
چندی پیش ، وزارت علوم ، تحقیق و فناوری ممنوعیت استقبال دقیق وی توسط دانشجویان در جلسات دفاعی به دانشگاه ها ارتباط برقرار کرد. در یک نگاه ، می توان یک رویداد را به عزت وزارت و دانشگاه ها نسبت داد ، با رویکرد منفی ، آن را به یک تصمیم مدیریتی کاهش داد و به وزارت علوم فشار آورد تا دیگر چنین تصمیماتی را اتخاذ نکند. اما یادگیری جمعی زمانی اتفاق می افتد که علل چنین رویدادهایی را می توان در زمینه ساختارها و نهادها توضیح داد. در همین راستا ، تئوری “راهروهای باریک” (آژاموگلو و رابینسون) چارچوبی خوب برای بحث و گفتگو فراهم می کند.
نظریه راهروهای باریک این نشان می دهد که توسعه پایدار نه در هرج و مرج و ضعف دولت و نه در تسلط مطلق آن ، بلکه در یک راهرو باریک شکل گرفته است. جایی که دولت و جامعه هر دو قوی هستند و می توانند یکدیگر را در خود جای دهند. اگر جامعه ناتوان باشد ، دولت به استبداد می رود و اگر دولت ضعیف باشد ، جامعه در آشفتگی خواهد بود. در مورد این مقاله ، وزارت علوم را می توان به نقش دولت و دانشگاه ها در نقش جامعه نسبت داد.
ممنوعیت پذیرش در جلسات دفاعی در شرایطی صادر شد که در برخی دانشگاه ها ، تشریفات دفاعی به جای سادگی و کرامت علمی به یک رقابت پرهزینه و ناعادلانه تبدیل شده اند. در شرایط جدی اقتصادی ، این فرایند فشار غیر ضروری و سنگین را به دانش آموزان در آستانه دفاع تحمیل کرد. واقعیت این است که موسسه دانشگاه نتوانسته است قوانین واضح و منصفانه را از درون خود تحمیل کند ، و هرج و مرج ایجاد شده توسط مداخله مستقیم وزارت علوم برای آوردن دانشگاه ها به راهرو باریک.
اگر این دیدگاه نهادی را بپذیریم ، همه بازیگران دانشگاه ، دانشجویان ، اساتید و مدیران در سطوح مختلف ، از ادارات و دانشکده ها گرفته تا کارمندان دانشگاه و اتحادیه های کارگری – در ظهور چنین آشوب ها نقش دارند.
اما لازم به ذکر است که ناتوانی دانشگاه ها در این منطقه تصادفی نیست. در عوض ، ریشه در ساختار تاریخی آموزش عالی ایران دارد ، که چندین دهه بر تصمیم گیری در تصمیم گیری متمرکز شده است. در چنین ساختاری ، دانشگاه ها ، دانشکده ها ، ادارات آموزشی و اتحادیه های کارگری به تدریج اختیار کافی برای مدیریت امور خود را از دست داده اند.
به عبارت دیگر ، تمرکز تصمیم گیری مانع از رشد ظرفیت های داخلی دانشگاه شده است که می توانند در دانشگاه حضور پیدا کنند و دولت مجبور به مداخله است. این ناتوانی گاهی اوقات نهادینه می شود که حتی ادارات آموزشی ، دانشکده ها و در سطح بالاتر خود دانشگاه ها خواستار مداخله نهادهای بالادست برای حل مشکلات جزئی هستند.
البته مداخله اخیر در ممنوعیت پذیرش صرفاً به عنوان یک لاش است و ممکن است به دلیل عدم توانایی در اجرای سطح سازمانی دانشگاه ها تأثیر زیادی نداشته باشد. با این حال ، در دراز مدت ، چنین مداخلات می تواند استقلال دانشگاه ها را بیشتر کند.
یک راه حل پایدار این است که به دانشگاه ها و حتی سطح پایین تر مانند دانشکده ها ، بخش های آموزشی ، اتحادیه های کارگری دانشجویی و اعضای هیئت علمی برای تجربه ، تجربه و توانمندسازی در روند تصمیم گیری در تصمیم گیری بپردازیم. فقط در این صورت ، به عنوان یک موسسه قدرتمند اجتماعی ، دانشگاه می تواند از هرج و مرج جلوگیری کند و هم از تمرکز دولت بر قدرت جلوگیری کند.
*دکتر. عضو Farzad Dehghanian از دانشگاه فردوسی مشهود
1
منبع: www.khabaronline.ir