق داشته باشد ، زیرا اگر دولت محدود باشد ، جامعه دوباره به اختلال می افتد. او از پادشاهی دفاع کرد ، اما اصرار داشت که قدرت مطلق می تواند در دست یک پادشاه یا یک مجلس حاکم باشد.
کتاب لویاتان (1) مهمترین اثر هابز است که در آن نظریه دولت و قدرت سیاسی پیشنهاد می کند. او نام این کتاب را از هیولا اسطوره ای انجیل که نشان دهنده قدرت حاکم بر قدرت است ، مشتق می کند. وی در این کتاب ، ماهیت انسان ، شکل گیری دولت و نقش حاکمیت در حفظ نظم اجتماعی را تحلیل می کند.
هابز در لویاتان استدلال می کند که حاکم مطلق نباید توسط مردم به چالش بکشد ، زیرا تضعیف اقتدار وی باعث فروپاشی نظم خواهد شد. این دیدگاه وی را در رویارویی با فیلسوفان مانند جان لاک که بر “محدودیت قدرت دولت” و “حقوق فردی” تأکید کرده بود ، قرار داد.
هابز به شدت با تأثیر دین در سیاست مخالفت کرد و معتقد بود که قدرت کلیسا باید در معرض دولت باشد. او در لویاتان استدلال می کند که دین می تواند تقسیم و هرج و مرج شود ، و تنها یک دولت قوی قادر به جلوگیری از سوءاستفاده مذهبی برای اهداف سیاسی است.
انتقاد جان لاک از توماس هابز: آزادی ، دولت و توافق اجتماعی علیه نظریه هابز ، جان لاک ، در کتاب “دو رساله در مورد دولت” ، روایتی خوش بینانه تر از وضعیت طبیعی ارائه می دهد و معتقد است که دولت باید مشروعیت خود را از رضایت مردم بدست آورد.
لاک وضعیت طبیعی را صحنه ای از “آزادی” و “برابری” می داند ، جایی که مردم با دلیل و وجدان خود به حقوق یکدیگر احترام می گذارند. وی اذعان می کند که در بعضی موارد ممکن است درگیری رخ دهد ، اما نه به اندازه هابز تصور می کرد. برای لاک ، وضعیت طبیعی اختلال مطلق نیست ، اما در معرض “قانون طبیعی” است که به افراد حق زندگی ، آزادی و مالکیت را می دهد.
هابز معتقد بود که برای حفظ نظم ، قدرت حاکم باید مطلق باشد. به گفته وی ، اگر قدرت دولت محدود باشد ، جامعه دوباره در وضعیت جنگ و هرج و مرج قرار می گیرد. در این دیدگاه ، مردم حق شورش را ندارند و باید از حاکم پیروی کنند ، حتی اگر او یک ستمگر باشد.
اما لاک این ایده را رد می کند و معتقد است که قدرت دولت باید محدود باشد و تابع قانون باشد. او ایده “جدا کردن نیروها” را معرفی می کند و بر قانونگذاری و پاسخگویی دولت تأکید می کند. بر خلاف هابز ، لاک معتقد است که مردم حق دارند علیه دولت استبداد شورش کنند ، زیرا دولت صرفاً ابزاری برای محافظت از حقوق طبیعی خود است.
1
منبع: www.khabaronline.ir